بالا و پایین های شغل مترجمی برای نابینایان از زبان امید صالحی مترجم نابینا

نویسنده: میرهادی نایینیزاده: دانشجوی دکتری پژوهش های قرآنی

میهمان این شماره متولد سال ۱۳۶۳ در روستای حسن آباد اقلید، شمالی ترین نقطه استان فارس است. پس از سپری کردن دوران تحصیلی خود در شیراز، سال ۱۳۸۲ توانست در رشته زبان و ادبیات انگلیسی وارد دانشگاه تهران شود و از سال ۱۳۸۶، تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد در همان دانشگاه ادامه داد. امید صالحی، در سال ۱۳۹۰ توانست در مقطع دکتری وارد دانشگاه شهید بهشتی شود. او از سال ۱۳۹۳ برای معاونت بخش بین الملل اتاق بازرگانی، صنایع و معادن و کشاورزی ایران، مشغول به ترجمه است.

*امید جان سلام: اگر صحبت اولیه ای با مخاطبین ما داری، گوش می کنیم

-من خدمت مخاطبین مانا سلام عرض می کنم و امیدوارم سالم و سلامت باشند؛ هر چند این دو کلمه مترادف هستند و در ترجمه توصیه می شود از مترادفات استفاده نشود. به هر حال امیدوارم صحبت های من برای حد اقل یک نفر مفید باشد.

*رشته ادبیات انگلیسی را در کنکور با علاقه انتخاب کردی یا رتبه کنکور تو را به این سمت هدایت کرد؟

-من به زبان انگلیسی علاقه داشتم؛ اما ادبیات انگلیسی، چندان مرا به خود جذب نمی کرد. تنها بخش مورد علاقه من از ادبیات، رمان ها بودند. نسل من جزء اولین کسانی بودند که توانستند در کنکور زبان شرکت کنند. رتبه من در زبان بسیار بهتر از رتبه ام در علوم انسانی بود. دوست داشتم رشته روان شناسی را آغاز کنم؛ اما مشاور تحصیلی به من تأکید کرد که این رشته کاملاً به دیدن احتیاج دارد. من که دوست داشتم برای جامعه خودم مفید باشم، تصمیم گرفتم مسیر تحصیلی خود را به سمت زبان انگلیسی تغییر دهم.

*کمی از مشکلات و مسائلی که در کنکور برایت وجود داشت با مخاطبین ما صحبت کن. چه راهکاری را انتخاب کردی که توانستی رتبه خوبی برای ورود به دانشگاه کسب کنی؟

-در زمان کنکور، من خودم را آدم خوش شانسی می دانم. اولا تازه امکان کار با نرم افزار کرزویل در ایران فراهم شده بود و با وجود آن من می توانستم کتاب های انگلیسی که نیاز داشتم را راحت تر از سایر کتاب ها در اختیار داشته باشم، دوماً من از عهده تست زدن در دروسی که ضریب بالایی داشتند بر آمدم. اینجا میخواهم به شما بگویم: به دلایلی که خواهم گفت، اگر به عقب برمی گشتم، در رشته زبان تحصیل نمی کردم و رشته روانشناسی یا هر رشته دیگری از علوم انسانی را ادامه می دادم. این به معنی عدم رضایت از شغل مترجمی نیست.

*امید با توجه به اینکه رشته تحصیلی تو ترجمه نبود، چه زمانی به این نتیجه رسیدی که می توانی در این حوزه هم فعالیت داشته باشی؟

-من وقتی دانشگاه را آغاز کردم، مانند بسیاری از هم نسل های خودم دوست داشتم، در پایان کرسی استادی دانشگاه را به دست بیاورم. من به دلیل مشکلات مالی، از ترم دوم دانشگاه تصمیم گرفتم وارد کار ترجمه بشوم. با این که خیلی از زبان دانی خود رضایت نداشتم، اما از دانشجویان متن می گرفتم و آنها را با کرزویل میخواندم؛ سپس با ماشین پرکینز ترجمه متون را برای خودم می نوشتم و دوباره آنها را در ورد تایپ می کردم. این روند کم کم توسعه پیدا کرد تا به امروز که احساس می کنم مترجم کار بلدی شده ام.

*لطفا بیشتر فرایندی که از سر گذراندی تا به اینجا رسیدی را برای مخاطبین ما توصیف کن.

-حقیقتاً اکنون دلم می خواهد خود را یک مترجم دوره گرد ولی کار بلد بدانم. همان طور که گفتم: مدرک من مترجمی نبود؛ ولی نیاز مالی و علاقه شخصی خودم به این کار باعث شدند تا پیشرفت قابل توجهی در این عرصه داشته باشم. کم کم در حین کار توانستم حوزه های مورد علاقه خود را در ترجمه پیدا کنم. فهمیدم بیشتر به متونی که در شاخه های گوناگون علوم انسانی هستند علاقه دارم. از شیوه های گوناگون تلاش می کردم برای خودم مشتری جلب کنم. کارم در حدی بود که آنهایی که پیشتر برایشان کار انجام داده بودم مرا به دوستانشان توصیه کنند. دوستان بسیار خوبی داشتم که هر جا که می توانستند در باره من حرف می زدند و کار مرا تبلیغ می کردند. آگهی های فراوانی هم تهیه می کردم و در سطح دانشگاه شیراز پخش می کردم که همواره مأمورین نظافت آنها را می کندند و فرایند چسباندن و کندن از جانب من و آنها تا پایان حضور من در آنجا ادامه داشت. وقتی وارد دوره کارشناسی ارشد و دانشگاه تهران شدم، طبعاً هم توسعه بیشتری به کارم دادم و هم توانستم درآمد بیشتری از این راه به دست بیاورم. اولین کار رسمی خود را در سال ۱۳۹۱ برای مرکز استراتژیک ریاست جمهوری انجام دادم. از آنجا که سرعت خوبی در ترجمه پیدا کرده بودم، کار ها را خوب انجام می دادم و همین عامل باعث شد توسط یکی از دوستان خوبم در سال ۱۳۹۶ راهی اتاق بازرگانی ایران شوم.

*امید مسیری که برای ما تشریح کردی حتماً خالی از درد سر برای تو نبوده است. قدری در باره درد سر هایی که به ویژه به خاطر نابینایی تحمل کردی برای مخاطبین ما صحبت کن.

-البته هنوز هم این درد سر ها وجود دارند. دلم می خواهد قبل از پاسخ دادن به پرسش، چند نکته قابل توجه را بیان کنم:

مشهور است که مترجم ها و کابینت ساز ها از بد قول ترین افراد به شمار می روند. این موضوع برای مترجم از این جهت پیش می آید که پیش از مطالعه دقیق کار، زمانی تقریبی برای تحویل آن اعلام می شود و پس از ورود، معلوم می شود که کار در زمان مقرر نمی تواند انجام شود. حال به عهده مترجم است که شجاعانه و صادقانه دلیل تأخیر خود را اعلام کند یا بهانه های معمول برای دیر کرد در کار را تحویل کار فرمای خود دهد. باید بگویم من از هر دو این شیوه ها بهره برده ام که طبعاً هر چقدر تجربه بیشتری کسب کرده ام شجاعت و صداقتم در کار بیشتر شده است. این یک درد سر عام برای تمامی  مترجمین به حساب می آید. اما می توان گفت: یکی از مشکلات بزرگی که پیش روی ما نابینایان مترجم همواره وجود دارد، وجود جداول و نمودار هایی در متون هستند که ما امکان درک صحیحی از آنها را نداریم. برای حل این مشکل دو راه کار وجود دارد: می توان کشیدن جدول و نمودار را آموخت و می توان انجام این دو کار را برون سپاری کرد؛ به این معنی که انجام آنها را به مترجمان بینا سپرد. من به این نتیجه رسیدم که روش دوم را انتخاب کنم. مشکلات دیگری هم هستند که البته غیر قابل حل نیستند. به عنوان مثال اگر متنی بدخط باشد از کار فرما می خواهم آن را تایپ کند یا خودم مبادرت به تایپ آن می کنم. اگر متنی فارسی باشد آن را ضبط می کنم یا …

یکی دیگر از مشکلاتی که برای مترجمین نابینا وجود دارد، عدم اعتماد کار فرمایان به آنهاست. بار ها پیش آمد که برای کار تمامی آزمون ها و مراحل را می گذراندم و منتظر خبر می ماندم؛ اما شاهد استخدام کسی می شدم که دانش کمتری نسبت به من داشت و تنها بینایی باعث می شد تا او از من جلوتر باشد.

اجازه بدهید قدری هم در باب ترجمه شفاهی و مسائل آن برای نابینایان صحبت کنم. این کار محاسن و چالش هایی برای ما نابینایان به همراه دارد. یک مترجم بینا از زبان بدن افراد می تواند بفهمد که اکنون زمان مناسبی برای ترجمه است. یکی دیگر از چالش های پیش روی مترجم نابینا در ترجمه شفاهی این است که به دلیل طولانی شدن صحبت ها و عدم امکان یادداشت با چیزی مانند پرکینز یا لوح و قلم امکان دارد بخشی از مطالب از خاطر او برود و در ترجمه اختلال ایجاد شود. راهکاری که من برای مواجهه با این چالش پیدا کردم این است که سعی کنم یادداشت های کوتاه یا به عبارت دیگر کد گذاری هایی از صحبت طرف مقابل داشته باشم و به حافظه خوب خود تکیه کنم.

*امید عزیز! در صحبت های خود اشاره به فن آوری و استفاده از آن کردی: بین زمان تو و اکنون چه تفاوت های محسوسی در این زمینه رقم خورده است؟

-واقعاً تفاوت از زمین تا آسمان است. من برای نمونه سعی می کنم چند مثال بزنم: زمانی که من وارد رشته زبان انگلیسی شدم، امکان استفاده از دیکشنری های فارسی فقط محدود به یک دیکشنری تولید شرکت پکتوس بود. باید بگویم: یک مترجم، به ویژه یک مترجم نابینا، برای پیدا کردن اسامی خاص، مثل اسم گل ها و گیاهان که تصور درستی هم از آن ها ندارد، به یک دیکشنری انگلیسی به فارسی احتیاج دارد. حالا البته امکان استفاده از دیکشنری های بسیار بیشتری میسر است.

مشکل دیگر این بود که به دلیل نبود امکانات مناسب برای خواندن متون فارسی، امکان حتی خواندن صحیح متن برای من و هم سالانم فراهم نبود. ما برای فهم درست کلمات، حتی باید آنها را حرف به حرف می خواندیم. از دیگر مشکلاتی که آن روز ها گریبان ما را می گرفت، تعدد نرم افزار ها و سرعت پایین کامپیوتر های ما بود. ما باید هم زمان حد اقل سه نرم افزار را بالا می آوردیم و این کار با سی پی یو هایی که در اختیار داشتیم بسیار طاقت فرسا می شد. کار کردن با حافظه های آسیب پذیر مانند فلاپی ها از دیگر مواردی بود که گاه باعث می شد انجام یک کار طولانی به دوباره کاری های رنج آوری منجر شود. در زمانی که من این کار را کلید زدم هنوز حافظه های ابری حضور و شیوع اکنون را نداشتند. من خودم سال ۸۴ یا ۸۵ بود که ایمیل ساختم و البته اکثر افراد در آن زمان به ایمیل دسترسی جدی نداشتند.

*امید! توصیه تو به افرادی که می خواهند این حرفه را آغاز کنند چیست؟ آن ها چه چالش هایی را پیش روی خود خواهند داشت؟

-اولین توصیه من به یک مترجم تازه کار می تواند این باشد که دانش خود را در زبان فارسی تا می تواند بیشتر کند. یک مترجم باید متون اصلی ادبیات کلاسیک فارسی مثل رودکی، شاه نامه، سعدی و نظایر آن را با دقت بخواند و تسلط کافی به ادبیات معاصر هم داشته باشد. کار های مترجمین معاصر را که فروش خوبی هم دارند با نگاهی نقادانه از نظر بگذراند. تسلط به ادبیات فارسی باعث می شود یک مترجم متون تخصصی بتواند با فقط دو ماه کار روی اصطلاحات تخصصی رشته مورد نظر، توانایی ترجمه صحیح متون مربوط را به دست آورد. چالش بعدی ما نابینایان برای کار ترجمه، چنان که پیش تر گفتم، قبولاندن و جلب اعتماد سایر افراد به کار ماست. البته باید بگویم: این مشکل بیشتر در ایران خود نمایی می کند و مثلاً باید گفت: بیشتر مترجمین سازمان ملل متحد نابینا هستند. من از سفیران برخی از کشور ها در محل کارم شنیده ام که «ترجمه یکی از کار هایی است که در کشور ما به دست نابینایان سپرده می شود.» می توانم بگویم ترجمه مانند ماساژ که در کشور های کره جنوبی و ویتنام بیشتر به معلولین اختصاص دارد، می تواند به شغل مناسب سازی شده ای برای نابینایان تبدیل شود. چالش اصلی یک مترجم همان بحث آشنایی او با زبان فارسی است و با توجه به پیشرفت تکنولوژی، جز مواردی که در بالا به آنها پرداختم چالش خاصی برای نابینایان از نظر من وجود ندارد. البته خلاقیت یک مترجم می تواند بسیار برای کارش حائز اهمیت باشد.

*چه تفاوت هایی میان ترجمه با چشم که بینا ها انجام می دهند و ترجمه با گوش وجود دارد؟

-من به یکی از چالش های ترجمه با گوش اشاره کردم؛ اما باید توجه کرد که این کار مزایای زیادی برای ما نابینایان دارد. من به دلیل آشنایی گوشی با انواع و اقسام لهجه های انگلیسی این توانایی را دارم که به راحتی با بیشتر افراد مکالمه کنم و هر دو طرف مکالمه از فرایند ترجمه راضی باشند. این توانایی در بیشتر همکاران بینای من وجود ندارد و اگر لهجه طرف مقابل کمی از استاندارد های شنیداری زبان فاصله بگیرد، آن ها قادر به ترجمه صحیح نیستند. یکی دیگر از مشکلاتی که ما با آن مواجه نمی شویم مسئله خستگی و درد چشم است که بسیاری از مترجمین بینا را پس از مدتی درگیر خود می کند. درست است که عدم ارتباط چشمی می تواند ما را از فهم برخی مسائل موجود در صورت و بدن طرف مکالمه ناتوان سازد؛ اما هم می شود با تمرکز بالا در لحن گوینده خیلی از همان مسائل را تشخیص داد، هم عدم وجود چنین درکی می تواند باعث تمرکز بالا روی صحبت فرد مقابل و ارائه یک ترجمه مناسب باشد. با این تفاصیل، به جرأت می توانم بگویم: مترجمی کار مناسبی برای نابینایان محسوب می شود.

*قدری در باره چالش های نابینایان با متون و استفاده از گوش به جای چشم هم گفت و گو کنیم: آیا مثلاً نشنیدن علائم سجاوندی در حالت طبیعی برای مترجم نابینا ایجاد مشکل می کند؟ آیا مترجمین نابینا باید تنظیمات صفحه خوان خود در خوانش علائم سجاوندی را برای ترجمه تغییر دهند؟

-شاید در ابتدا مجبور باشیم تغییراتی در این باره داشته باشیم، اما پس از مدتی خودمان از این تغییرات خسته می شویم و می توانیم به راحتی حدس بزنیم در متنی که پیش روی ماست چه علائمی وجود دارد. دوباره تأکید می کنم آشنایی و تسلط به زبان فارسی باعث می شود حتی خیلی از اوقات، برای رعایت حال خواننده فارسی زبان به ساختار و علائم متن نیز وفادار نمانیم و در آن ها تغییر ایجاد کنیم.

*ترجمه یک کار ماشینی نیست و هر مترجم امضای خود را بر کار خود دارد. نقش خلاقیت در ترجمه تو تا چه حد پر رنگ است؟

-این روز ها مترجم های ماشینی مانند گوگل به وفور یافت می شوند؛ اما از نظر من آنها هیچ وقت نخواهند توانست جای مترجمین را بگیرند. آن ها توانایی انجام کار ارگانیک و تشخیص ارتباط اجزاء را ندارند. آن چه انسان را از ماشین تمییز می دهد خلاقیت او در تجزیه و ترکیب کلمات و جُستن برای یافتن مناسب ترین ترکیب لغوی-ساختی معادل است. از نظر من کار ترجمه اصلا خود خلاقیت است زبان فارسی زبان شعر و ادب بوده و خیلی اوقات اصطلاحات علمی عیناً از زبان مبدأ وارد این زبان شده اند. یک مترجم خوب باید بتواند بر اساس تسلطی که به ساخت های زبان فارسی دارد معادل های خوب و قابل استفاده ای برای کلمات یا جمله هایی به دست دهد که از زبان مبدأ وارد زبان فارسی می کند. بار ها برای من اتفاق افتاده است که کلمه ای را جای گزین واژه ای انگلیسی کرده باشم و عیناً همان لغت را در کار دیگر همکاران یا سایر نویسندگان مقالات علمی فارسی دیده باشم. این از آن جهت است که یک فرایند نا خود آگاه در ذهن ما روی داده است. ما باید بتوانیم شجاعت ساختن اصطلاحات نو در زبان را داشته باشیم؛ داریوش آشوری مُبدِع تعداد قابل توجهی از کلمات رایج اکنون زبان ما است که «پدیدار شناسی» یکی از آنهاست.

*امید عزیز! مقداری پیرامون مراحل و شکل درآمد زایی ترجمه برای مخاطبین مانا صحبت کن.

-یک نگرش نسبت به درآمد زایی ترجمه وجود دارد که در آن درآمد زبان هایی مانند اسپانیایی، فرانسوی، روسی، و… چند برابر ترجمه به زبان انگلیسی است؛ اما باید توجه کرد که میزان کاری که برای ترجمه کردن به این زبان ها وجود دارد به مراتب از مقدار متنی که می توان از زبان انگلیسی برگرداند کمتر است و به اصطلاح با این ملاحظه ما به یک بالانس صحیح در برگزیدن کار به زبانی مانند انگلیسی و ترجیح آن به زبان های کم کاربرد تر می رسیم. از نظر من، یک مترجم می تواند کار خود را به صورت غیر رسمی، از طریق تبلیغ در هر جا که برای او مقدور است، آغاز کند؛ با کار خوب و ممارست در انجام کار، زمانی کار غیر رسمی شما از طریق یکی از کار فرما هایتان تبدیل به کار رسمی خواهد شد. توصیه می کنم کار خود را با قیمت پایین برای جذب مشتری آغاز کنید و آرام آرام، بر اساس نرخ تورم و احترام به تجربه مترجمی خود قیمت را افزایش دهید. اگر هم هیچ زمانی نتوانستید یک مترجم رسمی شوید از نظر من جای نگرانی نیست. من مترجمین دور کاری را می شناسم که درآمد خوبی از این راه دارند. این امکان هم وجود دارد که شما بعد از مدتی بتوانید کار ترجمه را با ناشری مشخص برای ترجمه کتاب ادامه دهید. در این صورت اصلا شما وارد مقوله ای نو در ترجمه شده اید و شکل درآمد زایی شما تفاوت چشم گیری خواهد داشت. اجازه بدهید مثال بسیار خوبی برای شما بزنم. نجف دریا بندری بی شک یکی از مترجمین بزرگ زبان فارسی به شمار می آید. او آثار همینگوی و هیوم را به فارسی برگردانده است و می توان گفت در کاری مانند وداع با اسلحه، یکی از بهترین ترجمه های فارسی را ارائه کرده است. این را محض تأکید بیشتر برای دوستانی می گویم که نگران کار رسمی ترجمه هستند.

*من پرسش های خود را مطرح کردم. آیا چیزی هست که من نپرسیدم و حس می کنی از قلم افتاده و باید مطرح شود؟

-ابتدای مصاحبه من تأکید کردم که اگر زمان به عقب برگردد، دیگر وارد رشته زبان انگلیسی نمی شوم و رشته دیگری را بر می گزینم: اما تو از علت آن جویا نشدی.

من معتقدم: اگر کسی همت کافی داشته باشد، می تواند در رشته ای خبره شود و در کنار آن رشته به تقویت زبان انگلیسی خود بپردازد. در این صورت مترجمی خواهیم داشت که رشته دانشگاهی خود را کاملاً می شناسد و می تواند ترجمه های بسیار خوبی ارائه کند. من نمی توانم به کسی توصیه کنم که وارد کدام مسیر شود؛ اما اگر من به عقب برمی گشتم، حتماً این راه تازه را پی می گرفتم.

*بسیار از مشارکت تو در این مصاحبه ممنونم و برایت در تمامی مراحل زندگی و ترجمه آرزوی توفیق دارم.

دانلود پادکست.

دانلود نسخه ی صوتی نوشته.

منبع: ماهنامه ی مانا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پانزده + 10 =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *