نویسنده: حمیدرضا رضایی: دبیر نابینایان آموزش و پرورش استثنایی استان فارس
در اواخر سال 2019 و اوایل 2020 میلادی از شرق دور و سرزمین چین و ماچین خبر رسید که ویروس مهلک و مسری به نام کرونا در شهر ووان شیوع یافته است. بنا بر مثل معروف مرگ همیشه برای همسایه است، شاید خیلی ها آن را جدی نگرفتند اما از آنجایی که این چینی های تاجر مسلک حدوداً یک پنجم جمعیت جهان را تشکیل می دهند و اندیشه سیطره و برتری بر جهان را در سر می پرورانند و مدام به قصد تجارت یا سیاست در پناه سیاحت در سرتاسر گیتی سیر و سفر می کنند در کوتاه زمانی این سوغات مخوف را با خود به کل جغرافیای زمین بردند و تمام ملل جهان را از این ویروس منحوس متأثر ساختند. کشور ما هم که در زمینه های گوناگون اعم از سیاسی اجتماعی فرهنگی و به ویژه اقتصادی روابط تنگاتنگی با چشم بادامی ها دارد و کالاهای فراوانی را از این کشور وارد می کند، این محصول بدیع و جدید را هم به فهرست بلند بالای واردات خود افزود و یکی از اولین کشورهایی بود که به این ویروس آلوده شد تا در این زمینه از سایرین پیشی بگیرد. خبر ابتلای کشور ما در اواخر بهمن 98 رسانه ای شد. از آنجایی که اولین گزینه برای مهار بیماری های واگیر و ناشناخته قرنطینه و تعطیلی اماکن عمومی و منع آمد و شد است، یکی از اولین مکان هایی که به عنوان محل ازدحام انسانی تعطیل شد مدارس بود که در اوایل اسفند ابلاغ و مدت آن یک هفته اعلام شد اما خوشبینترین دانش آموز هم فکر نمی کرد این تعطیلی آن سال تحصیلی و حتی سال تحصیلی بعد را در بر بگیرد. خوشبختانه ابداعات بشر در هزاره سوم در زمینه نرم افزار و شبکه های اجتماعی به یاری نظام آموزشی آمد و ادامه تحصیل دانش آموزان و دانشجویان در سرتاسر جهان را به رغم همه نقصان ها و نوسان ها و آزمون و خطاها میسر و ممکن نمود اما از آنجایی که همواره اقلیت ها به ویژه در کشورهایی مشابه کشور ما مورد بی توجهی قرار می گیرند، در این شرایط بهرانی هم مغفول ماندند. تحصیل دانش آموزان نابینا و کم بینا به همین سادگیها هم نبود. نظام آموزشی برای آموزش از راه دور استفاده از پیامرسانهای وطنی را الزامی کرد و هرگونه بکارگیری پیامرسانهای خارجی را اکیداً ممنوع ساخت. یک پیام رسان داخلی موسوم به شاد به وسیله ارتباط میان معلمان و یادگیرندگان مبدل گردید اما به دلیل عدم دسترسپذیری شبکه شاد برای نابینایان در همان آغاز این قشر را ناشاد نمود. پس از بحثها و گفتگوهای فراوان با مسئولین امر در خصوص مناسب سازی این پیام رسان برای گروه آسیب دیدگان بینایی، سر انجام بعد از یک سال در دهه فجر 99 خبری مبنی بر دسترسپذیری شاد برای نابینایان منتشر شد که مایه مسرت و شادی گروه هدف گردید اما مشخص شد که تنها گزینه های صفحه ورود قابلیت خواندن توسط صفحه خوانها را دارند و مابقی همان است که بود و آن شادی کم دوام به تلخی کام بدل گشت و این خبر تنها جنبه تبلیغاتی داشت که در این گونه مناسبت ها از این دست اخبار فراوان است. به هر حال «تاکبَک»، صفحه خوان گوشی ها و تبلتها قادر به خواندن آیتمها و آیکنهای شاد نیست. اگر هم کسانی به اتکای مقداری بینایی بتوانند به شاد وارد شوند باز هم تا حد زیادی قادر به استفاده از داده های بار گزاری شده توسط مدارس عادی نخواهند بود؛ چرا که اکثر این مطالب به صورت عکس، پی دی اف و پاورپوینت ارائه شده و باز هم خواندن آنها با صفحه خوان گوشی ناممکن است. در زمان برگزاری آزمونها هم که اگر یک فرد بینا در کنار نابینا نباشد شرکت در آزمون غیر ممکن است. در یک کلام نرم افزار شاد به هیچ عنوان پاسخگوی نیاز نابینایان و کم بینایان نیست و باید عطایش را به لقایش بخشید و به سراغ گزینه های دیگر رفت. گزینه کمکی و دومی که نظام آموزشی در جهت تسهیل ادامه تحصیل دانش آموزان ارائه نمود تدریس دروس مختلف از طریق شبکه آموزش سیما بود که باز هم جنبه عمومی داشت و گروههای خاص در این برنامه دیده نشدند. در دروسی مانند ریاضیات و علوم فیزیک شیمی و موادی از این دست که تدریس صورت بصری میابد کار برای این قشر دشوار می شود.
در جریان آموزش نوظهور آنلاین باید فراگیران نابینا را به دو دسته تقسیم کرد؛ دسته نخست دانش آموزان عمدتاً مقطع ابتدایی هستند که در مدارس ویژه تحصیل می کنند و دسته دوم دانش آموزان مقطع متوسطه هستند که بر اساس طرح تلفیقی در مدارس عادی مشغول به تحصیلند. در مدارس ویژه که تعدادی از آموزگاران هم نابینا هستند پس از مشخص شدن عدم کارایی شاد به نرم افزار تیمتاک که کاملاً دسترسپذیر است رو آوردند اما استفاده از این نرم افزار هم مسائل و مشکلات خاص خود را دارد و به همین سادگیها هم ختم به خیر نمی شود؛ اولاً بسیاری از دانش آموزان مقطع ابتدایی تا کنون با دنیای دیجیتال آشنایی نداشته اند و استفاده از نرم افزار تیمتاک در ابتدا مستلزم یادگیری کار با گوشی های هوشمند و رایانه است ثانیاً برخی از والدین حتی دارای سواد خواندن و نوشتن نیستند و عده بسیار بیشتری هم فاقد سواد رایانه ای و رسانه ای هستند و قادر به همکاری با فرزندان خود نمی باشند؛ در نتیجه نصب و راه اندازی نرم افزار روی دستگاه های دانش آموزان خود چالشی دیگر است که برای حل آن باید یا اولیا و دانش آموزان از همسایگان و بستگان استمداد بطلبند یا معلم نگون بخت که تا پیش از این وظیفه اش تدریس بوده به ناچار در ابعاد فنی به موضوع ورود نموده و تک به تک مشکل هر نفر را رتق و فتق کند. کافی است پیش از آغاز جلسه درس یا در حین آن دانش آموز تازه آشنا با دنیای دیجیتال کلیدی را اشتباه بفشارد تا نرم افزار از تنظیم خارج شود. در این صورت یا جلسه درس را از دست می دهد یا تلاش معلم برای راه اندازی دوباره نرم افزار شاگرد درمانده خود منجر به از دست رفتن ساعت کلاس برای همه خواهد شد.
دسته دوم که دانش آموزان تلفیقی هستند به دلیل تحصیل در مدارس عادی که ابزار کارشان همان شاد است به رغم عدم دسترسپذیری محکوم به استفاده از آن هستند و تنها راه بهره مندی از این پیام رسان برای یادگیرندگان نابینا استقرار مستمر یکی از اعضای خانواده در کنار آنهاست؛ آن هم در طول هفته و یک نوبت از روز که طبیعتاً چنین امکانی وجود ندارد. اولاً همانطور که پیشتر گفته شد برخی از والدین فاقد سواد رسانه هستند. در ثانی بعضی از اولیا شاغلند و به دلیل وابستگی معیشتشان به درآمد حاصل از شغل قادر به ترک کار و نشستن کنار فرزند معلول محصل خود نیستند. سوم اینکه گروهی از والدین مایل به همکاری با فرزند معلول خود نیستند چرا که تحصیل فرزندی با چنین مشخصه ای برای آنها در اولویت قرار ندارد. حال با این اوصاف اگر تعداد فرزند نابینا و محصل یک خانواده بیش از یک نفر باشد مشکلات دو چندان خواهد بود.
یکی از حواس مهم که نقش اساسی را در فرآیند یادگیری فراگیران نابینا ایفا می کند، حس لامسه است. در تعدادی از دروس مانند علوم، فیزیک، شیمی، ریاضیات و جغرافیا لازم است فرد نابینا اشیا و اشکالی را لمس نماید که در این شیوه ناممکن است و تفهیم معانی از این دست به صورت کلامی و انتزاعی و مبتنی بر تخیل و تجسم به اشخاصی که تا کنون از مفهوم مورد نظر هیچ تصور قبلی نداشته اند دشوار می نماید.
عدم پوششدهی اینترنت در همه مناطق، سرعت اندک و نوسانات بسیار و قطعی و وصلیهای بیشمار هم از دیگر معضلات این نوع از آموزش است که خود حکایتی است بس دور و دراز. نکته جالب آن است که علیرغم همه مشکلات و معضلات گفته شده و نشده بسیاری از محصلین و خانواده هایشان شیدا و شیفته این سیستم آموزشی شده اند و شگفت انگیزتر آن که نمرات دانش آموزان به شکل چشمگیری افزایش یافته است؛ اما پس از بررسی های بیشتر در می یابیم که سطح معلومات و دانسته های درسی و میزان درک مفاهیم و معانی به گونه ای اسف بار افت و افول را نشان می دهد. یکی از مهم ترین چالش هایی که سیستم آموزش از راه دور با آن مواجه شده است گسترش فزاینده پدیده شوم تقلب در میان محصلان بوده است که در بسیاری از موارد خانواده ها در این تخلف با فرزندان خود همدست شده اند و حتی در انجام این رفتار ضد اخلاقی از آنان پیشی گرفته اند؛ تا جایی که در آزمون اصلی نیمسال تحصیلی در حالی که معلم می پندارد این شاگرد او است که در آن سوی خط و دستگاه به پرسش ها پاسخ می دهد اما او یکی از اعضای خانواده است که کتاب باز نشسته و به سرعت در لابلای سطور و صفحات، پاسخ سؤالات را میابد و ارسال می کند و اصلاً در آن محیط شخص دانش آموز حضور ندارد. هیچ ابزار کنترلی و نظارتی هم برای چنین پدیده ای پیشبینی نشد در حالی که پر واضح بود این اتفاقات روی خواهد داد. مطمئناً پس از بازگشایی مدارس با معضل ضعف درسی دانش آموزان و مردودی های فراوان مواجه خواهیم شد.
تا اینجا چالش ها و دشواری ها ریشه و منشأ نرم افزاری دارند اما یکی از مهم ترین و بزرگ ترین مشکلات پیش رو موضوع سخت افزار است. بسیاری از دانش آموزان به ویژه در شهرستان ها و روستاهای مناطق محروم اساساً تبلت یا گوشی هوشمندی ندارند و خانواده قادر به تأمین این وسیله ولو لازم و واجب نیست؛ در نتیجه بسیاری از خانواده ها و دانش آموزان دست به دامان در و همسایه و اقوام و خویشاوندان می شوند. دانش آموز دختری در مقطع ابتدایی را می شناسم که هر روز مسافت روستای خودشان تا روستایی که محل سکونت خاله اش است را طی می کند تا بتواند از طریق گوشی او به رویای ادامه تحصیل امیدوار شود. در بسیاری از مواقع چندین دانش آموز به شکلی شدیداً متراکم بر گرد یک گوشی حلقه می زنند در حالی که فلسفه تعطیلی مدارس پیشگیری از چنین ازدحامها و اجتماعاتی بوده است. عده ای در آستانه ترک تحصیل با مساعدت خیرین و کمکهای مردمی شانس ادامه تحصیل را پیدا کردند و هستند کسانی که موفق به استفاده از هیچ یک از راههای مذکور نشده اند و از تحصیل باز مانده اند. بسیاری از دانشآموزانی هم که دستگاهی برای فعالیتهای درسی در اختیار دارند بیشتر در حد لنگه کفش در بیابان است چرا که ناچار هستند تا با تلفن همراه والدین خود که چند سال پیش خریداری شده کار کنند که با نسخه های جدید و به روز نرم افزارها مطابقت ندارد. تا کنون که در ماه پانزدهم تعطیلی مدارس هستیم سازمانهای متولی همچون آموزش و پرورش استثنائی و سازمان بهزیستی اقدام موثری برای تأمین تبلت و گوشی هوشمند انجام نداده اند احتمالاً زمانی موفق به انجام این کار خواهند شد که واکسیناسیون عمومی صورت گرفته و دانش آموزان به مدارس باز گشته اند و در آن هنگام با معضل محصل گوشی به دست مواجه می شویم که عمده اوقات شبانه روز خود را مصروف و معطوف شبکه های اجتماعی می نماید.
منبع: ماهنامه ی مانا.