نویسنده: زهرا همت
منبع: بیستمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا
این روز ها صحبت از آموزش و توان بخشی کودکان، داغ تر از روزهای تابستانی است و این شور و حرارت و تشنگی، پرسش هایی را در ذهن بیدار می کند. به این می اندیشیم که آیا آموزش و توان بخشی افراد با آسیب بینایی یک کار تخصصی است؟ آیا آموزش این کودکان نیاز به مهارت و تخصص دارد؟ چه کسانی با چه دانش و مهارت هایی می توانند به این کودکان آموزش بدهند؟ کدام مراکز می توانند پذیرای آموزش افراد با آسیب بینایی باشند؟ آیا هر مرکز توان بخشی، صلاحیت کار با فرد با آسیب بینایی را دارد؟ آیا می توانیم فرزند با آسیب بینایی را در مرکز پیش دبستانی نزدیک منزل ثبت نام کنیم؟ این پرسش ها بر خلاف صورت نسبتاً ساده ای که دارد؛ پاسخ ساده ای ندارند و متأسفانه طیف بسیار گسترده ای از پاسخ ها را دربرمی گیرند.
برخی معتقدند افراد با آسیب بینایی، صرف نظر از آسیب بینایی همانند سایر افراد هستند و تنها تفاوت آموزش این افراد با همسالانِ فاقد آسیب بینایی، استفاده از خط بریل است. برخی دیگر معتقدند افراد با آسیب بینایی از هوش و استعداد بالاتری نسبت به سایرین برخوردارند و آموزش آنان کار بسیار ساده و جذابی است و برعکس، گروهی دیگر بر این باورند که برقراری ارتباط با فرد با آسیب بینایی و آموزش مفاهیمی که به راحتی از طریق دیدن آموخته می شود، از راهی به جز حس بینایی و پرورش سایر حواس در این افراد، کار بسیار دشواری است؛ به همین دلیل تمایل به کار با کودکان با آسیب بینایی در میان مربیان کودکان با نیاز های ویژه بسیار کاهش یافته است و مربیان ترجیح می دهند با گروه های دیگری از افراد با نیاز های ویژه مانند گروه با نیاز های ویژه ذهنی، جسمی و حرکتی و اُتیسم و…که در جامعه بیشتر به آنان پرداخته می شود کار کنند. به راستی دلیل این کاهش استقبال چیست؟ شاید این نگرش ها به نظر برخی اصلاً مهم نباشد و تصور کنند که هر فردی آزاد است دیدگاه و نظر خود را داشته باشد، اما مسئلۀ مهم در اینجا علل شکل گیری این نگرش هاست و باید ریشه های این نگرش های ضد و نقیض شناسایی شود. این باور که هرکس مجاز است دیدگاه و نظر خود را داشته باشد و بر اساس آن عمل کند، در این حیطه کارایی ندارد و نهاد های متولی آموزش و توان بخشی افراد با آسیب بینایی، مسئول ایجاد نگرش صحیح در این زمینه هستند.
می دانیم که افراد با آسیب بینایی نیز مانند سایر افراد جامعه، طیف گسترده ای هستند که نسبت به هم، از سطح هوش، توانایی، استعداد، سلامت جسمانی و روانی متفاوتی برخوردارند، یعنی در میان افراد با آسیب بینایی هم همانند سایرین، افراد بسیار باهوش و افراد با هوش متوسط و هوش پایین پیدا می شوند. ممکن است با فردی با آسیب بینایی مواجه شویم که در کنار آسیب بینایی، دچار اتیسم، محدودیت های حرکتی، نیاز های ویژۀ ذهنی و…باشد. از سوی دیگر ممکن است فردی با آسیب بینایی در گروه افراد با استعدادهای درخشان جای گیرد؛ بنابر این می بینیم که با گروه بسیار گسترده ای مواجه هستیم که نمی توانیم در مورد نیاز های آموزشی همۀ آنان به یک شکل قضاوت، تصمیم گیری و برنامه ریزی کنیم و شاید بهتر باشد بگوییم که برنامه ریزی آموزش با در نظر گرفتن نیاز ها، توانایی ها و محدودیت ها از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
امروزه مراکز آموزشی و توان بخشی متعددی در سطح کشورمان دایر شده اند و این موضوع بسیار خوشحالمان می کند، اما نکتۀ نا امید کننده در این میان، پایین بودن تعداد مراکز تخصصی و متخصصان حوزۀ آموزش افراد با آسیب بینایی است. در بیشتر کشور های پیشرفتۀ دنیا، آموزش افراد با آسیب بینایی از ابتدای کودکی تا همیشه، کاری علمی و تخصصی است و می بینیم که در مراکزی مانند مدرسۀ پِرکینز، هَدلی، فدراسیون ملی نابینایان آمریکا، خانۀ چاپ بریل آمریکا و…مرتب کارگاه ها و همایش های تخصصی با محوریت آموزش و توان بخشی افراد با آسیب بینایی تشکیل و مطالعات و پژوهش های بسیاری در این زمینه انجام می شود. آنها می کوشند از جدید ترین دستاوردهای علمی و فناوری و به روز ترین روش ها برای آموزش افراد با آسیب بینایی استفاده کنند، اما متأسفانه در کشور ما از این خبرها بسیار بسیار کم است و مدت های طولانی است که خبری از برگزاری همایش یا نشست یا کارگاه آموزشی تخصصی در زمینۀ آموزش افراد با آسیب بینایی نمی بینیم و نمی شنویم.
در گذشته های نسبتاً دور، استادانی از کشورمان به مطالعه و پژوهش در زمینۀ آموزش افراد با آسیب بینایی پرداخته بودند و دانشی عظیم در این زمینه کسب کرده بودند یا در دوره های آموزشی مراکز مرتبط با آسیب بینایی در کشور های دیگر مشارکت کرده بودند. این افراد به نوعی مرجع علمی محسوب می شدند و مربیان افراد با آسیب بینایی با شرکت در جلسات آموزشی این استادان یا مطالعۀ آثار مکتوب ایشان، می توانستند دانش ارزشمندی کسب کنند، اما متأسفانه روزها و سال های بسیاری از آن زمان گذشته و اکنون آن استادان، کمتر در دسترس هستند و از سویی با پیشرفت سریع دانش و فناوری، ضرورت و نیاز به به روز رسانی آن اطلاعات قدیمی، بیش از پیش، احساس می شود. افسوس که مشکلات یکی دو تا نیستند و ما نه تنها مسیر را رو به جلو نرفته ایم، بلکه مسیر زیادی را هم به عقب باز گشته ایم!
متأسفانه چندسالی است که آموزش معلمان متخصص کودکان با نیاز های ویژه از شکل تخصصی خارج شده و دانشجویان دانشگاه فرهنگیان در طول تحصیل در این دانشگاه، با هریک از گروه های کودکان با نیاز های ویژه، آشنایی مختصری پیدا می کنند و درواقع اقیانوسی از دانش به عمق یک سانتی متر در ذهنشان شکل می گیرد، درحالی که در گذشته، مربیان برای گروه خاصی مثل گروه با آسیب بینایی، شنوایی و…تربیت و با بیشتر نیاز ها و روش های آموزشی در آن گروه خاص آشنا می شدند و باقی کار نیز به پژوهش و کسب تجربۀ مربی سپرده می شد. امروز فقیر تر و نا امید تر از همیشه هستیم و باید تا فرصت است فکری کنیم؛ هر چند همین حالا هم برای چاره اندیشی دیر شده است!
ضروری است که متولیان آموزش و توان بخشی افراد با آسیب بینایی، به ویژه سازمان آموزش و پرورش استثنایی و سازمان بهزیستی فعال تر شوند، به مطالعه و پژوهش در حوزۀ آموزش و توان بخشی افراد با آسیب بینایی توجه بیشتری داشته باشند و به فکر برگزاری همایش ها و تشویق افراد به مطالعه و پژوهش در زمینۀ آموزش و توان بخشی گروه هدف باشند. وقت آن رسیده که دست از تعصب های بی اساس برداریم و نخواهیم در همه چیز خودکفا باشیم. بهتر است به دستاوردهای دیگر نقاط دنیا نیز توجهی داشته باشیم و از تجربیات سایرین هم استفاده کنیم. خودکفایی خوب و پسندیده است، اما در ابتدا باید به سطح مطلوبی از دانش برسیم. ساده و خودمانی بگوییم؛ آموزش افراد با آسیب بینایی کاری کاملاً تخصصی است و تنها در خط بریل خلاصه نمی شود؛ هر چند متأسفانه به دلیل دور ماندن بیش از پیش از روش های آموزشیِ به روز و فقر شدید مطالعات و اطلاعات، باور به ضرورت یادگیری خط بریل نیز در جامعه ما بسیار کم رنگ شده است و این در حالی است که در سایر نقاط جهان، بریل در شکل نوین خود، نقش بسیار مهمی در آموزش و زندگی افراد با آسیب بینایی بازی می کند! پس شایسته است زمان و هزینۀ بسیاری صرف آموزش و پژوهش در زمینۀ آموزش افراد با آسیب بینایی شود و این گروه از افراد نیز به حق طبیعی خود مبنی بر آموزش با کیفیت رایگان دست یابند.