یادداشت: آموزش فراگیر، از واقعیت تا توهم

نویسنده: زهرا همت

منبع: دوازدهمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا

دانلود نسخه ی صوتی نوشته

استفاده از اصطلاح زیبای «آموزش فراگیر» به طور روز افزونی در حال افزایش است. همه ما از شنیدن این اصطلاح زیبا به وجد می آییم و پر از امید می شویم؛ چرا که همه نیک می دانیم در روزگاری شاید نه چندان دور، کودکان آسیب دیده بینایی از آموزش محروم بوده اند و در بسیاری از فرهنگ ها، حتی توسط خانواده ها مخفی می شدند. روزگاری را پشت سر گذاشته ایم که افراد تصور می کردند تولد کودکی با آسیب بینایی، پاسخ گناهان پدر و مادر اوست و بسیاری با همین تصور، کودک آسیب دیده بینایی را در خانه نگهداری می کردند و از معرفی او به دوستان و آشنایان خجالت می کشیدند و این کودک در خانه می ماند و از هر گونه حق زندگی محروم بود. با گذشت زمان و گسترش اطلاع رسانی ها و فعالیت افرادی مانند کشیش کریستوفل، آموزش افراد آسیب دیده بینایی رونق گرفت و کم کم زمینه های ورود مؤثر تر این افراد به جامعه فراهم شد. در مراحل آغازین آموزش افراد با آسیب بینایی، این افراد تنها در مدارس خاص و زیر نظر آموزگاران متخصص حوزه آموزش افراد آسیب دیده بینایی تحصیل می کردند.

امروزه با گسترش مطالعه و پژوهش در حوزه آموزش افراد با نیاز های ویژه و ظهور نظریه های نوین روان شناسی یاد دهی و یادگیری، فرایند آموزش کودکان با نیاز های خاص از انحصار آموزش و پرورش استثنایی و مدارس ویژه خارج شده است؛ چرا که نظریه های نوین آموزش و پرورش معتقدند که تمام کودکان فارغ از تفاوت ها و نیاز های خاص باید در کنار هم قرار بگیرند و آموزش ببینند. این نظریه ها معتقدند بهترین مدرسه برای هر کودک، نزدیک ترین مدرسه به محل سکونت اوست. این شیوه آموزشی تقریباً در سراسر دنیا مرسوم و به طور روز افزونی در حال گسترش است. طرفداران این نظریه آموزشی معتقدند که حضور کودکان با نیاز های ویژه در کنار کودکان فاقد نیاز های خاص در مدارس همگانی، برای هر دو گروه این دانش آموزان منافعی دارد. آنان اظهار می دارند که آسیب های جسمانی و نیاز های خاص آموزشی کودکان نباید آنان را از حق حضور در کنار همسالانشان محروم کند و فراهم کردن فرصت های برابر آموزشی برای تمام کودکان برعهدۀ آموزش و پرورش است. ایشان بر این باورند که حضور این کودکان در مدارس عادی و رشد و پرورش تمامی کودکان در کنار یکدیگر، موجب معرفی صحیح معلولیت، شناخت و پذیرش تفاوت های فردی و فرهنگ سازی در کودکان و نوجوانان می شود.

تا اینجای کار همه چیز بسیار عالی به نظر می رسد و نظام آموزش فراگیر، از نظر بیشتر متخصصان حوزه آموزش، ایده آل به نظر می رسد؛ اما با تمام محاسنی که برای این سبک آموزشی برشمردیم -که البته طرح تمام آنها در این یادداشت امکان پذیر نیست– نباید نحوه اجرا و استانداردهای مورد نیاز را نیز از نظر دور کنیم. این طرح در صورتی که به درستی اجرا شود، می تواند گام بسیار مؤثری در مسیر آموزش و پرورش کودکان با نیاز های ویژه باشد اما از سوی دیگر، در صورت اجرای ناقص و نادرست، این طرح ممکن است به گونه ای مخرب باشد که آسیب های جبران ناپذیری به رشد و آموزش کودکان با نیاز های خاص وارد کند.

امروزه اصطلاح دانش آموزان با نیاز های ویژه جایگزین کودکان استثنایی شده است و این اصطلاح به روشنی به نیاز های خاص آموزشی و پرورشی این کودکان اشاره دارد و زمانی که در مورد یک دانش آموز از این اصطلاح استفاده می کنیم، به طور ضمنی می پذیریم که آموزش و پرورش این کودک، نمی تواند به طور کامل، مشابه آموزش و پرورش همسالانش باشد و آموزش مهارت های خاص مورد نیاز این کودک و در نظر گرفتن نیاز های خاص او در این فرایند برعهدۀ نظام آموزشی است.

در کشور ما نیز مانند بسیاری از کشور های دیگر، طرح آموزش یکپارچه و فراگیر و آموزش کودکان با نیاز های ویژه در مدارس پذیرا در حال اجراست؛ اما متأسفانه استاندارد های این طرح به درستی رعایت نمی شود و بسیاری از دانش آموزانی که در مدارس پذیرا تحصیل می کنند، تا مرز رها شدگی در این مدارس و حضور بی فایده در کلاس درس و عدم دریافت آموزش مناسب پیش رفته اند؛ به گونه ای که گاهی دانش آموزی که در مدرسه پذیرا تحصیل کرده است، به علت نا آشنایی معلم کلاس درس با آموزش کودکان با نیاز های ویژه، حتی خواندن و نوشتن را نیاموخته و تمام آموزش او به صورت شفاهی بوده و چند سال از زمان آموزشی دانش آموز به دلیل نا آگاهی یا غفلت و مسؤولیت ناپذیری اولیای مدرسه به بطالت سپری شده و دانش آموزی که از مدرسه فارغ التحصیل شده، عملاً هیچ چیزی نیاموخته است. البته کیفیت آموزش در مدارس استثنایی نیز مطلوب نیست ولی بررسی این مهم، موضوع این نوشتار نیست و آن را به مجالی دیگر موکول می کنیم. یکی از موارد مهم و مورد تأکید در آموزش و پرورش نوین، انجام کار گروهی و تشکیل تیم های آموزش است. متأسفانه به  دلیل محدودیت نیروی انسانی، بسیاری از دانش آموزانی که در مدارس پذیرا تحصیل می کنند، از داشتن معلم ویژه محروم هستند. آموزش دانش آموز با نیاز های ویژه بدون همکاری تیمی معلم ویژه و معلم کلاس درس امکان پذیر نیست. لازم به یاد آوری است که طرح آموزش فراگیر، تنها کودکان آسیب دیده بینایی را شامل نمی شود و سایر گروه های کودکان با نیاز های ویژه را نیز در بر می گیرد؛ اما ما در اینجا تنها به بررسی نیاز های آموزشی کودکان آسیب دیده بینایی می پردازیم. فراهم کردن امکانات ابتدایی آموزشی کودکان آسیب دیده بینایی از عهده و توان مدارس پذیرا خارج است و متأسفانه فراهم سازی این امکانات توسط آموزش و پرورش استثنایی نیز به درستی و در زمان مناسب انجام نمی شود. کتاب درسی، از ابتدایی ترین و مهم ترین ملزومات هر دانش آموز است؛ اما متأسفانه تهیه کتاب بریل و درشت خط برای دانش آموزان تبدیل به دغدغه بزرگی شده و این کتاب ها گاه پس از گذشت دو ماه از سال تحصیلی به دست دانش آموز می رسد. تهیه کاغذ و نوشت افزار بریل و ابزار های آموزشی و توان بخشی نیز با همین مشکل رو به رو است. گاهی به دلیل نا آگاهی مدرسه و خانواده، هیچ گونه وسیله توان بخشی به دانش آموز معرفی نمی شود و تعداد زیادی از دانش آموزان با ابزار هایی مانند درشت نما، برجسته نگار و تجهیزاتی از این دست آشنا نمی شوند. در خوش بینانه ترین حالت، پس از این که امکانات با تمام مشکلات فراهم شد، نوبت به شروع فرایند آموزش می رسد. کودکان بسیاری در مدارس به دلیل نبود معلم ویژه از آموزش خواندن و نوشتن خط بریل محروم می مانند و متأسفانه گاهی دانش آموزی را می بینیم که تمام دروس به صورت شفاهی به او آموزش داده شده است.

پرورش حواس و به کار گیری آن ها برای انجام امور روزمره و  تحصیلی نیز از سرفصل های مهم آموزش کودکان با آسیب بینایی است؛ اما آموزش این مهارت ها در برنامه آموزشی مدارس عادی جایی ندارد. تقویت لامسه برای آموزش خط بریل و انجام امور روزمره زندگی فرد آسیب دیده بینایی ضروری است؛ چرا که افراد با آسیب بینایی بسیاری از اطلاعات محیطی را از طریق لمس با دست و پا کسب می کنند. اهمیت تقویت حس شنوایی و نقش مهم این حس در آموزش و توان بخشی و انجام امور روزمره افراد آسیب دیده بینایی نیز بر هیچ کس پوشیده نیست؛ ولی متأسفانه پرورش حواس پنج گانه نیز در دانش آموزان با نیاز های ویژه مشغول به تحصیل در مدارس پذیرا، مغفول می ماند.

مهارت جهت یابی و حرکت، از مهم ترین مهارت های مورد نیاز فرد آسیب دیده بینایی در مسیر زندگی مستقل است که متأسفانه مورد غفلت واقع شده و کودکان، هیچ آموزشی در این حوزه دریافت نمی کنند و این محرومیت، خسارت سنگین و گاه غیر قابل جبرانی به فرد آسیب دیده بینایی وارد می کند.

مانند بسیاری موارد دیگر، هیچ چاره ای جز داشتن مقداری آرزوی خوب و امیدواری به پیشرفت و ارتقای کیفیت آموزش دانش آموزان با نیاز های ویژه هم در مدارس پذیرا و هم در مدارس استثنایی نداریم. امیدواریم فاصله تا روز شادی زیاد نباشد و هیچ دانش آموزی از حق دریافت آموزش با کیفیت محروم نماند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پنج × سه =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *