یادداشت: بازار بی فروغ آموزش جهت یابی و حرکت

نویسنده: زهرا همت

منبع: هشتمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا

دانلود نسخه ی صوتی نوشته

«تصمیم گرفته بودم دوباره زندگی را شروع کنم. خیلی برایم سخت بود؛ اما تنها چاره را در این می دیدم که با آنچه اتفاق افتاده کنار بیایم و راهی پیدا کنم که از نگرانی و اندوه نجات پیدا کنم و به هر قیمت به زندگی برگردم. خیلی رنج کشیده بودم و دیگر توان ادامه این رنج را نداشتم. احساس می کردم مجبور به انتخاب بین بد و بدتر هستم. یا باید در خانه می ماندم و زنده اما زندگی نمی کردم یا باید از خانه بیرون می زدم و به هر قیمتی که شده زندگی جدیدی می ساختم. می دانستم بیرون که بروم، قرار است ترحم ببینم، خجالت بکشم، عصبانی بشوم، شکست بخورم، گریه کنم… اما چاره ای نبود و این بهایی بود که برای مستقل شدن باید می پرداختم. خانواده خیلی به من کمک کرده بودند؛ اما هر کس برای خود کاری داشت و دلم نمی خواست مزاحم کسی باشم. شاید هم دلم برای چند دقیقه تنها بودن و قدم زدن تنگ شده بود. دلم کمی تنهایی می خواست. اولین فکری که به ذهنم رسید، رفتن به اداره بهزیستی بود. به سختی آدرس مرکز توانبخشی را پیدا کردیم و با خانواده به آنجا رفتیم؛ اما به جای جهت یابی، به من پیشنهاد شد خیاطی یاد بگیرم! من هنوز نمی توانم بدون همراه تا سر کوچه بروم و یک ماست بخرم! خیاطی به چه دردم می خورد؟! خلاصه بگویم که آب پاکی را روی دستم ریختند و گفتند به دلیل عدم استقبال از کلاس جهت یابی، مدت هاست مربی ندارند و کلاسی برگزار نمی شود و من به هر کجا سر زدم نتوانستم کلاسی پیدا کنم. کلاس های خصوصی هم برای هر جلسه بین ۳۵۰ تا ۴۵۰ هزار تومان هزینه داشت که تأمین آن برای من امکان پذیر نبود.

من نا امید تر از قبل به خانه برگشتم. حالا یک سال دیگر هم به عمر نابینایی ام اضافه شده و نه تنها پیشرفتی نداشته ام؛ بلکه دیگر  فکر خروج از خانه هم مرا می ترساند. حس می کنم از من گذشته و دیگر کاری از دستم بر نمی آید.»

در پی صحبت های دوستمان، ما هم به پرسجو از مراکز آموزشی و توانبخشی پرداختیم و متأسفانه دریافتیم که آموزش جهت یابی و حرکت در بیشتر مناطق، در دسترس افراد آسیب دیده بینایی نیست. در کنار تمامی موانع اداری و اقتصادی برگزاری این دوره آموزشی بسیار مهم، برگزار نشدن این دوره به دلیل عدم استقبال افراد آسیب دیده بینایی از همه بیشتر خود نمایی می کند. بسیاری از مراکز، مدعی شدند که در گذشته کلاس هایی برگزار می کردند؛ اما اکنون تعداد متقاضیان آموزش جهت یابی و حرکت به حد نصاب لازم تشکیل کلاس نمی رسد.

با وجود تمام محاسن یادگیری جهت یابی و حرکت، عدم استقبال افراد آسیب دیده بینایی از یادگیری این مهارت، بسیار ناراحت کننده است؛ بنا بر این به نظر می رسد حیاتی است دوباره و چند باره به مبحث ضرورت آموزش جهت یابی و حرکت به عنوان عامل مهم زندگی مستقل افراد آسیب دیده بینایی بپردازیم و مخاطبان گرامی را به تفکر و تجدید نظر در خصوص یادگیری این مهارت دعوت کنیم.

 

جهت یابی و حرکت، مجموعه ای از مفاهیم و مهارت ها و تکنیک ها و ترفند هایی است که به افراد با آسیب بینایی کمک می کند به صورت مستقل و ایمن در محیط حرکت کنند. این افراد برای یادگیری این مهارت نیاز به آموزش توسط یک فرد متخصص جهت یابی و حرکت دارند. یادگیری جهت یابی از ابتدای تشخیص آسیب بینایی آغاز و تا بزرگسالی ادامه دارد. بنا بر این نمی توان گفت چون کودک آسیب دیده بینایی در دوره آمادگی تحصیلی، در هفته یک ساعت در مدرسه آموزش جهت یابی و حرکت را دریافت کرده (که متأسفانه بسیاری از کودکان به دلیل عدم ارتباط با مدارس و مراکز ویژه افراد آسیب دیده بینایی یا به دلیل عدم برگزاری این دوره حتی در برخی مدارس ویژه، از یادگیری جهت یابی و حرکت بهره مند نمی شوند)، پس دیگر نیازی به پیگیری و تکرار آموزش در سنین نوجوانی و بزرگسالی نیست. در هر گروه سنی، مهارت های خاص جهت یابی و حرکت آموزش داده می شود. برای مثال، کودکان نوپا با محیط خانه و مهد کودک آشنا می شوند و مهارت های ساده ای به ایشان آموزش داده می شود؛ اما نوجوانان با استفاده صحیح و پیشرفته عصای سفید و عبور از معابر پیچیده و تردد در خیابان و استفاده مناسب از تمام حواس در جهت یابی آشنا می شوند. در بیشتر موارد، افراد با آسیب بینایی نیازمند به روز رسانی مهارت های جهت یابی و حرکت با توجه به موقعیت های جدیدی که قرار می گیرند (مانند مهاجرت به شهری دیگر) هستند. پس می توان گفت یادگیری و به روز رسانی مهارت های جهت یابی و حرکت، همواره برای فرد با آسیب بینایی ضروری است.

اگر به صحبت های دوستی که در ابتدای مطلب آورده شد دقت کرده باشید، ایشان به ترس از خروج از منزل اشاره کردند که متأسفانه نتیجه عدم یاد گیری به هنگام مهارت جهت یابی و حرکت است. زمانی که فرد، آموزش را به علت نگرانی های کوچک به تعویق می اندازد و یادگیری را شروع نمی کند، احساس نگرانی و اضطراب از مخاطرات تردد بدون کمک حس بینایی، به طور روز افزونی در وی تشدید می شود. انسان همیشه در مواجهه با موقعیت های ناشناخته دچار استرس می شود. طبیعی است که وقتی قرار باشد فردی کاری انجام دهد، به راه کار ها و ابزار های مورد نیاز انجام آن کار می اندیشد و اگر مهارت و ابزارهای مورد نیاز را داشته باشد، تا حد زیادی آرامش می یابد؛ زیرا می تواند نتیجه کار را پیش بینی کند. اما زمانی که هیچ تصوری از نتیجه کاری در دست نباشد، فرد دچار استرس بالایی می شود. حال تصور کنید فردی که در بزرگسالی دچار آسیب بینایی شده و پس از مدتی با وجود نبود خدمات روان شناختی، تصمیم گرفته با یادگیری مهارت های جهت یابی و حرکت، به زندگی مستقل خود باز گردد، به دلیل نداشتن اطلاعات صحیح و کافی در زمینه جهت یابی و حرکت و به کار گیری سایر حواس و استفاده از تکنیک ها و ابزار ها، دچار استرس بالایی است. درصورتی که آموزش وی در زمان مناسب (بهترین زمان، در آغاز آسیب بینایی است) شروع نشود؛ این نگرانی و حتی ترس در فرد افزایش می یابد و در بسیاری موارد ممکن است نیاز به درمان تخصصی آن ایجاد شود. متأسفانه در حال حاضر، خدمات روان شناسی تخصصی مناسبی به افراد با آسیب بینایی ارائه نمی شود و در بسیاری از موارد، افراد اگر خود به دنبال خدمات روان شناسی نروند، به حال خود رها می شوند. این در حالی است که آسیب بینایی افراد را دچار ضربه روانی می کند و نیازمند توجه و مراقبت تخصصی است. چه کنیم که مسئولین و دست اندر کاران حوزه افراد با آسیب بینایی نمی خواهند یا شاید به علت محدودیت اقتصادی و نیروی انسانی و… نمی توانند خدمات مناسب روان شناسی را در اختیار افراد آسیب دیده بینایی قرار دهند! در اینجا افراد باید از خدمات خصوصی استفاده کنند که با توجه به بازار آشفته خدمات روان شناسی امروز، خطر دریافت اطلاعات نامناسب و درمان های غیر تخصصی و بدتر شدن اوضاع بسیار بالاست. بنا بر این مسئولین، به ویژه مدیران حوزه آموزش و توانبخشی افراد با آسیب بینایی، شامل آموزش و پرورش، بهزیستی، سازمان های مردم نهاد و… باید به این مهم توجه داشته باشند و در فراهم کردن خدمات روان شناسی تخصصی و توانبخشی افراد آسیب دیده بینایی، به ویژه برگزاری دوره های آموزشی جهت یابی و حرکت که اولین گام به سوی استقلال است، بکوشند. افراد آسیب دیده بینایی نیز باید متقاضی این دوره های آموزشی باشند که از قدیم گفته اند: مغازه بی مشتری تعطیل می شود! خانواده های این افراد نیز باید حمایت همه جانبه خود از عضو آسیب دیده بینایی را به همراهی همیشگی او و فراهم کردن تمام امکانات محدود نکنند و از نهاد های دولتی درخواست برگزاری دوره های آموزشی جهت یابی و حرکت را داشته باشند. همچنین اعضای خانواده باید به از بین بردن ترس از تردد مستقل کمک کنند و خود با همراهی همیشگی، عامل تشدید این ترس نباشند.

برخلاف ضرب المثل قدیمی که می گوید: خواستن توانستن است، تغییر فقط با خواستن شروع نمی شود؛ بلکه این آموزش است که آغازگر تحول است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پانزده − پنج =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *