مقایسه ی زندگی اجتماعی و هیجانات فرزندان نوجوان والدین نابینا و بینا

نویسنده: زهرا همت: روانشناس

بر اساس مقاله ای از ایوانا دوودوانی، ویکتور موین و ریوکا یاهاو: مجله نابینایی و آسیب های بینایی

از دهه ۱۹۶۰ میلادی، توجه پژوهشگران به موضوع اثر معلولیت والدین بر رشد فرزندان جلب شد و مطالعه در این زمینه به طور روز افزونی در حال افزایش است. محور اصلی این بررسی ها کیفیت فرزند پروری و تأثیر معلولیت والدین بر سلامت روان و رفتار اجتماعی فرزندان و نقش فرزندان به عنوان مراقبان کوچک والدین معلولشان بوده است و به این دلیل که پژوهشی تا کنون به زندگی اجتماعی، وضعیت هیجانی و احساس نوجوانان نسبت به والدین نابینا نپرداخته است، پژوهش حاضر به مقایسه این موارد بین فرزندان والدین نابینا و فرزندان والدین بینا می پردازد.

در دوره نوجوانی، زندگی اجتماعی و روابط با دوستان اهمیت بسیاری می یابد و روابط دوستانه، دنیای درونی نوجوانان را غنی می کند و ضامن بهزیستی روانی و سلامت هیجانی نوجوانان است. مهارت های فرزند پروری صحیح والدین، نقش بسیار مهمی در توانایی دوست یابی و برقراری روابط اجتماعی نوجوانان ایفا می کند. در این پژوهش، دو نوع متغیر، زندگی اجتماعی نوجوانان را توصیف می کند. اول: میزان وقت آزاد و میزان کمک هایی که نوجوانان به والدین می کنند و دوم: کیفیت و کمیت روابط دوستی نوجوانان.

در این پژوهش، حالت هیجانی نوجوانان به کمک بررسی فرآیند جدایی و تفرّد، مطالعه شده است که طی این فرآیند، نوجوانان به طور روز افزونی از والدین فاصله می گیرند و این فرآیند مستلزم برقراری توازن بین حمایت خانواده و نیاز نوجوانان برای دست یابی به استقلال است و این به نوبه خود به الگو های روابط بین فردی اعضای خانواده و میزان سازگاری و استقلال افراد خانواده، وابسته است. خانواده ایده آل از این نظر، جایگاهی است که اعضای آن توانایی ابراز هیجانات را دارند و ضمن حمایت از یکدیگر، استقلال هر یک از اعضا محترم شمرده می شود.

استقلال یابی نوجوانان معمولاً با اضطراب جدایی، احساس تنهایی، خود ارزیابی و احساسات مبهم و چند پهلو نسبت به والدین همراه است که تمام این موارد، در پژوهش حاضر، مورد بررسی قرار گرفته است.

دیدگاه نوجوانان در مورد والدین، به طور عمده تحت تأثیر عوامل فرهنگی است. بر اساس مطالعات، گستره این احساسات از غرور تا شرم و از یاری گری تا اجتناب را در بر می گیرد. در این پژوهش این احساسات دو گانه مورد بررسی قرار گرفته است و پژوهشگران معتقدند این احساسات در کنار هم وجود دارند و نباید به صورت دو قطب مخالف در نظر گرفته شوند. از این رو، خشم و شرم به عنوان احساسات منفی و احساس مسئولیت و کمک به والدین، به عنوان احساسات مثبت تعریف شده اند.

هدف این مطالعه موردی، بررسی چگونگی تأثیر نابینایی والدین بر زندگی اجتماعی (دوستی و روابط اجتماعی)، وضعیت هیجانی (اضطراب جدایی، احساس تنهایی و خود ارزیابی) و احساسات نسبت به والدین (احساسات مثبت و منفی و شدت و توازن آن) است. دو گروه از نوجوانان شامل یک گروه نوجوان دارای والدین نابینا به عنوان گروه پژوهشی و یک گروه شامل نوجوانان دارای والدین بینا به عنوان گروه مقایسه یا کنترل، مورد مطالعه قرار گرفتند.

نتایج این پژوهش، تفاوت ها و تشابهاتی را بین دو گروه پژوهشی و مقایسه، نشان داد. هر دو گروه در میزان اوقات فراغت، اضطراب جدایی، احساسات دوقطبی نسبت به والدین و شدت احساسات منفی نسبت به آنها، مشابه بودند؛ در حالی که زندگی اجتماعی نوجوانان گروه پژوهشی، غنی تر از گروه مقایسه و احساسات مثبت آنها نسبت به والدین، بیشتر از گروه مقایسه بود.

یکی از مهم ترین یافته های این پژوهش این است که فرزندان والدین نابینا، در مقایسه با همسالان دارای والدین بینا، ارتباط اجتماعی بهتری با همسالانشان برقرار می کنند. این اثر معلولیت والدین بر روابط اجتماعی و دوستی فرزندان را به دو شیوه می توان توصیف کرد. نخست این که ممکن است فرزندان والدین نابینا به خاطر شرایط خاص موجود در خانواده و معلولیت والدین، نیاز قوی تری به برقراری روابط اجتماعی و دوست یابی احساس می کنند. دوم این که فرزندان والدین نابینا، منعطف تر و بردبار تر هستند و در مقایسه با فرزندان والدین بینا، مهارت های عملی بیشتری دارند. بر اساس نتایج پژوهش های گوناگون، رفتار والدین، کیفیت رابطه با فرزندان، انعطاف پذیری و تاب آوری در خانواده، پیش بینی کننده های قوی توانایی برقراری روابط دوستانه فرزندان هستند. همانطور که کودکان رشد می کنند و در نوجوانی بالغ می شوند، کم کم از خانواده فاصله می گیرند و بیشتر با همسالان ارتباط برقرار می کنند و وقت می گذرانند.

از نظر وضعیت هیجانی تفاوتی بین اضطراب جدایی و احساس تنهایی نوجوانان دو گروه پژوهشی و مقایسه مشاهده نشد و این نشان می دهد بین فرآیند جدا شدن از والدین و تفرّد نوجوانان دارای والدین نابینا و نوجوانان دارای والدین بینا، تفاوتی وجود ندارد. این نتایج اثبات می کند والدین نابینای دارای مهارت های فرزند پروری مناسب، به فرزندانشان کمک می کنند مراحل رشد را به صورت طبیعی طی کنند.

این یافته ها در کنار یافته های پژوهش های بسیار دیگری که در سراسر دنیا بر روی فرزندان افراد دارای معلولیت انجام شده نشان می دهد افراد دارای معلولیت، می توانند پدر و مادر خوبی برای فرزندان خود باشند و معلولیت آنان الزاماً روند طبیعی رشد فرزندان را تحت تأثیر قرار نمی دهد.

در خصوص احساسات مثبت و منفی فرزندان نسبت به والدین، تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد. به این معنا که سطح سلامت جسمانی والدین بر میزان احساسات منفی فرزندان نسبت به والدین، اثری نداشت. اما در مورد احساسات مثبت نسبت به والدین، بین دو گروه تفاوت وجود داشت و فرزندان والدین نابینا، احساسات مثبت قوی تری نسبت به پدر و مادرشان داشتند. این نتیجه، با یافته های پژوهش های پیشین که نشان می دادند احساسات مثبتی که فرزندان والدین نابینا نسبت به پدر و مادر دارند با افزایش سن افزایش می یابد و این احساسات در فرزندان والدین بینا، با افزایش سن کاهش می یابد، هم سو است. علاوه بر این، احساسات منفی نسبت به والدین در فرزندان والدین بینا، پایدار است و این در حالی است که تنها ده درصد نوجوانان گروه پژوهشی، نسبت به والدینشان، احساس منفی ابراز کردند. این یافته با این حقیقت که فرآیند تفرّد و جدایی از والدین به طور معمول با اضطراب همراه است و فرزندان والدین نابینا با وجود احساسات منفی پایین تر نسبت به والدین، این فرآیند را به خوبی طی می کنند سازگار است.

به طور خلاصه، نتایج این پژوهش نشان می دهد کودکانی که پدر و مادر آن ها نابینا هستند مراحل رشد طبیعی را همانند سایر کودکان طی می کنند. این نتایج  بر معنای فرزند پروری خوب و صحیح، نور می افشاند و بار دیگر نشان می دهد کیفیت فرزند پروری، بیش از وابستگی به ویژگی های بیرونی مانند معلولیت جسمانی، به ویژگی های شخصیتی و درونی هر فرد بستگی دارد.

منبع: ماهنامه ی مانا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هجده − 9 =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *