نویسنده: حسین عبدالملکی
منبع: سیزدهمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا
سردبیر: عبدالملکی، ازجمله پژوهشگران نابینایی است که در طول یک دهۀ گذشته، عمر و دانش ذیقیمت خود را مصروف پژوهش در ساحت بریل کرده است. با توجه به تقارن روزهای میانی ماه دی با روز جهانی بریل، مناسب دیدیم که سلسلهیادداشتهایی را از این پژوهشگر نابینا با موضوع و محور بریل، با شما به اشتراک بگذاریم. این اولین شماره این سلسله نوشتهها است که در اختیارتان قرار میگیرد.
از ورود خط بریل به ایران (1304) نزدیک به یک قرن می گذرد. در این میان، قریب به اتفاق رویه ها، نهادها، قواعد، سازوکارها و مراکزِ معطوف به خط بریل که به شکل رسمی یا ضمنی و به انحاء مختلف در تثبیت، رسمیتبخشی، آموزش و ترویج، گسترش و نهادینهسازی آن در ایران مؤثر بوده اند، سابقه ای چند دهه ای و حتی بیش از نیم قرن دارند.
«تأسیس و راه اندازی مدارس ویژه نابینایان در تبریز (1304) و اصفهان (1308) و توجه ویژه به کاربست بریل در این مراکز»، «تلاش جهت تثبیت و رسمیتبخشی علائم بریل فارسی در اجلاس یونسکو در دهۀ 30»، «تأسیس انجمن هدایت و حمایت نابینایان ایران به مثابه وجه آغازین حیات مدنی نابینایان که یکی از اهداف آن، توجه به حیات آموزشی این قشر و به طبع، «بریل» بود، (1336) و رسمیت یابی آن (1344)»، «تأسیس دفتر کودکان استثنایی به منزله نمود رسمی، فراگیر و تخصصیِ ورود «دولت» به آموزش افراد با نیازهای ویژه و به طبع، راهبری استفاده از بریل در آموزش رسمی نابینایان (1347)»، «بازبینی و تکمیل تدریجی علائم معطوف به خط بریل فارسی از دهۀ 30 تا دهۀ 50»، «تربیت آموزگاران و معلمانی برای آموزش خط بریل از ۱۳۱۰ تا ۱۳۵۰ و بعد از آن»، «راه اندازی تدریجی چاپخانه های بریل (با تیراژ محدود در دهۀ 30 و بهویژه 40)»، «ورود و راه اندازی اولین ماشین چاپ بریل (1348)» و…، تنها گوشه ای از فکت های ناظر بر سازوکارها، مراکز و نهادهای مطروحه در بالا بوده که مؤید قدمت، عقبه و پشتوانه قابل اعتنای خط بریل و ابعاد مترتب بر آن در کشور است.
درواقع مجموعه تمهیدات سختافزاری و نرمافزاریِ متصور در حوزه خط بریل فارسی در نیم قرن نخستین حیات آن (1304 تا 1350)، در قالب یک فرآیند چندخطی و البته با روندی تطوری، قابل ردیابی است که می توان آن را به اغماض «زیستبوم خط بریل فارسی» نامید. زیست بومی که طبیعتاً باید خروجی آن تثبیت، گسترش، عمومیتیابی و نهادینه شدن روز افزون بریل در میان نابینایان کشور باشد و در آغاز نیز چنین بود؛ اما به سبب برخی کژکارکردها و البته دژکارکردها در میان اجزای خودِ زیستبوم و نیز در ارتباطِ این زیستبوم با سایر ساحت های معطوف به تأمین نیازهای اطلاعاتی و مطالعاتی افراد با آسیب بینایی، نهتنها خروجی و کارآمدی آن به تدریج و به ویژه در دو دهه اخیر با چالش ها و علامت سؤال های زیادی رو به رو شد؛ بلکه امروز به حاشیه رفتن تدریجی بریل، روندی تسریعی یافته است و بهعبارتی اساساً زیستبوم متصورِ برای خط بریل فارسی و اجزاء متشکل آن، دیگر قدرت مانور و توان حمایتگری خود برای ارتقاء جایگاه بریل و حتی تثبیت آن را از دست داده است و همین امر، موجبات افول بریل در تأثیر و تأثرات با عوامل مختلف و ازجمله جایگزینها و بدیلهای موجود برای آن را فراهم ساخته است.
هر چند دلایل فراوانی را می توان جهت تبیین این واقعه طرح نمود؛ به زعم نگارنده، ایجاد برخی دوگانه ها و عدم گذار صحیح و کارشناسیشده از آن ها، سهم قابلتوجهی از شکلیابی این روند را به خود اختصاص می دهد؛ ازاین رو در چند یادداشت پیش رو تلاش دارم با طرح و بسط برخی دوگانه های ایجادشده و تبیین گذرای شرایط مترتب بر آنها، ابتدا به «در حوزه بریل چه رخ داده است؟» بپردازم و سپس مبتنی بر نگاه به دستآمده، «در حوزه بریل چه باید کرد؟» را در حد وسع خود و البته مجال اندک کلمات هر یک از یادداشت ها، پیش نَهم؛ تا شاید محلی باشد برای ایجاد بحث و گفتوگو در زمینۀ چگونگی راه حلیابی جهت برون رفت از مشکلات عدیده ای که در تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان درکشور وجود دارد؛ مشکلات عدیدۀ چندوجهی بههمپیوسته ای که روزبه روز شکاف اطلاعاتی میان افراد با آسیب بینایی و سایرین را عمیق و عمیق تر می کند.
قبل از ورود به بحث، ذکر دو نکته را بسیار ضروری میدانم: نخست آنکه تکیه بر این «دوگانهها» و استوارسازی این یادداشت بر تبیین تأثیر و تأثرات آنها در شکلیابی افول تدریجی خط بریل، بههیچوجه نافی تأثیر عوامل دیگر در ایجاد و حادث شدن شرایط کنونی بر بریل فارسی نیست.
بدون تردید رخداد چنین شرایطی آن هم برای خط بریل فارسی که در نوع خود ساحت کلانی میتواند محسوب شود، طبیعتاً متأثر از مجموعهای از عوامل مختلف و تأثیر و تأثرات بین آنهاست؛ اما در عین اعتقاد بر این نگاه، همچنان بر این داعیه که برآمدن این دوگانهها –که در نوع خود بعضاً طبیعی نیز مینماید- و بهویژه عدم گذار و مدیریت آنها و بهعبارتی ماندن و فرو رفتن در این دوگانههای برآمده، از علتهای اصلی حادث شدن چنین وضعیتی بر بریل در کشور بوده و درواقع بر بسیاری از عوامل مؤثر دیگر، اولویت داشته و خود حتی باعث و زاینده برخی از همین عوامل است.
بهعنوانمثال نبود انعطاف کافی در زیستبوم خط بریل فارسی، عدم روزآمد شدن آن متناسب و همتراز با نیازها و انتظارات افراد با آسیب بینایی، محدودیتهای ذاتی بریل، وجود قابلیتها و ظرفیتهای غیرقابل چشمپوشی در راهبردهای بدیل و یا رقیب، عدمتوجه کافی به «بریلِ در معرض» -که در یادداشتهای بعدی به تناسب بحث، آن را توضیح خواهم داد- بهویژه در دو تا سه دهۀ اخیر و… از جمله مؤلفههایی است که به سهم خود به منزله عاملی مؤثر در به حاشیه رفتن تسریعی بریل و افول آن ایفای نقش نمودهاند. اما باز هم سهم هیچیک به اندازه تأثیرگذاری دوگانههای فوقالذکر نبوده و حتی برخی از آنها زاییده و یا در نگاهی حداقلی متأثر از همین دوگانههاست. مثلاً عدمتوجه کافی به «بریلِ در معرض»، ناشی از سیطرهیابی و البته مانایی دوگانه بریل گویاست.
و اما نکته مهم دوم: در سنوات اخیر، بسیار مشاهده میشود که اصولاً برخی از کنشگران حوزه افراد با آسیب بینایی، متوجه بهحاشیهرفتن تسریعی بریل شدهاند؛ اما ضمن نداشتن هیچ حساسیت و حتی توجهی به آن، این امر را فرآیندی طبیعی و همگام و همتراز با روند کلی حاکم بر سایر کشورها (کاهش تدریجی سهم بریل در سبد مطالعاتی و تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان) میدانند و در واقع آن را «روندی جهانی» میشمارند. این در حالی است که اساساً حادث شدن هر رخدادی، آن هم رخدادی با این سطح در هر کشور را در عین نظرداشت روندهای جهانی معطوف به آن حوزه، باید مبتنی بر اقتضائات، ملاحظات و شرایط همان کشور بررسی کرد.
بهطورکلی، اقتضائات و ملاحظات معطوف به بریل در نگاه اخص و روشهای دسترسی به منابع برای نابینایان در بُعد عام آن در ایران، با اقتضائات و ملاحظات سایر کشورها و به ویژه کشورهای توسعهیافته همسان نیست و بهعبارتی امکانات، میزان دسترسی به منابع، سطح دسترسی به فناوریهای ویژه و نوع پیادهسازی آنها، عملیاتی شدن راهبردهای بدیل و بسیاری موارد دیگر در کشورهای توسعهیافته بههیچوجه با ایران قابل قیاس نیست و ازقضا، در همان کشورها نیز برای جلوگیری از بهحاشیهرفتن بریل و درنتیجه حفظ و تثبیت جایگاه آن، کاربست مجموعهای از اقدامات و سیاستها به تناسب شرایط و اقتضائات موجود در هر کشور مدنظر است.
ازسویدیگر، سرعت بهحاشیهرفتن بریل و افول آن و تقلیل جایگاهش در سبد تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان در ایران، روندی تسریعی نسبت به شرایط و رویههای حاکم بر خط بریل در بُعد جهانی دارد و البته تأسفبارتر آن است که اساساً در عین بهحاشیهرفتن تسریعی بریل و تغافل از آن، وجه مکمل و یا حتی جایگزین مناسبی که به نحو مؤثر، کارآمد و جامعی، جای بریل را در دسترسی نابینایان کشور به منابع اطلاعاتی و مطالعاتی پُر کند، تمهید نشده است و اصولاً به دلیل ضعف جدی در زیرساختها و البته فرآیندهای سایر وجوه دسترسی به اطلاعات، چنین امکانی نیز به شکلی قابلقبول وجود ندارد.
بنابراین، عطف به گزارههای بالا، باید نسبت به حادث شدن چنین شرایطی در زمینه خط بریل در ایران حساس بود، و در راه چارهاندیشی و راهحلیابی برای آن برآمد، در راستای نیل به چنین نگاهی و در جهت ترسیم «آنچه رخ داده»، در شماره بعد، سعی بر آن است تا با کاربست رویکردی تاریخی-تحلیلی، دوگانههای ایجادشده در حوزه تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان و دسترسی این قشر به منابع مطالعاتی با تأکید بر خط بریل (دوگانههایی که یک وجه آن بریل است) را تشریح نمایم و سهم هر یک در به حاشیه رفتن تسریعی بریل در ایران در ابعاد مختلف و تأثیر و تأثرات آن بر زایش یا تشدید سایر عوامل مؤثر بر این افول را تبیین کنم؛ تا از این رهگذر، امکان طرح راهکارها و چگونگی کاربست آن ها، که در گزاره راهبرد تجمعی-تلفیقی قابل صورتبندی است، فراهم گردد.