ایجاد کلاس هایی که در آن کودکان نابینا بتوانند یاد بگیرند و رشد کنند

نویسنده: Carol Castellano

منبع نسخه ی انگلیسی: Future Reflection

مترجم: داوود چوبینی

منبع نسخه ی ترجمه شده: محله ی نابینایان

یادداشت سردبیر:

طی سی سال گذشته، خانم کارول کَسیلانو، به عنوان یک شخص با نفوذ در سازمان ملی والدین دارای فرزند نابینا به حساب می آیند. ایشان مأسس و رئیس سابق سازمان یاد شده در شعبه نیوجرسی می باشند. همچنین، وی به عنوان رئیس اصلی سازمان ملی والدین دارای فرزند نابینا نیز مشغول به خدمت بوده اند. ایشان چهار کتاب در خصوص کودکان نابینا را به رشته ی تحریر در آورده است. از مهمترین آنها می توان به موارد ذیل اشاره کرد: آن را به یک عامل اثر بخش تبدیل کن، آمادگی برای کالج از کلاس سوم. این مقاله برگرفته از مقاله ایست که ایشان در کنفرانس سازمان ملی والدین دارای فرزند نابینا ایراد فرموده اند. شایان ذکر است این کنفرانس در سال 2018 در این مجموعه برگزار گردیده است.

اگر بخواهید استانداردهای آمادگی کودکی را که وارد مهد کودک منطقه شما می شود مورد ارزیابی قرار دهید، احتمالاً از لیستی شبیه به لیست زیر بهره خواهید جست:

توانایی تعامل با بزرگسالانی به غیر از اعضای خانواده

توانایی طی کردن مسیرهای ساده

توانایی تعامل با سایر بچه ها

توانایی در اشتراک گذاری، نوبت گرفتن، بازی کردن بازیهای گروهی و در کنارش کمی نشستن و استراحت کردن

درک اولیه مفاهیمی که زیربنای یادگیری رسمی است

مهارت های خودیاری ، مانند خوردن میان وعده ، استفاده از حمام ، پوشیدن ژاکت ، بستن کوله پشتی

برای اینکه نابینایان خردسال به این مرحله برسند ، باید در تمامی مهارتهای ذیل به رشد و نمو برسند. این مهارتها عبارتند از: مهارت حرکتی درشت، مهارت حرکتی ظریف، مهارت گفتاری، مهارت زبانی، مهارت ارتباطی، بلوغ اجتماعی و عاطفی و خودیاری. برای اینکه والدین متوجه باشند فرزندشان در هر حوزه ای در چه مرحله ای قرار دارد، می توانند از نمودارهای تکاملی استفاده کنند. لازم به ذکر است هر نمودار مربوط به دوره ی خاصی از زندگی کودک می باشد. این نمودارها همچنین این امکان را به والدین می دهند تا بفهمند قدم منطقی بعدی می بایست بر روی کدام کار و یا فعالیت خاص باشد.

در برخی از حوزه ها لازم است تا والدین توجه بیشتری را از خود به خرج بدهند. یکی از این حوزه ها بحث مهارت حرکتی کودک می باشد. اگر در حال تماشای کودکی باشید که در حال عبور از کنار یک صحنه جذاب است، احتمالاً متوجه خواهید شد کودک برای دیدن صحنه و دنبال کردن آن، دور می زند. قطعاً این قصه برای بچه نابینا صادق نیست. بچه ای که چنین صحنه های جذابی را نمی بیند، به احتمال زیاد، چنین عمل حرکتی، یعنی حرکت دور زدن نیز از او سر نخواهد زد. می بایست از این نکته اطمینان حاصل کنیم که فرزندان نابینای ما نیز در همه جنبه های مهارت حرکتی، از فرصت و تجربه لازم برخوردار می شوند. باید مطمئن شویم فرزندان نابینای ما فعال هستند و نباید اجازه دهیم منفعل باقی بمانند. لازم است به آنها انگیزه دهیم تا دست به کشف و شهود بزنند. مواظب باشید از اعمال حرکتی آنها به خاطر ترس و یا راحتی، جلوگیری نکنید.

وابسته بودن به افراد بینا در حین انجام فعالیتها، عاملی بسیار آسیب پذیر برای کودکان نابینا به حساب می آید. اینکه شما به عنوان یک فرد بینا، به جای اینکه مطمئن شوی که آیا افراد نابینا می توانند خودشان انجام فعالیتهای مختلف را یاد بگیرند یا خیر، همواره خودت تمامی کارها را برایشان انجام دهی، امری بسیار ساده است. ببینید فرزند شما از آن دسته بچه هاییست که خودش کارهای مختلف را انجام می دهد و یا به انجام کارهایش توسط دیگران تن می دهد. در خصوص شرایط ذیل بیندیشید: آموزش وظایف یک کودک با توجه به سنی که در آن قرار دارد، در خصوص آموزش همین قصه به کودکانی که رشدشان به لحاظ ذهنی مثل یک کودک عادی سریع نیست و طبقه بندی وظایف بر اساس رده های سنی مختلف. ما از فرزندان خود می خواهیم تا این باور را در ذهنشان نهادینه کنند که می توانند یاد بگیرند کارهای خودشان را خودشان انجام دهند و به همان اندازه که هم سن و سالهایشان مستقل هستند، استقلال داشته باشند. از آنها انتظار داریم هر روز به استقلال فکر کنند. این مسأله بخشی از مهارت حرکتی به حساب می آید. بچه های ما می بایست به شکل مستقلانه به حرکت و جنب و جوش بپردازند. برای هدایت یک نابینا به یک مسیر خاص، به هیچ وجه برای چرخاندن او به جهت مد نظر، از شانه هایش کمک نگیرید. دائماً به یه شخص نابینا اخطار ندید و برای مثال نگید: “فقط یه قدم مونده. دقت کن.” “سر راهمون یه میز ناهار خوری هست. باید از پشتش رد بشیم.” به جای چنین اعمالی، این قدرت و نیرو را به او منتقل کنید تا بتواند خودش دست به شناسایی دنیای پیرامون خود بزند و به او کمک کنید تا مهارتهای مورد نیاز خویش را توسعه داده و از طریق آن با محیط اطرافش ارتباط بگیرد.

یکی دیگر از حوزه های مهم، بحث تجارب زندگی می باشد. باید شرایطی فراهم آید که تحت آن کودکان بینا و نابینا به یک اندازه از مسائل مختلف کسب اطلاع کنند. زمین بازی، آتشنشانی، زمین کشاورزی، شهر، حیوانات، کارگران و هزاران مورد از این دست را می توان نام برد که چه فرزند شما بینا باشد و یا نابینا، باید در موردش بداند. هرچه تجربیات و معلومات آنها بیشتر باشد، وقتی در داستانها به شکل موردی با آنها برخورد کنند، بیشتر و بهتر آنها را درک خواهند کرد. بچه های ما می بایست از مفاهیمی مثل رنگ کردن، برش زدن، چسباندن، خط خطی کردن، نقاشی کردن مطلع شوند و نقاشیهای برجسته را مورد بررسی قرار دهند. این مسائل در حوزه مهارتهای حرکتی ظریف، بسیار هائز اهمیت هستند و مقدمات تعلیم و تربیت از طریق تصاویر برجسته محسوب می شوند.

به طور کلی، بازی کردن موضوعی است که می بایست به شدت مورد توجه قرار گیرد. برخی اوقات، ضروریست به فرزندان خود، نحوه بازی کردن به شیوه های سنتی را بیاموزیم. بعدها، این شیوه، به آنها این امکان را خواهد داد تا با موفقیت بیشتری با سایرین به بازی کردن بپردازند. برای مثال: اگر کودکی تمایل دارد تا ماشین اسباب بازیش را به شکل برعکس در دست بگیرد و چرخهای آن را بچرخاند، ما نیز می توانیم به او نحوه راه بردن ماشین بر روی زمین را آموزش دهیم. اگر کودکی غرق در یک بازی خیالی است، برای شروع کار، وسیله ای که می تواند رابط عالم خیال و دنیای واقعی مرتبط با آن باشد را در اختیارش قرار دهید. برای مثال: اگر کودک شما در حال تصور کردن زمانیست که دارد در حمام بازی می کند، یک جعبه بزرگ مقوایی را روی زمین بگذارید و او را داخل جعبه قرار دهید تا بتواند وانمود کند که در حال دوش گرفتن است.

وقتی صحبت از رشد مفاهیم به میان می آید، نکته کلیدی این است که اجازه ندهیم تا فرزندانمان دیرتر از هم سن و سالهایشان وارد مدرسه شوند. هیچ منطقی وجود ندارد که ثابت کند کودکان نابینا نمی توانند مفاهیم را بیاموزند. تنها لازم است قابلیت دسترس پذیری، در آموزش مفاهیم به این عزیزان، مد نظر قرار گیرد. برای مثال: به منظور درک جهت هایی نظیر عقب و یا جلو، می توان از اشکال برجسته بهره جست و یا به شکل عملی و با عقب و جلو بردن خود کودک، این مفهوم را برایش درونی کرد. مجدد تأکید می گردد با بررسی یکی از نمودارهای آمادگی جهت مهد کودک، از این نکته اطمینان حاصل فرمایید که آیا فرزند شما تجربیاتی نظیر موارد ذیل را داشته است یا خیر: نوشتن نام خود به خط بریل و یا خواندن آن، حساب و کتاب اولیه، شمردن اشیاء، تشخیص اشکال هندسی، آشنایی با حروف الفبا و صداهایی که هر یک از حروف ایجاد می کنند، درک مفاهیمی مثل تفاوت و تشابه، بزرگ و کوچک، بیشتر و کمتر، اول و آخر

داخل منزل خود، شرایطی را برای فراگیری آموزش برای فرزند خود فراهم سازید. فرزند خود را با کتب و با خط بریل آشنا کنید. برای کودکان کم سن و سالتر، می توان در مورد چیزهایی که آنها در موردشان اطلاعات دارند، مثل زمان غذا خوردن و یا زمان حمام کردن، کتاب تهیه کرد. بر روی کتب، برچسب به خط بریل بچسبانید و به عنوان تصاویر کتاب، از اشیاء واقعی سود برید.

به عنوان نکته آخر، (البته در نظر داشته باشید که آخرین نکته به معنای کم ارزشتر بودن نکته مد نظر نیست.) تمایل داریم تا به مبحث مهارتهای نابینایی بپردازیم. لازم است بچه های ما از تمامی حواس خود استفاده کنند و هرچه بیشتر و بیشتر آن را در خود گسترش دهند. این حواس عبارتند از: لامسه، شنوایی، چشایی، بویایی و بینایی. در کنار این قصه، آنها می بایست توانایی قدرت شنیداری و حافظه خود را نیز تقویت کنند. اگر فرزند شما یک کودک کم بیناست، برای درک بهتر و کاملتر جسم قابل رؤیت توسط او، به وی بیاموزید که علاوه بر نگاه کردن به جسم، آن را لمس نیز کند. اگر بچه به طور کلی نابیناست، به او بیاموزید تا الگوهای مناسب در جهت کشف و شهود و تشخیص اجسام را در خود پرورش دهد. نیاز است تا فرزندان ما تجربیاتی نظیر آگاهی بدنی، آگاهیهای خاص، و حرکت مستقلانه را از سر گذرانده باشند.

تمامی تجربیات ذکر شده، منجر به توانایی خود ادارگی و رفت و آمد مستقلانه یک کودک می شود. منطقاً، کسب تواناییهای بالا نیز نشان دهنده آمادگی کودک برای ورود به مدرسه می باشد.

حذف عاملی به نام نابینایی

ما از آموزش کودکی که فاقد بینایی است، دو هدف ذیل را دنبال می کنیم:

کمک به کودک در جهت شرکت کامل و البته مستقلانه در کلاس

یاری رساندن به وی در راستای رشد خودکفایی و در نتیجه رسیدن به بلوغ بزرگسالی

این دو اهدافی هستند که تمایل داریم تا در مورد هر کودکی آن را لحاظ کنیم. اگر تمایل داریم تا آموزش در حال ارائه به کودکان نابینا دقیقاً برابر با همان آموزشی باشد که به افراد بینا ارائه می شود، در ابتدای کار، ضروریست در هنگام برنامه ریزی آموزشی، نابینایی را از معادله خارج کنیم. منظور این است که در حین برنامه ریزی آموزشی این سؤال را از خود بپرسید: “اگر این کودک نابینا نبود، انتظار داشتید چه توانایی هایی را کسب کند؟”

برای بچه هایی که در جستجوی دستیابی به آینده ای روشن هستند و تمایل دارند تا تحصیلات آکادمیک را دنبال کنند، همان اهداف و برنامه تحصیلی را که برای همکلاسی های بینا برنامه ریزی کرده ایم، برنامه ریزی می کنیم. ما صرفاً مطالب و برنامه های قابل دسترس را بدان می افزاییم. کسب اطمینان پیدا می کنیم از این نکته که کودک، مهارت های ویژه نابینایی که به وی این امکان را می دهد تا به شکل کامل در فرایند یادگیری مشارکت داشته باشد، به ایشان آموزش داده می شود.

در خصوص کودکانی که علاوه بر معلولیت نابینایی، دارای معلولیتهای دیگری نیز بوده و این معلولیتهای اضافی در روند یادگیری آنها اثر منفی داشته است، در ابتدا باید از خود پرسید: “اگر این بچه نابینا نبود، چه انتظاری می توانستیم از او داشته باشیم؟” در مرحله بعد، می بایست تا جایی که لازم است در اهداف تحصیلی، تغییراتی را به وجود آوریم، مطالب و برنامه های قابل دسترس را بدان بیفزاییم و دست آخر، با توجه به ابزارها و تکنیکهای لازمه، برای آموزش کودک نابینا برنامه ریزی لازم صورت پذیرد.

برای کودکانی که مضاف بر معلولیت نابینایی، دارای معلولیتهای شدید دیگری نیز هستند، مجدد باید همان سؤال را از خود بپرسیم: “اگر این بچه نابینا نبود، چه انتظاری می توانستیم از او داشته باشیم؟” و در مرحله بعد، نوعی از آموزش فردی توسعه یافته و یا برنامه ریزی تکمیلی را به وی ارائه دهیم. این امکان هم برای ما وجود دارد تا مطالب و برنامه های قابل دسترس و آموزش مهارتهای نابینایی و ابزارهای مرتبط با آن را نیز به آن اضافه کنیم.

هر کودکی که در یکی از این طبقه بندی ها قرار گیرد، تفاوتی در روند کار به وجود نمی آید و فرایند همان هست که از قبل تدوین و عرضه شده است. به این سؤال بیندیشید: “اگر کودک شما نابینا نبود، چه انتظاری می توانستید از او داشته باشید؟” با توجه به انتظارات مشابهی که از کودک نابینا و بینای خود در عرصه آموزشی دارید، یکی از دو هدف تحصیلی و یا تکمیلی را برای کودک نابینای خود انتخاب کنید. در قدم بعد هم، کافیست برنامه ها و مطالب قابل دسترس و آموزشهای مرتبط با بحث مهارتهای نابینایی را نیز به آن اضافه کنید. این شیوه برنامه ریزی، زمینه را برای یادگیری در سطحی مساعد و شرایطی ایده آل فراهم می سازد.

پرسش حیاتی بعدی

در بسیاری از مواقع، وقتی والدین از زبان یک دکتر چشم پزشک و یا یک معلم می شنوند فرزندشان نیازی به استفاده از خط بریل و یا عصای سفید ندارد، نفس راحتی می کشند. شاید برای یک کودک کلاس اولی، همه چیز خوب پیش برود. کتب درشت خط هستند، محیط کوچک و برای بچه آشنا می باشد و دست یک بزرگتر را گرفتن و به مدرسه رفتن امری کاملاً عادی به حساب می آید. اما در مورد سال بعد و سالهای بعدی چه می توان کرد؟ زمانی که کتب دیگر به شکل درشت خط ارائه نمی شوند و پاراگرافهای هر صفحه چسبیده تر از گذشته چاپ می شوند. در خصوص اردوهای دانش آموزی چه اتفاقی می افتد؟ آیا در چنین شرایطی هم فرزند شما به همان اندازه ای که دیگران مستقل عمل می کنند، عمل خواهد کرد؟ آیا او محتاج این است که برای تأمین امنیتش، دست کس دیگری را بگیرد؟ آیا خطر سقوط از لبه جدول و یا افتادن در گودال کنار یک درخت، فرزندتان را تهدید خواهد کرد؟ در مورد نوجوان زیر 13 سالی که با دوستان خود به مرکز خرید می رود چطور؟ یا حتی کودک هفت ساله ای که باید بتواند به تنهایی از خیابان عبور کند؟

دیگر صحبت از این نیست که آیا فرزند من به عصا یا خط بریل نیاز دارد یا خیر. در چنین شرایطی، صحبت از این است که مسؤولیت فرزند من چیست و آیا او با توجه به سنی که در آن قرار دارد، روشی ایمن و کارامد را برای انجام آن، آن هم به شکل مستقل را در دست دارد یا خیر؟ این اجازه را به هیچ شخصی ندهید تا به شما بگوید فرزند شما چون نابینای مطلق نیست، پس نیازی هم به خط بریل و یا عصای سفید ندارد. به جای آن، این آزادی عمل را به او بدهید تا از میان مهارتها و ابزارهای ممکن، خواه مرتبط با بینایی باشد یا نابینایی، خودش آنچه را بدان تمایل دارد برگزیند. در چنین شرایطیست که فرزند شما می تواند با توجه به سنی که در آن قرار دارد، موفق و مستقل عمل کند.

ملزوماتی که باید در جای خود باشند

باید عوامل بنیادین زیادی دست به دست هم دهند تا بتوان کلاس هایی را تشکیل داد که در آن نابینایان قادر باشند به طور مستقلانه مشارکت کنند و از یک روز تحصیلی، نهایت بهره لازم را ببرند. از مهمترین عوامل می توان به موارد ذیل اشاره کرد.

نگرشهای مثبت و بالا بردن سطح انتظارات و توقعات: داستان های نابینایانی که پله های ترقی را پیموده و به جایگاهی رسیده اند را مطالعه و با معلمین به اشتراک بگذارید. داستانهایی نظیر داستان زندگی یک نابینای ریاضی دان به نام دکتر آبراهام نیمِس “Dr. Abraham Nemeth” که از همان ابتدای کودکی با ساز و کار سیستم مترو نیویورک آشنا شد و بعدها موفق به کشف کدی به نام نیمِس شد یا اریک وایهِن مِیِر که توانست قله اورست را فتح کند یا نابینای سورتمه رانی به نام رِیچال اِس سی دُریس که توانست در مسابقات سورتمه رانی با سگ که در ایالت آلاسکا برگزار می شود، رتبه اول را به دست بیاورد. این مسابقه سورتمه رانی به شیوه ای خاص و ویژه برگزار می شود. برای رسیدن به خط پایان، باید با سورتمه هزار مایل را بپیمایید. هدایت سورتمه هم با یک سگ می باشد. به لحاظ آب و هوایی هم مسابقه در کولاکی از برف و باران و هوایی زیر صفر درجه برگزار می شود. حدود یک هفته طول می کشد تا بتوان به خط پایان رسید. مطالعه چنین داستان هایی به بزرگترهایی که در اطراف کودک نابینا هستند کمک خواهد کرد تا اهداف والاتری را برای وی برگزینند.

دنبال کردن مسیر تحصیلات آکادمیک یا برنامه ریزی در جهت رفع ناتوانی آموزشی: به منظور رسیدن به هدف اول، بهتر است از تجربیات زندگی و فعالیتهای آماده سازی لازم سود جست. اگر به غیر از این عمل شود، کار گروه آموزشی باید به فکر برنامه ریزی در جهت رفع ناتوانی های آموزشی بیفتد.

بررسی و ارزیابی عدالت محورانه: ارزیابی عادلانه می تواند سکویی در جهت فراهم آوری کلاسهای جایگزین مناسب به حساب آید. در هر سنجش، مطمئن شوید فرزند شما به جرم ندیدن از چیزی محروم نمی شود. برخی اوقات، مراحل انجام یک تست، با وجود اینکه انجامشان مستلزم بینایی است، ولی دلیل عدم ناتوانی یک شخص نابینا در انجام آن تست، به عدم مناسب سازی صحیح آن برمی گردد. شرایطی هم وجود دارد که در آن برخی از مراحل تست به دلیل عدم دسترس پذیری از آزمون کنار گذاشته می شوند ولی فراموش می کنند که نمره آن را نیز برای کودک نابینا لحاظ نکنند. به عبارت دیگر نمرات بر اساس تعداد سؤالاتی که یک نابینا می تواند به آنها پاسخ دهد، تنظیم نمی شود. خصوصاً وقتی قرار است سنجش مناسبی در ارتباط با بحث خوانش فرزندان ما صورت پذیرد، این مسأله اهمیت و ضرورت خود را بیش از پیش نشان می دهد. مشکلات عمده و بنیادینی در خصوص سنجش ابزارهای یادگیری وجود دارد. یکی از این مشکلات، برخورد متعصبانه برای استفاده از شکل درشت خط متون به جای خط بریل می باشد. اما نتایج یک پژوهش نشان می دهد، افراد با آسیب بینایی که بریل را در همان سال های اولیه تحصیل به شکل کامل یاد می گیرند، سطح

سوادشان هم سطح با هم سن و سالهای بینایشان است. در مقابل، کسانی که فقط متکی به متون درشت خط هستند و یا بریل را به شکل جسته و گریخته می آموزند، به لحاظ سواد، هم سطح با هم سن و سالهای بینایشان نیستند. به طور کلی، نرخ اشتغال در جامعه نابینایان و سایر جوامع معلول پایین است. با وجود این، نتایج پژوهش دیگری به ما می گوید: 80% از نابینایان و کم بینایانی که مشغول به اشتغال می شوند، به خواندن به خط بریل مسلط هستند. مضاف بر این، پژوهش مد نظر، بیان می دارد: حتی اشخاص با آسیب بینایی که دیدشان در سطح بسیار قابل قبولی است ولی با وجود این به بینایی خود متکی نیستند و از مهارت های غیر بصری سود می جویند، دارای عزت نفس بالاتر و زندگی با نشاطتر و فعال تری هستند. وقتی افراد با بینایی قابل قبول با مسؤولیت هایی مواجه می شوند که در آن اتکای صرف به بینایی کافی نیست، اشخاصی که فقط به بینایی خود متکی بودند، خواهند گفت: “بگذریم، چه کسی می خواهد این کار را انجام دهد؟” زندگی چنین اشخاصی، به مرور کوچک و کوچکتر می شود. مهارت های غیر بصری برای بچه های دارای آسیب بینایی بسیار ضروری است.

جایگزین های مناسب: مطمئن شوید کودک شما کلاسش بر اساس توانایی های علمی او مشخص شده باشد، نه بر اساس میزان دیدی که دارد. در بسیاری مواقع، بچه های نابینا، با وجود اینکه دارای اختلالات یادگیری نیستند، اما وارد کلاس هایی می شوند که در آن افراد با اختلالات یادگیری حضور دارند. تشکیل چنین کلاس هایی به تصورات نا صحیح مسؤولین در مورد توانایی کودک برمی گردد. این امر منجر به کند شدن پیشرفت یادگیری در کودکان نابینا خواهد شد. مسأله نابینایی و یا میزان دید یک کودک، هرگز نباید به عنوان یک عامل تعیین کننده برای سنجش سطح یک کودک در مدرسه، مد نظر قرار گیرد. همچنین، موضوع فوق الذکر نباید مبدل به علتی شود که به واسطه آن، کودک را از یادگیری محروم و یا معاف نمود.

ارائه برنامه ها و مواد آموزشی قابل دسترس: زمانی که به مواد آموزشی قابل دسترس نیاز است، می بایست آن را برای کودک دارای معلولیت بینایی فراهم نمود تا به وسیله آن بتواند در یک روز تحصیلی به طور مستقل در کلاس ها مشارکت داشته باشد و تمامی مطالب آموزشی در حال ارائه را کسب نماید. مواد آموزشی قابل دسترس می تواند شامل موارد ذیل باشد: کتب به خط بریل و یا درشت خط، نمودارهای قابل لمس، نمودارهایی که برخی از خط های هایلایت شده آن به شیوه ای خاص برجسته شده باشد، اشیاء واقعی و یا ماکت آنها. برنامه های قابل دسترس هم می تواند شامل موارد زیر باشد: گرفتن دست کودک نابینا و نشان دادن عملی مسأله ای که باید توضیح داده شود، ارائه تصاویر از نزدیک، ارائه توضیحات شفاهی.

سازماندهی صحیح میزهای دانش آموزی و فراهم آوری حد اکثری استقلال دانش آموز با آسیب بینایی در استفاده از آنها: کودک را با فضای کلاس آشنا سازید و به او این اطلاعات را بدهید که بر فرض مثال: کتاب ها کجا نگهداری می شوند؟، کاغذ ها کجا هستند؟، ابزارهای دیگر کجا جای دارند و غیره و غیره. چیزهایی را که کودک بدانها احتیاج دارد، می بایست در دسترسترین نقطه نسبت به وی قرار گیرد. فضای کلاس را طوری سازماندهی کنید تا دانش آموز با آسیب بینایی بتواند به راحتی ابزارهای لازم را پیدا، استفاده و بدون کمک گرفتن از بزرگترها آنها را به جای اصلی خود باز گرداند. هر زمان دانش آموز پیشرفت خوبی داشت و دیگر با کلاس کاملاً به اصطلاح اخت شد، در صورت لزوم می توان در چینش میزها تجدید نظر کرد. وظایفی را که برای دانش آموز تعیین می شود را شناسایی و به او تفهیم کنید تا بتواند خود نسبت به انجام مستقلانه آن مبادرت ورزد. در خصوص بحث سازماندهی، اینجا به چند ایده اشاره می کنیم:

خرید پوشه های بزرگ و یا بزرگ کردن پوشه های حاضر به منظور جا شدن کاغذهای با اندازه ی بزرگ و یا کاغذهای بریل

برچسب گذاری پوشه ها به شکل درشت خط و یا به خط بریل: در چنین سیستمی می بایست برچسب بریل را در حاشیه سمت چپ و جلوی پوشه چسباند. دقیقاً همان جایی که عنوان کتاب بریل چاپ می شود. در این حالت، دانش آموز دستش را دراز می کند، عنوان هر پوشه را می خواند و پوشه مد نظر را برمی دارد.

اتصال یک کشو شبیه کشویی که در ادارات برای نگهداری وسایل اداری از آن استفاده می شود به منظور مرتب کردن و نگهداری کتب و پوشه ها.

قرار دادن کتب بریلی که در حال حاضر بدانها نیاز است و جای دادن سایر کتب در یک محل مناسب و راحت. با گذشت زمان، دانش آموز با تجربه تر می شود و می آموزد که مسؤولیت برداشتن کتاب بعدی مورد نیاز از محل نگهداری کتب، با خود اوست و به خوبی او از پس این مسؤولیت بر خواهد آمد.

حصول اطمینان از قرار داشتن ابزارهای حیاتی نظیر “Wiki stix”, خطکش برجسته و نوارهایی تحت عنوان “Dymo Tape” که برای ساختن برچسبهای بریل به کار می آیند، در جای مناسب. چون هر زمان دانش آموز به آنها احتیاج پیدا کند، باید به راحتی بتواند به آنها دسترسی پیدا کند.

میز تحریر باید برای یک دانش آموز نابینا طراحی شده باشد، نه برای یک معلم رابط. اگر هم چنین میزی برای معلم رابط در کلاس طرح ریزی شده، جایش نباید در کنار میز دانش آموز نابینا باشد. چنین میزی باید در قسمت دیگری از کلاس جای داده شود. اگر معلم رابط در کنار دانش آموز نابینا بنشیند، سایر دانش آموزان خیال بد به ذهنشان راه خواهند داد و این گونه برداشت خواهند کرد که دانش آموز نابینا تافته جدا بافته است، از سمت معلم رابط حمایت می شود و با بقیه فرق دارد. چنین برداشتی، منجر به مانعی در جهت تعاملات اجتماعی بین دانش آموز نابینا و سایرین خواهد شد.

آموزش از طریق بهره گیری از مهارتهای خاص نابینایی: به بچه کارهایی را که می توان در یک کلاس انجام داد را آموزش دهید. مطمئن شوید فرزند شما آموزشهای کافی در حوزه هایی نظیر خط بریل، عصا زنی و فناوری قابل دسترس را دریافت می کند. به جای دادن خدمات پی در پی در جهت بردن و آوردن کودک از خانه به مدرسه و بلعکس، مهارتهای توانمندسازی را در او پرورش دهید تا خود عهده دار این مسؤولیت شود.

وظیفه همکاری و همراهی معلمین در کلاس با دانش آموز دارای معلولیت بینایی: بسیاری از معلمین تا کنون حتی یک دانش آموز نابینا هم نداشته اند. احتمالاً ضرورت ایجاب می کند تا در خصوص داشتن انتظارات بالا از دانش آموز نابینا، اطلاعات لازم به آنها داده شود. باید به آنها گفته شود نباید نسبت به نابینایان ترحم داشته باشند و با پندارهایی نظیر درماندگی معلولین، رفتار متفاوتی نسبت به سایرین با آنها داشته باشند. برای معلمین بسیار حیاتیست درک کنند، همان اندازه که مسؤول آموزش سایر دانش آموزان حاضر در کلاس هستند، باید نسبت به دانش آموز نابینای خود نیز احساس مسؤولیت کنند. آنها می بایست تکنیک هایی را در جهت همراه کردن دانش آموز نابینای خود در فعالیتهای کلاسی، بیاموزند. از مهمترین این تکنیک ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد: شفاهی توضیح دادن آنچه را که در حال نوشتن بر روی تخته هستند، استفاده کردن از مطالب مناسب سازی شده و تسهیل در روابط و تعاملات اجتماعی بین کودک نابینا و سایرین. نیاز است آنها با ابزارها و تکنیک هایی که افراد نابینا از طریق آن می آموزند، آشنا شده و آنها را به رسمیت بشناسند تا در نتیجه بتوانند خود مشوق کودک نابینا در مسیر رسیدن به استقلال باشند.

نقش معلم رابط: وظیفه اصلی معلم رابط، در واقع در پشت صحنه در حال انجام است. اقداماتی که او انجام می دهد، منجر به توانایی دانش آموز در شرکت کردن در فعالیت های کلاسی در طول یک روز تحصیلی می شود. موارد ذیل بخشی از این اقدامات ارزشمند هستند: مناسب سازی مطالب و جزوات، فراهم آوری امکانات ویژه، پیگیری کتب و تجهیزات ویژه. وظیفه معلم رابط نباید این باشد که به شکل مستقیم در نقش دستیار دانش آموز ظاهر شود. شاید برای مدت کوتاهی لازم باشد در خصوص نابینایان تازه بینایی خود را از دست داده و یا کودکانی که تازه وارد مدرسه شده اند، چنین اتفاقی رخ دهد و معلم رابط به شکل مستقیم با آنها دائماً در ارتباط باشد. ولی فوراً باید معلم رابط نسبت به این کار خود تجدید نظر کرده و در همان نقش اصلی خود به ایفای نقش بپردازد. داشتن معلم رابط در کلاس می تواند خطرات پیشبینی نشده جدی را به همراه داشته باشد. برخی اوقات، معلم دست به انجام کارهای زیادی برای دانش آموز در کلاس می زند. در این حالت، دانش آموز ناخواسته عمل وابستگی را می آموزد و در خود پرورش می دهد. در برخی مواقع، معلم رابط همه جوره دانش آموز خود را مورد حمایت قرار می دهد. این مسأله، کلاس به کلاس برای او رخ می دهد. برای مثال: معلم رابط با معلم کلاس صحبت می کند و گفته های او را به دانش آموز منتقل می نماید. ممکن است معلم بیش از حد به معلم رابط وابسته شود یا این احتمال می رود که حضور مداوم معلم رابط، مانع تعامل اجتماعی کودک با همسالانش گردد. بیشتر وظایف یک معلم رابط، نظیر کمکهای مستقیم وی به دانش آموز باید بر مبنای موارد ذیل هدف گذاری شده باشد: آموزش نحوه تعامل دانش آموز با معلم و پاسخگویی به پرسشهای او، تسهیل در استقلال دانش آموز نابینا در همه زمینه ها و آموزش بچه در جهت انجام وظایف خودش. معلمین رابط باید بدانند، موفقیت یک دانش آموز، بر اساس میزان کمک هایی که آنها به او می دهند، سنجیده نمی شود، بلکه مبنای سنجش، میزان استقلالی است که دانش آموز تحت نظارت آنها کسب می نماید.

نقش کادر مدرسه: کادر مدرسه نیز باید در صحنه باشند و وظیفه خود را انجام دهند. به منظور پیشرفت دانش آموز در بحث استقلال، وقتی دانش آموز مسؤولیتی را به شکل مستقلانه انجام می دهد، باید این مجوز به معلم رابط داده شود که بدون ترس از بازخواست شدن، در آن حوزه خاص، دیگر کمکی به او نکند. اگر مقامات رسمی مدرسه، هدف عملکرد مستقلانه را در خصوص دانش آموزان نابینا درک کنند، اگر هم اینگونه به نظر برسد که معلم رابط کاری انجام نمی دهد، آنها به خوبی از این امر آگاه خواهند بود که این به مفهوم پیشرفت کودک در حوزه استقلال است.

برنامه های آموزش فردی کار آمد: به لحاظ آکادمیک، اهداف ناشی از یک برنامه کار آمد در حوزه آموزش فردی، باید منعکس کننده آن دسته از انتظاراتی باشد که اگر دانش آموز نابینا، نابینا نبود از او توقع می رفت. ناگفته نماند که همین برنامه آموزش فردی، باید بازتاب دهنده نیازهای نابینایان به تجهیزات و برنامه های قابل دسترس باشد. برای دستیابی به هر هدفی در این حوزه، لازم است تا مواردی چون مطالب، ابزارها و تکنیکهایی که کودک برای انجام مسؤولیتهایش از آن بهره می برد، مورد توجه قرار گیرد. همچنین، در راستای دستیابی به اهداف، می بایست مهارتهای نابینایی نیز که کودک در حال آموختن آنهاست، لحاظ گردند. از مهمترین مهارتها می توان به خواندن و نوشتن به خط بریل، رفت و آمد با عصا و دستیابی به فناوری اشاره کرد. نهایتاً اینکه، یک برنامه آموزش فردی، خاص دانش آموز نابینا، باید هدف روشنی به نام استقلال را دنبال کند. افراد بینا تمایل زیادی ب حمایت بیش از حد از نابینایان دارند و انتظارات آنها نسبت به یک فرد نابینا بسیار پایین می باشد. شاید دلیلش این باشد که آنها نمی توانند تصور کنند، انجام کارها بدون داشتن بینایی نیز میسر است. برای بزرگسالان بسیار راحت است که امور مربوط به کودک نابینا را هرساله خود انجام دهند. انجام اموری که اتفاقاً خود کودک نابینا باید آنها را انجام دهد. با نگاهی موشکافانه و دقیق در حوزه هایی که کودک در آن هنوز به استقلال نرسیده، اهداف و آرمان ها را تدوین و مشخص نمایید. مسؤولیتها و وظایفی که هنوز کودک در انجام آنها به استقلال نرسیده را دسته بندی و تجزیه و تحلیل کنید. دست آخر هم تشخیص دهید قدم منطقی بعدی چه باید باشد. قدم بعدی می تواند حذف تدریجی کمکهای مستقیم معلم رابط به دانش آموز نابینا با استفاده از یک برنامه حساب شده در آموزش فردی او باشد.

تعیین یک جدول زمانی برای رسیدن کودک نابینا به استقلال: پیشرفت در استقلال، باید در همه ماه های سال رخ دهد. به این بیندیشید که اقدامات شما در حوزه پیشرفت استقلال دانش آموز باید تا کی ادامه داشته باشد: تا سال آخر دبیرستان و یا حتی اگر لازم باشد تا سن 21 سالگی؟ مشخص کنید برای رسیدن به هدف مد نظر، در طی این سالها و ماهها چه باید کرد.

این نکات، نکات پایه ای و اساسی در جهت ایجاد کلاس هاییست که در آن دانش آموز نابینا بتواند بیاموزد و رشد کند.

آشنایی با “Wiki stix”

چون کودکان نابینای حاضر در کلاسهای ابتدایی بسیار جنب و جوش از خود نشان می دهند و به همین دلیل هم همواره ممکن است دستشان به یکی از وسایل روی میزشان بخورد و به روی زمین پرتاب شود، ابزاری تخته مانند تولید شده که روی آن چسبناک است و وقتی وسیله ای را روی آن قرار می دهید به آن می چسبد. این باعث می شود دیگر وسایل شما از روی میز نیفتند. به این وسیله “Wiki stix” می گویند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پانزده − 10 =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *