یادداشت: برای دانش آموزان، برای آینده

نویسنده: زهرا همت

منبع: دهمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا

دانلود نسخه ی صوتی نوشته

یک ماه از سال تحصیلی گذشته و دانش آموزان آسیب دیده بینایی نیز مانند تمام هم سن و سال هایشان در کلاس های درس حاضر شده اند و مشغول یادگیری هستند. همه از فیلتر سنجش آغازین دانش آموزان که همه ساله برای غربال کردن یا شاید واقع بینانه تر آن باشد که بگوییم «برچسب زدن» به کودکان، گذشته اند که در هنگام ورود به آموزش رسمی برگزار می شود. البته سنجش دانش آموزان، امری است که در سراسر دنیا مرسوم است و جهت شناسایی نیازهای ویژه جسمی و ذهنی نو آموزان انجام می شود؛ اما باید کیفیت این فرایند اندکی مورد باز نگری قرار گیرد.

سنجش و ارزیابی نو آموزان همه ساله جهت شناسایی ویژگی های نو آموزان شش ساله برگزار می شود که قصد ثبت نام در پایه اول ابتدایی و ورود به نظام آموزشی رسمی کشور را دارند و بینایی، شنوایی و سطح هوشی این کودکان توسط کارشناسان مورد تأیید آموزش و پرورش ارزیابی می شود. بدیهی است که اگر این فرایند به درستی انجام شود و این ارزیابی ها توسط افراد متخصص و آشنا با گروه های متفاوت کودکان با نیاز های ویژه انجام شود، با معرفی نیاز های خاص هر کودک و جاگُماری صحیح کودک در نظام آموزشی، می تواند نقش بسیار مفید و مؤثری در بهبود کیفیت آموزش دانش آموزان داشته باشد. اما متأسفانه بر اساس مطالعات میدانی نگارنده، فرایند ارزیابی نو آموزان، به ویژه در مرحله اول، توسط افرادی انجام می شود که متخصص حوزه کودکان با نیاز های ویژه نیستند. حتی برخی از آزمون گران، هیچ گونه آشنایی ای با کودکان آسیب دیده بینایی ندارند و در اکثر موارد دقت لازم در ارزیابی مبذول نمی گردد.

همه ساله برای سنجش هوش و استعداد تحصیلی نو آموزان، از آزمون های هوش معتبر و استاندارد شده استفاده می شود؛ اما متأسفانه به علت اضطراب بیش از حد والدین در مورد نتیجه این آزمون و پرس و جوی آنان برای کشف آزمون مورد استفاده در سنجش و اجرای چندین باره این آزمون های هوش در منزل توسط این والدین به ظاهر دل سوز، مسئولین امر مجبور به تغییر آزمون هوش مورد استفاده در سنجش هستند و هر چند سال یک بار یا شاید هر سال یک آزمون هوش جدیدتر، جایگزین آزمون پیشین می شود و این درحالی  است که در بسیاری از کشورهای پیشرفته در زمینه آموزش، سال های بسیاری است که از همان آزمون های قدیمی تر هوش استفاده می شود. تغییر مداوم آزمون های هوش مورد استفاده برای سنجش نو آموزان، اثری انکار ناپذیر بر سلامت اجرای این آزمون ها دارد؛ چرا که زمان و امکانات مکفی برای اجرای استاندارد  آزمون فراهم نیست. برای مثال، هر آزماینده موظف است در محدوده زمانی مشخص، تعداد معینی از نو آموزان را ارزیابی کند و معمولاً با توجه به محدودیت های موجود، زمان بسیار کوتاهی، حتی کوتاه تر از حد اقل زمان استاندارد ذکر شده در دستور العمل اجرایی آزمون، به هر نو آموز اختصاص داده می شود و این از اعتبار نتیجه آزمون می کاهد. این قواعد اجرایی، شاید بیش  از هر کودکی، به کودکان آسیب دیده بینایی صدمه وارد می کند؛ چرا که این گروه از کودکان عملاً نادیده گرفته می شوند و مجبور به گذراندن آزمونی می شوند که برای نیاز ویژه آنان مناسب سازی نشده و آزمون مورد بحث برای سنجش هوش کودک با آسیب بینایی استاندارد نشده است و بسیاری از آزمون گران نیز با ویژگی ها، توانایی ها و محدودیت های کودک آسیب دیده بینایی آشنا نیستند. این امر موجب می شود در موارد بسیاری، توانایی ها و استعداد های این کودکان، کمتر از آنچه هست ارزیابی شود.

کودک آسیب دیده بینایی درحالی وارد اتاق ارزیابی می شود که هیچ گونه آشنایی قبلی با محیط و فرد آزمون گیرنده ندارد. کارشناس نیز زمان کافی برای اختصاص به این کودک ندارد و پس از برقراری ارتباطی مختصر، شروع به پرسیدن سؤالات آزمون می کند. صرف نظر از تأثیری که شرایط اجرای آزمون بر نتیجه می گذارد، به علت عدم استاندارد سازی آزمون برای کودک آسیب دیده بینایی، بسیاری از مواد آزمون نیز برای این کودکان، دسترس پذیر نیستند.

با توجه به تمام موارد ذکر شده در بالا و مسائل بسیار دیگری که ذکر تمام آنها در حوصله این یادداشت نمی گنجد، احتمال بروز خطا در ارزیابی هوش نو آموزان بالاست و همان گونه که معلمان مدارس عادی دولتی می گویند که در هر کلاس، تعدادی دانش آموز با ضریب هوشی پایین  دارند، در مدارس کودکان با نیاز های ویژه نیز مواردی مشاهده می شود که کودک معرفی شده به عنوان کودک با نیاز های ویژه ذهنی، از هوش طبیعی برخوردار است که در اینجا باید فرایند دشوار درخواست سنجش و بررسی مجدد توسط معلم کلاس و والدین دانش آموز پیگیری شود.

نکته دیگری که باید به آن اشاره کنیم، نبود مرجع معتبری برای راهنمایی و آموزش والدین کودکانی است که به عنوان نو آموز با نیاز های ویژه شناخته می شوند. متأسفانه همواره مشاهده کرده ایم که والدین این دانش آموزان هیچ اطلاعات صحیح و معتبری در رابطه با شرایط و نیاز های خاص کودک خود از واحد سنجش دریافت نکرده اند و دست کم در استان تهران -که بسیاری مدعی هستند بیشتر امکانات در آن متمرکز شده است- هیچ مشاوره و آموزش تخصصی صحیحی در اختیار این والدین قرار نمی گیرد. این موجب می شود که والدین برای گرفتن راهنمایی و مشاوره به منابع نا آگاه و نامعتبر مراجعه کنند. با توجه به بازار آشفته این روز های مشاوره و روان درمانی، متأسفانه برخی کلینیک ها با انگیزۀ جذب مراجع و کسب درآمد، بدون هیچ گونه سابقه کار با کودکان آسیب دیده بینایی و سایر کودکان با نیاز های ویژه از جمله کودکان با نیاز های ویژه ذهنی و عدم آگاهی از قوانین و نیاز های آموزشی این کودکان، راهنمایی های نادرستی در اختیار والدین قرار می دهند که منجر به وخامت هر چه بیشتر اوضاع می شود. برخی نادانسته والدین را تشویق به عدم ثبت نام فرزند در مدارس ویژه می کنند و برخی با تصور ناصحیح از همدلی با مراجع، با ستایش شرایط کودک، تا آنجا پیش می روند که موجب انکار نیاز ویژه کودک توسط والدین می شوند. در برخی مواقع نیز پزشکان منبعی برای آموزش و راهنمایی والدین می شوند و متأسفانه بدون هیچ گونه آشنایی با حوزه آموزش و توان بخشی کودکان با نیاز های ویژه، نسخه هایی می پیچند که تصحیح آن ها بسیار دشوار و حتی غیر ممکن می شود. برای مثال، چشم پزشک معالج کودک آسیب دیده بینایی، برای خوشحال کردن پدر و مادر کودک، می گوید این کودک می تواند با استفاده از باقی مانده بینایی اش، خواندن و نوشتن به خط چاپی را بیاموزد و نیازی به استفاده از خط بریل ندارد و این تجویز بی اساس، موجب عدم پذیرش نیاز های خاص کودک توسط والدین می شود که اولین گام در مسیر پیشرفت کودک است. در برخی موارد، انکار تا بدانجا پیش می رود که والدین این کودک خواستار جدا کردن فرزندشان از گروه کودکان آسیب دیده بینایی می شوند. بسیاری از این والدین با صحبت های مداوم در منزل، موجب تنفر نا آگاهانه کودک از خط بریل می شوند! در بین دانش آموزان دوره ابتدایی، کودکانی را می بینیم که متأثر از گفته های والدین، از صدای لوح و قلم همکلاسی شان می ترسند!

استفاده از باقی مانده بینایی در کنار به کار گیری سایر حواس در آموزش کودکان آسیب دیده بینایی، همواره مورد تأیید و تأکید متخصصین بوده است؛ اما این بدان معنا نیست که کودک آسیب دیده بینایی تنها از باقی مانده بینایی استفاده کند و سایر حواس مانند شنوایی و لامسه در آموزش وی به کار گرفته نشوند.

با توجه به مشاهدات انجام شده، به نظر می رسد باید واحد مشاوره تخصصی برای راهنمایی و آموزش والدین کودکان با نیاز های ویژه در نظر گرفته شود. ازآنجا که زمان کودکی و پیش از ورود به مدرسه، از دوره های حساس رشد و زمان طلایی یادگیری است و برای جلوگیری از هدر رفت این زمان طلایی به علت ناآگاهی والدین، خوب است پس از تشخیص آسیب بینایی هنگام تولد نوزاد، والدین او به مراکز معتبر مشاوره و راهنمایی دولتی ارجاع شوند و متخصصانی برای همراهی والدین در سنین مختلف این کودکان در نظر گرفته شوند و آشنایی با ویژگی ها و نیاز های خاص کودک، به شش سالگی او موکول نشود.

به امید آینده ای زیباتر برای دانش آموزان سرزمین مان!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

9 + 1 =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *