نویسنده: کیمبرلی بنکس (Kimberly Banks)
مترجم: شبکه مترجمین ایران
منبع نسخه ی انگلیسی:future reflections
منبع نسخه ی ترجمه شده: محله ی نابینایان
بخش اول.
یادداشت سردبیر:
یکی از سخنرانان کنوانسیون ملی فدراسیون ملی نابینایان 2018 (2018 NFB National Convention) در اورلاندو، (Orlando), فلوریدا، (Florida), جانی دبلیو. کولت، (Johnny W. Collett), معاون آموزش استثنائی در وزارت آموزش ایالات متحده (US Department of Education) بود. وقتی در پایان سخنرانی خود سؤالاتی را مطرح کرد، آلیسا مندز (Alyssa Mendez) شانزده ساله به سمت میکروفون رفت. آلیسا توضیح داد که او و خانواده اش، در دو سال گذشته، برای دریافت مواد درسی بریل و آموزش فناوری از مدرسه ناحیه اش مبارزه کرده اند. متأسفانه، تنها آلیسا و خانواده اش دچار این مشکل نیستند، اما پشتکار و تدبیر آنها ممکن است راه را به افراد دیگری که با موارد مشابهی مواجه اند نشان دهد.
دخترم، آلیسا، هنگام تولد نیستاگموس (nystagmus) شدید داشت. وقتی شش ماهه بود، تشخیص داده شد که وی مبتلا به نوعی بیماری چشمی به نام هیپوپلازی عصب بینایی (optic nerve hypoplasia) (ONH) می باشد. آلیسا مدرسه را در جورجیا (Georgia) شروع کرد و در آنجا خدمات مورد نیاز خود را از معلم ویژه دانش آموزانِ دچار اختلال بینایی (teacher of the visually impaired) (TVI) و بقیه اعضای تیمش دریافت نمود. وقتی وارد مهد کودک شد، یادگیری خط بریل را آغاز کرد. از آنجا که آلیسا بینایی کارآمدی داشت، از هردو روش استفاده از خط بریل و حروف بزرگ چاپی برای یادگیری بهره می برد. با پیشرفت آلیسا در مدرسه، متوجه شدیم که خط بریل برای او مناسب تر است، زیرا وقتی بیش از چند دقیقه متن چاپی را می خواند، دچار خستگی چشم و میگرن شدید می شود. میزان بینایی وی در بهترین حالت 350/20 است.
وقتی آلیسا وارد کلاس هشتم شد، خانواده ما به فلوریدا نقل مکان کردند. پس از ماه ها تحقیق، در شهر اویدو، (Oviedo), حومه اورلاندو، مستقر شدیم. اویدو را انتخاب کردیم زیرا مدارس آنجا رتبه بالایی داشتند و می خواستیم آلیسا بهترین آموزش عمومی را دریافت کند.
ما از معلم ویژه (TVI) آلیسا در کلاس هشتم بسیار راضی بودیم. او کاملاً با نیاز آلیسا به خط بریل هماهنگ بود و حتی در یک کنفرانس معلمان که با حمایت مالی فدراسیون ملی نابینایان برگزار شد شرکت کرد. همه چیز عالی نبود، اما هرگز انتظار شرایط کامل و بی نقص را نداشتیم. وقتی موضوعی پیش می آمد، آقای پی، (Mr. P.) با من، آلیسا و معلمان کلاسش برای یافتن راهی در جهت اصلاح شرایط همکاری می کرد. حتی در مقطعی، آقای پی، با مربی تیم رباتیک همکاری کرد تا این کلاس را دسترسپذیر کند. آلیسا اولین دانش آموز نابینایی بود که در مدرسه خود به کلاس رباتیک می رفت. ما یک تیم بودیم، و هدف یکسانی داشتیم – یعنی ارائه مهارت ها و مواد درسی مورد نیاز به آلیسا برای دسترسی موفق به دنیای خود، هم در مدرسه و هم در خانه.
آقای پی معلم فوق العاده ای بود که با پشتکار تلاش می کرد تا اطمینان حاصل کند آلیسا آموزش هایی معادل تحصیلات همسالان بینای خود را دریافت می کند. متأسفانه، او در پایان کلاس هشتم آلیسا بازنشسته شد. وقتی آلیسا وارد دبیرستان شد، معلم ویژه جدیدی داشت. او در مسیر درستی قرار داشت. تردیدی نداشتم که آلیسا، برای سازگاری با سال اول دبیرستان خود در صورت دریافت حمایت های مناسب، از توانایی تحصیلی خوبی برخوردار بود.
درخواست آموزش تحرّک
آلیسا مواد آموزشی مورد نیاز خود به خط بریل را در کلاس هشتم دریافت کرد، اما مدرسه از ارائه آموزش (جهت یابی و تحرک) (orientation and mobility) (O&M) به او سر باز زد. او یادگیری استفاده از عصای سفید را در کلاس سوم آغاز کرد، و از آن زمان، همیشه از عصای خود در مدرسه استفاده می کرد. تا زمانی که به فلوریدا نقل مکان کردیم، آلیسا آموزش منظم جهت یابی و تحرک را دریافت می کرد. با این حال، وقتی خانم اچ، (Mrs. H.), مربی جهت یابی و تحرک، او را ارزیابی کرد، گفت که آلیسا به خوبی از بینایی خود برای تحرک استفاده می کند. در واقع، او فکر نمی کرد که آلیسا اصلاً به جهت یابی و تحرک نیاز داشته باشد. او حتی فکر نمی کرد آلیسا به عصا نیاز داشته باشد.
ما در تمام طول کلاس هشتم برای دریافت آموزش جهت یابی و تحرک جنگیدیم، و حتی درخواست کردیم که شخصی غیر از خانم اچ (ارزیابی آموزشی مستقل) (آی-ای-ای) (independent educational evaluation) (IEE) را انجام دهد. منتظر ماندیم تا زمان ارزیابی آموزشی مستقل (IEE) تعیین شود. در نهایت، به ما گفته شد که ارزیابی آموزشی مستقل (IEE) انجام شدنی نیست، زیرا خانم اچ نتوانسته بود دو ارزیابی کلیدی را انجام دهد تا به درستی تعیین کند که آیا به این نوع خدمات نیاز است یا خیر.
در پایان سال هشتم آلیسا، همچنین درخواست کردیم که آلیسا خدمات تمدید سال تحصیلی (ای-اس-وای) (Extended School Year) (ESY) را دریافت کند. خدمات تمدید سال تحصیلی (ای-اس-وای) (ESY) به وی اجازه می داد که آموزش جهت یابی و تحرک خود را دنبال کند، اما این اتفاق هرگز نیفتاد. وقتی تصمیم بخش آموزش و پرورش منطقه برای عدم ارائه خدمات را زیر سؤال بردم، به من گفته شد که خدمات جهت یابی و تحرک (O&M) و تمدید سال تحصیلی (ESY) اولویت های تحصیلی برای آلیسا نیستند. بدتر از آن، آقای پی از جلسه نهایی طرح آموزش اختصاصی (آی-ای-پی) (Individualized Education Plan) (IEP) آلیسا در کلاس هشتم حذف شده بود. تا آنجا که می دانم، هیچ کس به جز من در تیم جدید طرح آموزش اختصاصی در مورد چگونگی گذار آلیسا از مدرسه راهنمایی به دبیرستان با او مشورت نکرد.
در این جلسه، از اینکه متوجه شدیم خانم اچ معلم ویژه جدید آلیسا در کلاس نهم خواهد بود، نگران و ناامید شدیم. در وجود خود احساس می کردم که خانم اچ. قرار نیست خط بریل را بپذیرد.
خطرناک ترین بازی
چند روز قبل از شروع کلاس نهم، من و آلیسا به منظور ملاقات با معلمان جدید آلیسا و گرفتن کتاب های درسی وی به اتاق بزرگی در دبیرستان رفتیم. وقتی فهمیدیم هیچ یک از کتاب های بریل او سفارش داده نشده بودند، شوکه شدیم. در واقع، فقط یکی از معلمان کلاس اش می دانست که قرار است دانش آموز نابینایی در کلاس وی باشد. خانم اچ به من اطمینان داد که همه کتاب های آلیسا را در نخستین روز مدرسه سفارش خواهد داد. وقتی از او پرسیدم آلیسا تا رسیدن کتاب ها چگونه تکالیفش را انجام می دهد، خانم اچ. گفت که او می تواند با آی پد خود از کتاب های چاپی استاندارد عکس گرفته و سپس خودش آنها را بزرگ نمایی کند. وقتی پرسیدم اگر معلمان نمی دانند که نیاز به تغییر روش و انطباق دارند، آلیسا چگونه تکالیف خود را دریافت می کند، مجددا به من گفته شد که آلیسا می تواند از آی پد خود برای بزرگ نمایی متون چاپی استاندارد و انجام تکالیف به صورت چاپی استفاده کند. آلیسا یک آی پد با نمایشگر خط بریل داشت و آقای پی. در کلاس هشتم با موفقیت از آن استفاده کرده بود. با این حال، معلم ویژه جدید نسخه های دیجیتالی از کتب آلیسا را به ما نداد.
در هفته اول مدرسه، کلاس انگلیسی آلیسا به خواندن کتاب خطرناک ترین بازی (The Most Dangerous Game) اختصاص یافت، و آلیسا این کتاب را به خط بریل نداشت. من نسخه صوتی آن را داشتم، اما معلم اجازه استفاده از آن را به او نداد. این کتاب در بوک شر (Bookshare) موجود بود، اما نه من و آلیسا و نه خانم اچ نمی دانستیم چگونه کتاب ها را در بریل نوت ایپکس (BrailleNote Apex) آلیسا وارد کنیم. به آلیسا نسخه چاپی معمولی از این کتاب داده شد و باز هم به او گفته شد که آن را با استفاده از آی پد خود بخواند. این کار مؤثر واقع نشد. نابینایی آلیسا سبب شد که نتواند حتی نسخه چاپ بزرگ را به مدت بسیار کوتاهی بخواند.
سرانجام مدرسه نسخه بریل کتاب را عرضه کرد، اما خط بریل آن قدر بد بود که آلیسا نتوانست آن را بخواند. کتاب با نویسه خوان نوری (optical character recognition) (OCR) اسکن شده، اما اسکن موجود اصلا ویرایش نشده بود. تقریباً در هر صفحه خطاهای مهمی، از جمله خطوطی کاملا نامفهوم وجود داشت.
تجربه شکست با کتاب خطرناک ترین بازی تنها آغاز کار بود. در هر کلاس، مسائلی وجود داشت و آلیسا هر روز موادی را دریافت می کرد که نمی توانست از آنها استفاده کند. وی تا ژانویه نسخه ای از کتاب جغرافیایش را دریافت نکرد. خانم اچ. هرگز نفهمید که چگونه می توان تصاویر و نمودارها را برای آلیسا دسترسپذیر کرد. گاهی اوقات، به آلیسا جزوه هایی با تمایز رنگی و چاپ نامطلوب داده می شد که فقط کمی بزرگ شده بودند. او نقشه ای از اروپا را دریافت کرد که آن قدر بد بزرگ شده بود که خود من نمی توانستم آن را بخوانم. آلیسا هرگز نسخه ای قابل دسترس از جدول تناوبی عناصر دریافت نکرد، اما تکالیف متعددی داشت که او را ملزم به رنگ آمیزی یا تمایز دیداری یک عنصر از عناصر دیگر می کردند.
پس از رد و بدل شدن ایمیل های متعدد بین خانم اچ. و سرپرستان او، اداره به معلمان کلاس گفت که این مسئولیت آنهاست که آلیسا را با وسایل کمکی تجهیز کنند. معلمان حتی در صورت داشتن زمان و تمایل به کمک، هیچ ایده ای در مورد چگونگی انجام این امر نداشتند. اصرار کردم که معلم ویژه مسئول اصلاح تکالیف آلیسا باشد یا حداقل بر کار معلمان کلاس نظارت کند. تا جایی که می دانم، این امر محقق نشد.
یکی از اهداف در طرح آموزش اختصاصی آلیسا این بود که او باید یاد بگیرد که از خودش دفاع کند. در واقع، او هرگز در تفهیم نیاز های خود به مردم مشکلی نداشته است. با این حال، به دلایلی، زمانی که مواد آموزشی آلیسا در دسترسش نبود، معلمان شروع به سرزنش وی کردند. آن ها ادعا کردند که آلیسا نگفته که چه زمانی به مواد آموزشی به خط بریل نیاز دارد. بر اساس طرح آموزش اختصاصی او، هر چیزی که بیشتر از دو صفحه به صورت نسخه چاپی بزرگ باشد، باید بریل می شد. معلمان گاهی یک تکلیف را به صورت نسخه چاپی بزرگ چاپ نموده و هر پنج دقیقه دو صفحه از آن را به وی می دادند تا بگویند هرگز بیش از دو صفحه چاپی بزرگ به او نداده اند. بعداً متوجه شدیم که خانم اچ. به معلمان دستور داده بود که در صورت عدم دریافت به موقع تکالیف از او به خط بریل، اینگونه عمل کنند.
در آن سال، باید حداقل پنجاه ایمیل درباره مسائل مربوط به دسترسی به اداره ارسال کرده باشم، اما وضعیت هرگز بهتر نشد. برای رسیدگی به نگرانی هایمان، جلسات متعدد طرح آموزش اختصاصی (IEP) را در طول سال تحصیلی برگزار کردیم. می خواستیم اهداف طرح آموزش اختصاصی (IEP) را آن قدر واضح بیان کنیم که نتوان آنها را زیر سؤال برد. من یک سرپرست از بخش آموزش و پرورش آوردم. وی در همان ابتدا متوجه شد که ما در تلاش برای انجام چه کاری هستیم و حمایتمان می کرد. با این حال، حتی با وجود حمایت سرپرست، شرایط بهبود نیافت.
مری شوچ، (Merry Schoch), مددکار اجتماعی بالینی نابینا و عضو فعال فدراسیون، به عنوان مدافع ما در جلسات طرح آموزش اختصاصی (IEP) شرکت کرد. بعد از اینکه در جریان بخشی از اتفاقات قرار گرفت، به من گفت که آلیسا دیگر نباید در جلسات طرح آموزش اختصاصی شرکت کند. معلمان در موردش چنان منفی صحبت می کردند که مری احساس کرد شنیدن آن برای آلیسا آزاردهنده باشد. برای من، هرچه بیشتر آشکار شد که صرف نظر از هرآنچه می گفتیم، اداره مصمم بود که از خانم اچ حمایت کند
و معلمان کلاس در پی شنیدن توصیه های خانم اچ بودند.
ادامه دارد.
پاورقی ها:
- Access، در متن حاضر، منظور این است که مواد درسی برای دانش آموزان نابینا به گونه ای ارائه شود که برای شان قابل استفاده باشد، مانند خط بریل. – مترجم.
- در ترجمه این مقاله برای توضیح عبارت (teacher of the visually impaired) از اصطلاح معلم ویژه استفاده شده است.