یادداشت: بررسی وضعیت نابینایان و کم بینایان روستایی بازمانده از تحصیل و توانبخشی

نویسنده: دکتر نصرالله ابراهیمی: مشاور استان دار و مدیر کل بهزیستی استان کردستان در حوزه معلولان و عضو هیئت مدیره مؤسسه خیریه دار الاحسان

حساسیت اندام چشم و ظرافت و پیچیدگی خاصی که خالق حکیم در این عضو قرار داده است و نیز مشکلات بهداشتی و درمانی و بروز بیماری های گوناگون همواره در طول تاریخ، محرومیت بسیاری از انسان ها از این نعمت بزرگ و دست و پنجه نرم کردن آنها با مشکلات و رنج های فراوانی را در پی داشته است.

در طول قرن های متمادی تنها عامل موثری که زمینه ساز فعالیت های افراد دارای آسیب بینایی بوده، حافظه آنان بوده است. بسیاری از این افراد با اتکا به حافظه خود و از برکردن متون دینی و ادبی توانسته اند جایگاه رفیعی در جامعه به دست آورند به طوری که در مناطقی از کشور ما، لفظ حافظ به عنوان لقبی معتبر برای نابینایان به کار رفته و هنوز هم رواج دارد.

در این میان نابینایانی که قدرت حافظه ضعیف تری داشتند و یا امکان حضور در اجتماعات بزرگ به مراکز دینی از قبیل مساجد و کلیسا ها را نداشتند ناچار بودند رنج ناشی از انزوا را پذیرفته و سایر استعداد ها و توانمندی هایشان در اثر عدم دسترسی به امکانات آموزشی و توانبخشی نیم بندی که در زمان آنها وجود داشت در معرض نابودی قرار گیرد و به تدریج به سرباری برای دیگران تبدیل شوند.

نتیجه نهایی این روند، هدر رفتن استعداد های خدادادی آنان و تحمل زندگیی سرشار از تحقیر و ناکامی بود. تا این که ظهور پدیده ای بی نظیر به نام خط بریل زندگی بسیاری از نابینایان را متحول کرد، ابزارهای مناسب برای چاپ کتب بریل همچون لوح و قلم، ماشین تایپ بریل، حساب افزار، دستگاه چاپ بریل و غیره ساخته شد. و فرصت های نسبتاً برابری برای نابینایان و سایر اقشار جامعه فراهم گردید. مدارس ویژه نابینایان در دنیا تأسیس شدند و تحصیل کردگان نابینا به دانشگاه ها راه یافتند.

با ورود خط بریل به خاورمیانه و تهیه نسخه فارسی آن توسط شادروان کریستوفل و تأسیس مدرسه ای توسط خود او در اصفهان، راه اندازی و گسترش مدارس ویژه نابینایان توسط ایرانیان در برنامه کار قرار گرفت. نمونه بارز این مدارس مدرسه شبانه روزی ابابصیر در اصفهان، مدرسه شبانه روزی شوریده شیراز، مجتمع آموزشی نابینایان شهید محبی تهران، مجتمع آموزشی دخترانه نرجس در تهران، مدرسه روزانه شیخ محمد خیابانی تهران، آموزشگاه نابینایان شادروان دکتر خزائلی در تهران، مدرسه نابینایان تبریز، مدرسه نابینایان پسرانه و دخترانه مشهد و مدرسه شبانه و روزانه نابینایان بیجار در کردستان بودند که باعث شدند استعداد بسیاری از افراد دارای آسیب بینایی در این مدارس شکوفا شده و آنان نیز در میدان ارائه خدمت به جامعه، دسترسی به زندگی شخصی مستقل و بروز قابلیت هایشان به فرصتهای برابری با افراد دیگر دست یابند.

اما هنوز با دو پرسش مهم مواجهیم که پاسخ به آنها در زندگی نابینایان و دست یابی آنها به تحصیل و توانبخشی و کسب مهارت های زندگی مؤثر است.

پرسش نخست این است که آیا وجود این مدارس و سایر مدارس مشابه و نیز حضور نابینایان در مدارس عادی که از آن تحت عنوان آموزش فراگیر یاد می شود توانسته است فرصت های برابر را برای نابینایان شهری و روستایی فراهم نماید؟

پرسش دوم این است که در صورت منفی بودن پاسخ سؤال اول راهکار مناسب برای ایجاد چنین فرصتی چیست؟

از نظر نگارنده این سطور، پاسخ پرسش اول منفی است زیرا اولاً: دوری مسافت و ضعف اقتصادی بسیاری از خانواده ها باعث شده که تعداد کثیری از والدین از فرستادن فرزندان نابینایشان به این مدارس شبانه روزی دور دست امتناع ورزند. ثانیاً: وجود مشکلات فرهنگی و عدم توجیه والدین روستا نشین نیز نابینایان زیادی را از حضور در چنین مراکزی محروم ساخته است. ثالثاً: از آنجا که در دوره اخیر با تعطیلی آموزشگاه های مردمی نابینایانی که شرایط سنی را به دلایل فوق الذکر از دست می دادند؛ دیگر نمی توانستند در آموزشگاه های دولتی (وابسته به آموزش و پرورش) راه یابند.

تحقیقات میدانی اینجانب و بسیاری از فعالان و افراد پیگیر تحصیل و توانبخشی آسیب دیدگان بینایی نشان می دهد که هنوز در روستاهای کشور، بسیاری از این افراد از تحصیل و توانبخشی و کسب مهارتهای زندگی باز مانده و به سرنوشت نابینایانی دچار شوند که در دوره قبل از اختراع خط بریل می زیستند. حتی نابینایانی هستند که نامشان در لیست نهضت سوادآموزی به عنوان باسواد ثبت شده است، در حالی که خودشان از ماجرا بی خبرند.

براساس برنامه های سازمان بهزیستی مراکز CBR معلولین روستایی را شناسایی کرده و خدماتی را به آنان ارائه می دهند. اما مستمری محدود بهزیستی جای خالی توانبخشی را پر نمی کند. مثلاً یک نابینا به تحرک و جهت یابی مبتنی بر یافته های علمی نیاز دارد و لازم است به امکانات ورزشی ویژه نابینایان دسترسی داشته باشد و با ابزارهای الکترونیکی نوظهور آشنا شود؛ اما تحقق این امر در بسیاری از روستاهای ما امکان پذیر نیست.

سازمان آموزش و پرورش استثنایی نیز گسیل معلمین رابط به روستاها و هماهنگی با نهضت سوادآموزی را در دستور کار خود قرار داده است. ولی حضور معلم رابط آن هم هفته ای چند ساعت نمی تواند مشکلات یاد شده را برطرف نماید. آیا معلم رابط می تواند از سویی هماهنگی میان مسئولین و معلمین مدارس با افراد نابینا را انجام دهد و از سوی دیگر آموزش تکنیک های تحرک و جهت یابی را بر عهده گیرد؟ و آیا چنین معلم رابطی توانایی آشنا نمودن فرد نابینا با ابزارهای روز همچون رایانه و غیره را دارد؟ و آیا اصلاً چنین اموری منطقاً در حیطه وظایف او می گنجد؟ همچنین آیا مسئولیت آموزش مهارت های زندگی به افراد نابینا و کم بینا بر عهده معلمین رابط یا کارکنان CBR است؟ آیا گزارش مستندی از رفع مشکلاتی از این دست موجود است؟

با قاطعیت می توان گفت پاسخ این پرسش ها نیز منفی است. چراکه: وظیفه معلم رابط، تسهیل حضور دانش آموز معلول در مدرسه عادی است نه آموزش مستقیم. همچنین کارکنان CBR نیز خدمات خاصی را بر عهده دارند که بسیاری از این نیازها را شامل نمی شود.

تفاوت فاحش دیگر میان معلولین روستایی و شهری این است که در اجرای ماده 14 قانون حمایت از حقوق معلولان، نظام نامه ای در سازمان فنی و حرفه ای تدوین شده و در آن مقرر شده است که حرفه های مورد نیاز به معلولین آموزش داده شوند ولی متأسفانه در این نظام نامه جایی برای دسترسی و بهره مندی معلولین روستایی از جمله نابینایان وجود ندارد. کدام معلول می تواند از روستا به شهر بیاید و با استفاده از مستمری اندک سازمان بهزیستی به منظور شرکت در کلاس های مهارت آموزی سازمان فنی و حرفه ای و یا هر کلاس دیگری در شهر اسکان یابد. توجه به این امر مهم در کنار امور تحصیلی از ضروریاتی است که غفلت مسئولین از آن توجیه پذیر نیست و باید برایش چاره ای اندیشیده شود. از نظر نگارنده چاره اساسی، پاسخی است که توسط فعالین امور معلولان به ویژه نابینایان و کم بینایان به عنوان راهکار اساسی در پاسخ به پرسش بنیادین دوم ارائه شده است که مختصری از آن ذیلاً تقریر می شود.

آن راهکار ایجاد مراکز آموزشی و توانبخشی ویژه افراد دارای آسیب بینایی در مراکز استان ها (و در صورت لزوم) در شهر های بزرگ، توسط بخش مردمی و با حمایت سازمان های متولی، همچون سازمان بهزیستی و سازمان آموزش و پرورش استثنایی است. در راستای تبیین پیشنهاد مذکور، نکات زیر حائز اهمیت و درخور توجه است:

1- دستور العمل تشکیل و اداره مرکز توسط سازمان بهزیستی با همکاری تشکل های مردم نهاد مربوط به نابینایان و کم بینایان با توجه به ویژگی ها و نیازمندی های آموزشی و توانبخشی آسیب دیدگان بینایی تدوین و در چارچوب مقررات مربوط به دستور العمل ماده 26 نسبت به صدور مجوز مربوطه اقدام شود.

2- آن دسته از نابینایان و کم بینایانی که در روستا های خود به امکانات مورد نیاز دسترسی ندارند، پس از پذیرش در نزدیک ترین مرکز، امور تحصیلی آنها در آموزش و پرورش استثنایی و یا در مدارس عادی با همکاری سازمان آموزش و پرورش استثنایی سامان دهی شده و جهت بهره مندی از سایر خدمات آموزشی و توانبخشی با سایر مراجع ذیربط همچون سازمان آموزش فنی و حرفه ای، هیئت ورزش های نابینایان و کم بینایان و غیره هماهنگی لازم انجام شود.

3- به منظور تسهیل در تحصیل و آموزش مهارت های زندگی به آن دسته از نابینایان و کم بینایانی که از نظر سنی بازمانده از تحصیل محسوب می شوند لازم است در خود مرکز برنامه هایی برای آنان تدوین شود و به کمک معلمین و مربیان متخصص نسبت به آموزش و توانمند سازی آنان و بهبود وضع زندگی، تأمین استقلال شخصی و نیز مهیا شدن ایشان جهت شرکت در امتحانات متفرقه پایه ششم ابتدایی و سوم متوسطه اول، اقدام شود.

بهره مندی از نیروهای داوطلب، پتانسیل مناسبی برای تحقق امر فوق است که البته در این مورد تجارب ارزنده ای در استان کردستان وجود دارد و می تواند برای برنامه ریزان و دست اندرکاران، مفید و مؤثر واقع شود. (نکته درخور توجه این است که نیکوکاران مؤسسه خیریه دار الاحسان سنندج در نظر دارند، تجارب فوق را در قالب کتابچه ای جهت استفاده نیک اندیشان و افرادی که توانمند سازی نابینایان روستایی را در برنامه کار خود قرار داده اند به چاپ برسانند.)

اکنون وقت آن است که با توجه به مشکلات مالی سیستم دولتی، این مجال برای بخش مردمی فراهم شود تا گره دیگری از مشکلات نابینایان گشوده شود. شایان ذکر است نیک اندیشان و نیکوکاران کردستانی با استفاده از حمایت های بی دریغ مردم و به کار گیری برخی حمایت های اندک سازمان های متولی تاکنون بیش از 10 نفر از دختران نابینای بازمانده از تحصیل روستایی را روانه دانشگاه کرده و تعداد دیگری از دختران و پسران دارای آسیب بینایی واجد شرایط را تحت حمایت خود قرار داده و دستور العمل پیشنهادی خود را از طریق سازمان بهزیستی استان به بهزیستی کشور ارسال کرده اند تا این طرح به عنوان دستور العمل کشوری به سایر نقاط مملکت سرایت یافته و به ویژه در استان های محروم، مورد استفاده قرار گیرد.

امید است نه تنها نابینایان، بلکه تمامی معلولین روستایی بیش از پیش توسط مسئولان امر دیده شوند و فریاد کسانی که آلام و رنج های آنان را با تمام وجودشان ادراک و احساس می کنند به گوش مسئولین امر برسد و این راهکار به گونه ای تحقق یابد که ایجاد فرصت های برابر برای معلولین ساکن روستاها با معلولین شهرنشین را میسر و محقق نماید.

دانلود نسخه ی صوتی نوشته.

منبع: ماهنامه ی مانا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهار × دو =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *