نویسنده: امیر سرمدی
منبع: ششمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا
بیست و ششم اسفندماه سال 1399 بود که سازمان بهزیستی، مجمع انتخاباتی شبکه ملی تشکل های مردم نهاد افراد دارای معلولیت بینایی (شمنا) را برگزار کرد و اعضای هیئت مدیره این شبکه انتخاب شدند. شمنا بعد از چاووش که در سال 1393 تأسیس شد، دومین شبکه ملی نابینایان محسوب می شود. در واقع پس از کش و قوس های فراوان، دفتر حقوقی ریاست جمهوری، اداره ثبت شرکت ها و هیئت مربوطه در وزارت اقتصاد و دارائی، موافقت کردند تا سازمان بهزیستی بتواند همانند وزارت کشور مجوز تأسیس شبکه برای گروه های مختلف معلولین را صادر کند. سازمان بهزیستی بر اساس بند 13 ماده 26 قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت، مورخ 27/11/1380 مجلس شورای اسلامی، تأسیس شبکه را مصوب کرد. در حال حاضر، بهزیستی بر مبنای بند ج ماده 1 قانون حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت، می تواند سایر شبکه های معلولین را تأسیس و برای آنها پروانه فعالیت صادر کند. به گفته مدیران شمنا، این شبکه اولین شبکه ملی نابینایان محسوب می شود که می تواند در سطح ملی فعالیت و در استان ها دفتر نمایندگی تأسیس کند. اولین جلسه شمنا در بیست و دوم فروردین ماه سال 1400 برگزار و دکتر حمید جعفری به عنوان مدیرعامل شبکه انتخاب شد. جواد رضایی به عنوان رئیس هیئت مدیره، علی اکبر جمالی نایب رئیس و دکتر بیژن ذوالفقار نسب به عنوان خزانه دار انتخاب شدند. در ادامۀ این یادداشت، به فعالیت های شمنا در یک سال اخیر و نقد و بررسی هر دو شبکه ملی نابینایان می پردازیم.
شبکه هایی بی بهره از امکانات اولیه
به اعتقاد نگارنده، شمنا همان مسیری را طی می کند که چاووش در سال های اخیر پیموده است. بعد از گذشت پانزده ماه از برگزاری مجمع انتخاباتی، شمنا فاقد یک مرجع اطلاع رسانی مستقل و رسمی است. گزارش های شمنا به جای آنکه در وبسایت رسمی و کانال های این شبکه در فضای مجازی منتشر شود، در گروه های واتساپی باز نشر می شود؛ همان روندی که چاووش در سال های اخیر در پیش گرفته و علیرغم وعده های مکرر مدیرعامل این شبکه، وبسایت رسمی چاووش هنوز راه اندازی نشده است. نکتۀ دیگری که این دو شبکه به اصطلاح ملی در فراهم کردن آن درمانده اند، یک ساختمان اختصاصی به عنوان دفتر مرکزی است. جلسات چاووش در دفتر انجمن باور برگزار می شود و مکان فعلی شمنا در دفتر خانۀ نور ایرانیان بصیر است. در واقع دو شبکه ملی که می خواهند سردمدار مبارزه با مشکلات معلولان در میان مسئولان باشند، خود از بدیهی ترین امکانات اولیه محروم هستند. در سال های اخیر مدیران چاووش و شمنا با افتخار اعلام کرده اند که حتی یک ریال از طرف هیچ نهادی در اختیار آنها قرار نگرفته است و با دست خالی بار مشکلات را به دوش می کشند. بدیهی است که یکی از وظایف اصلی مدیران عامل، رایزنی با نهاد های مختلف برای جذب منابع مالی است و ادعای مدیران فعلی، نه مایه مباهات؛ که نقطۀ ضعفی است که مدیران هر دو شبکه باید فکری عاجل به حال آن کنند.
شبکه هایی که ملی نیستند
کار تشکیلاتی همان طور که از نامش برمی آید، به معنای یک کار گروهی است؛ خاصه اگر چاووش و شمنا باشند که نام یک شبکه ملی را یدک می کشند. اما کارکرد این دو شبکه در سطح یک سازمان مردم نهاد خلاصه شده است. شمنا قریب به دو ماه است که پروانه فعالیت خود را از سازمان بهزیستی کشور دریافت کرده است. از هیئت مدیره شمنا انتظار می رود هر چه سریع تر استاندارد های عضویت انجمن ها در این شبکه ملی را منتشر کنند تا روند ثبت اعضا بر مبنای آن آغاز شود. طبیعتاً یک شبکه ملی باید انعکاس نظرات تمامی سمن های آسیب دیدگان بینایی باشد که در حال حاضر اینچنین نیست. عملاً شمنا خود تبدیل به یک سمن شده که تمامی تصمیمات آن را هیئت مدیره اتخاذ می کند و سایر انجمن های کشوری در تصمیم گیری ها مشارکت ندارند. الگوی شمنا، چاووش و هر شبکه ملی دیگری باید مانند فدراسیون ملی نابینایان آمریکا باشد. فدراسیون ملی نابینایان آمریکا، قدیمی ترین مرکز ویژه نابینایان در آمریکا محسوب می شود که ادارۀ آن به طور کامل در اختیار نابینایان است. دفتر مرکزی این فدراسیون در شهر بالتیمور ایالت مریلند آمریکا واقع شده و تعداد اعضای آن بیش از پنجاه هزار نفر برآورد می شود. نگاهی به تاریخچه این فدراسیون نشان می دهد که این مرکز در سال ۱۹۴۰ و با ائتلاف شانزده فرد نابینای شناخته شده در میان نابینایان آمریکایی ایجاد شد. این شانزده نفر، هدف خود از تشکیل این مرکز را هم سو کردن خواسته های نابینایان و انجمن های مربوط به منظور ایجاد اتحاد میان این افراد و گروه ها و به تبع آن، دست یافتن به اهداف جمعی جامعه نابینایان در آمریکا عنوان کرده اند. نخستین لوگوی فدراسیون ملی نابینایان آمریکا، مثلثی است که سه ضلع آن را کلمات برابری، امنیت و فرصت تشکیل داده اند. سیاست گذاری جالب توجهی که سال هاست در این مرکز پیش گرفته شده، پرهیز از اداره آن در قالب یک هیئت مرکزی است؛ به این معنا که هیئت مدیره مرکزی، تنها نقش هماهنگ کننده و سیاست گذار را ایفا می کند و برای آنکه موضوعات به صورت تخصصی پی گرفته شوند، انجمن های مستقلی برای هر موضوع خاص، تشکیل شده است. انجمن های تخصصی مانند انجمن ملی دانش آموزان و دانشجویان نابینا، انجمن ملی والدین افراد نابینا، انجمن ملی نابینایان دارنده سگ راهنما و… را می توان به عنوان نمونه ای از این انجمن ها برشمرد. انتشار نشریات تخصصی مانند «future reflections» و «Braille monitor» انتشار کتاب های تخصصی و به طور کلی تولید محتوای مورد نیاز جامعه، از دیگر وظایفی است که این فدراسیون برای خود در نظر گرفته است.
هدف از این نوشته، مقایسه فدراسیون ملی نابینایان آمریکا با شبکه های ملی داخلی نیست؛ چراکه معتقدم اساساً در کشوری مانند آمریکا، سازمان های مردم نهاد امکان شکوفایی و بالندگی بیشتر را دارند؛ این در حالی است که در ایران، برای شکوفایی سمن های ایرانی سقفی در نظر گرفته شده و عبور از این سقف در بسیاری مواقع برای سمن ها مشکل آفرین می شود. در خصوص دو شبکه ملی نابینایان در کشور اما مسئله بسیار پیش پا افتاده تر از این قبیل تحلیل هاست و هیچ کدامشان به معنای واقعی کلمه کار تشکیلاتی در سطح ملی انجام نمی دهند. هر دو شبکه یا فاقد کارگروه و کمیته های تخصصی هستند یا اگر اسماً کمیته ای هم دارند، در سال های اخیر خروجی مشخصی از آنها مشاهده نشده است. سؤال مهم آن است که چاووش و شمنا در سال ها و ماه های اخیر در حل کدام یک از مشکلات اساسی جامعۀ نابینایان اثر گذار بوده اند؟ دستاورد های آنها برای نابینایان کشور چه بوده است؟ البته نمی توان تلاش های مدیرعامل چاووش در به سر انجام رسیدن اصلاحیه قانون حمایت از حقوق افراد دارای معلولیت را نادیده گرفت؛ هرچند که در اثربخشی همین قانون بر زندگی افراد دارای معلولیت هم حرف و حدیث بسیار است که می توان در مجالی دیگر به آن پرداخت.
بی برنامگی، چالش دیگر شبکه های ملی
واقعیت دیگری که باید به آن توجه شود، نبود یک برنامه مشخص سالانه از طرف چاووش یا شمنا برای جامعۀ نابینایان کشور است. هیچ اولویتی در بیان برنامه های آینده از طرف آنها به چشم نمی خورد. برای مثال، دکتر جعفری در گزارش عملکرد شمنا در سال 1400 اظهار داشته که به مناسبت بیست و سوم مهر ماه، روز جهانی ایمنی عصای سفید در سال گذشته، حداقل 23 شعار را به سازمان بهزیستی برای انتخاب شعار سال اعلام کرده اند. تعدد شعار های انتخابی در این ارتباط، نه تنها یک فضیلت نیست؛ بلکه سردرگمی و عدم شناخت مدیران شبکه نسبت به اولویت های نابینایان در طول یک سال را نشان می دهد. برای انتخاب شعار سال، بسته به مهمترین دغدغه های جامعه هدف در آن سال، معمولاً دو تا سه مبحث اصلی انتخاب شده و از بین آنها یک موضوع به عنوان شعار سال انتخاب می شود. دیگر نکتۀ تأمل بر انگیز در گزارش شمنا، اذعان مدیرعامل این شبکه بر ارسال یک نامه خطاب به حجت الاسلام و المسلمین غلامحسین محسنی اژه ای به دنبال برگزاری جلسه حضوری با ریاست محترم قوه قضائیه به مناسبت روز جهانی نابینایان در سال گذشته و درخواست برای خرید نرم افزار متن خوان فارسی و بارگذاری در سایت ویژه قوه قضائیه است. هدف از این درخواست نیز استفاده رایگان تمامی نابینایان از این نرم افزار اعلام شده است. حال جای سؤال است که آیا منظور از نرم افزار متن خوان همان پارس آوای 3 است که در سال های اخیر هم توسط مراکز بهزیستی استان ها و هم به وسیله اعضای جامعۀ هدف خریداری شده است؟ اگر پاسخ مثبت است چه ضرورتی برای طرح این درخواست وجود دارد و در صورتی که متن خوان دیگری غیر از پارس آوا در نامه پیشنهاد شده، از مدیرعامل شمنا انتظار شفاف سازی می رود. ضمن آنکه مرجع مسائل اینچنینی، سازمان بهزیستی است و در ارتباط با قوه قضائیه، مسائل بسیار مهمتری وجود دارد که انتظار می رود در اولویت های شمنا و چاووش قرار بگیرد.
مسائل بسیاری در ارتباط با هر دو شبکه ملی نابینایان وجود دارد که طرح تمامی آنها از حوصلۀ این یادداشت خارج است؛ اما از مدیرعامل شمنا انتظار می رود توضیح دهد از 48 نامه ای که از سوی شبکه به دستگاه ها، نهاد ها و مراکز دولتی و غیردولتی در سال 1400 نوشته و ارسال شده، چند نامه به سر منزل مقصود رسیده است. ایشان در سومین کمیته هماهنگی و نظارت بر قانون حمایت از حقوق معلولان و در حضور معاون اول رئیس جمهوری مدعی طراحی برنامه ای شدند که در یک پروسه پنج ساله برای تمامی نابینایان کشور شغلی فراهم می کند. افکار عمومی جامعه نابینایان انتظار دارد دکتر جعفری جزئیات طرح ادعایی خود را منتشر کند. از مدیرعامل شمنا انتظار می رود طرح کاربردی ایجاد یک پژوهشکده مطالعاتی ویژه معلولان را که در سومین جلسه کمیته هماهنگی و نظارت بر قانون حمایت از معلولان مطرح کردند، پیگیری کند و با توجه به موقعیتی که در بنیاد شهید و امور ایثارگران دارند، از امکانات پژوهشکده آن نهاد برای استفادۀ شبکه ملی نابینایان ایران بهره بگیرند. از مدیرعامل شمنا انتظار می رود در مواقع بحرانی و در جایی که یکی از اعضای جامعه نابینایان خواسته یا ناخواسته درگیر حواشی می شود، حضورشان مانند پدر یک خانواده وحدت بخش و مایه دلگرمی باشد؛ نه آنکه شخص ایشان بر آتش اختلافات بدمد و باعث تفرقه در جامعه نابینایان شود. بی گمان در این صورت، فرمانده معزز نیز از ایشان راضی تر خواهد بود. از مدیرعامل چاووش نیز انتظار می رود جامعۀ هدف را بیشتر در جریان اقدامات نیکشان قرار دهند تا ناخود آگاه این تصور پیش نیاید که چون بهزیستی شمنا را متولی قانونی امور نابینایان قلمداد می کند، حضور اولین شبکه ملی نابینایان کمرنگ شده است.
مخلص کلام آنکه، امید می رود شمنا و چاووش بتوانند در موازات یکدیگر و با بهره گیری از نظرات تمامی انجمن های مرتبط، باعث هم افزایی بیشتر و رفع چالش های پیش روی جامعه نابینایان شوند. امیدواریم سال بعد که کارنامۀ آنها در سال جاری را ارزیابی می کنیم، شاهد نکات مثبت و دلگرم کننده تری نسبت به سال گذشته باشیم.