نویسنده: زهرا همت: کارشناس ارشد روان شناسی و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی تهران
مقاله حاضر مروری است بر پژوهشی که به کوشش مارتین پینکوارت و جینز فیفر، در مجله بریتانیایی آسیب بینایی منتشر شده است.
درصد شیوع آسیب بینایی در جمعیت، با بالا رفتن سن، افزایش می یابد. برای مثال: مطابق بررسی های انجام شده، ۷ تا ۸ درصد از افراد بین سنین ۱۲ تا ۱۹ سال، دچار آسیب بینایی هستند ولی در افراد بالاتر از ۶۰ سال، این میزان شیوع به ۳۱ درصد می رسد. به این معنی که ۳۱ درصد افراد بالای ۶۰ سال، در چشم برتر خود، بینایی کمتر از ۵۰ / ۲۰ دارند.
با توجه به آثاری که نقص بینایی بر زندگی روزمره بر جای می گذارد و محدودیت هایی که برای افراد ایجاد می کند، محققان حدس می زنند که آسیب بینایی، بر سلامت روانی افراد تأثیر منفی می گذارد. اصطلاح سلامت روانی (PWB) به شرایط روانی افراد از جمله: نداشتن اختلال روانی، هیجانات مثبت بالا و هیجانات منفی پایین، احساس پذیرش خود و رضایت مندی شخصی و رضایت از زندگی، اشاره دارد.
بیشتر فراتحلیل هایی که تاکنون در حوزه سلامت روان بزرگ سالان آسیب دیده بینایی انجام شده نشان دهنده تفاوت سلامت روانی در بین این افراد و افراد فاقد آسیب بینایی است ولی پژوهش هایی که با کودکان و نوجوانان انجام شده، اختلاف پایین تری را در بین این دو گروه نشان داده است. تمامی پژوهش هایی که تاکنون در حوزه سلامت روان افراد آسیب دیده بینایی و افراد فاقد آسیب انجام شده، این اشکال را دارند که نتوانسته اند مشخص کنند اختلاف بین دو گروه در کدام یک از جنبه های گوناگون سلامت روان است و ما با فراتحلیل مطالعات انجام شده، انتظار داشتیم که افراد آسیب دیده بینایی به طور میانگین، در مقایسه با همسالان فاقد آسیب بینایی شان، از سطح پایین تری از سلامت روانی برخوردارند.
مطالعه حاضر، ۱۹۸ پژوهش را مورد تحلیل قرار داده است که در مجموع، در آنها ۳۱۱ گروه نمونه از افراد، مورد مطالعه قرار گرفته اند میانگین سنی افراد آسیب دیده بینایی مورد مطالعه، ۷۲ سال و میانگین سن افراد فاقد آسیب بینایی ۷۰ سال بوده است. ۶۲ درصد افراد، زن و ۳۸ درصد مرد بوده اند و ۴۲ درصد افراد نمونه ها، متأهل و ۵۸ درصد مجرد بودند. حدود دو سوم از پژوهش ها از روش نمونه گیری در دسترس استفاده کرده اند و افرادی را که خود، متمایل به مشارکت در پژوهش بودند، مورد مطالعه قرار دادند و پای بند به روش های نمونه گیری تصادفی و یا سایر روش های نمونه گیری آماری نبوده اند.
با فراتحلیل پژوهش های انجام شده، این نتیجه حاصل شد که بین سطح سلامت روان یا بهزیستی روان افراد آسیب دیده بینایی و افراد فاقد آسیب بینایی تفاوت وجود دارد و سطح سلامت روانی افراد آسیب دیده بینایی پایین تر از افراد فاقد آسیب است ولی این اختلاف چشم گیر نیست و میزان آن کاملا به نوع آسیب بینایی، میزان این آسیب، نوع فعالیت های اجتماعی افراد، حمایت های خانوادگی و موارد بسیار دیگری وابسته است. به عنوان مثال: بیماران مبتلا به آسیب لکه زرد (AMD) در مقایسه با بیماران مبتلا به گلوکوم یا آب سیاه، سلامت روانی پایین تری داشتند.
در تحلیل تفاوت های بین گروه های مختلف سنی، مشخص گردید که اختلاف بین سطح بهزیستی روانی افراد آسیب دیده بینایی با افزایش سن گروه های مورد مطالعه، افزایش می یابد. به این معنی که بین سلامت روانی کودکان آسیب دیده بینایی و کودکان فاقد این آسیب، تفاوتی وجود ندارد و این تفاوت در سنین نوجوانی اندکی بارز می شود و در بزرگسالی بیشتر می شود.
با در نظر گرفتن جنبه های گوناگون سلامت روانی به صورت جدا جدا، این نتیجه حاصل شد که در مواردی مانند اضطراب، افسردگی و هیجانات مثبت، تفاوت بین افراد آسیب دیده بینایی و افراد فاقد این آسیب اندکی محسوس است ولی اختلاف معناداری بین این دو گروه از نظر خودپنداره و درک و تعریفی که هر فرد از خودش دارد، وجود ندارد.
یکی از محدودیت های رایج در تمامی فراتحلیل ها این است که در بسیاری از موارد، پژوهش هایی که به نتایج بزرگ و قابل توجه نمی رسند، یعنی نشان می دهند که اختلاف معناداری بین گروه های مورد مطالعه وجود ندارد، به چاپ نمی رسند و فراموش می شوند و تعداد چنین مطالعاتی کم هم نیست. اگر چنین پژوهش هایی نیز به اندازه مطالعاتی که نشان دهنده تفاوت های بسیار بزرگ بین گروه های نمونه است در دسترس باشند، فراتحلیل ها می توانند نتایج واقع بینانه تری را ارائه دهند. در فراتحلیل حاضر تلاش شده تا حد ممکن به تمامی مطالعات انجام شده پرداخته شود ولی مشخص است که چنین کاری به طور کامل امکان پذیر نیست و قطعاً می توان گفت که پژوهش های بسیاری از نظر دور مانده اند.
با تمام این تفاسیر باید گفت که این مطالعه، اولین پژوهشی است که به فراتحلیل سلامت روانی در افراد آسیب دیده بینایی پرداخته و گستره وسیعی از پژوهش های انجام شده در حوزه ویژگی های روان شناختی این افراد را مورد بررسی قرار داده است و متغیرهایی مانند سن و جنسیت را نیز کنترل کرده و از نظر اصول علم آمار، فراتحلیل دقیقی محسوب می شود.
به طور خلاصه این مطالعه به این نتیجه رسیده که آسیب بینایی، عاملی تهدید کننده برای سلامت روانی افراد به شمار می رود. با در نظر گرفتن تعداد زیادی پژوهش، این نتیجه حاصل شد که بیمارانی که به خاطر ابتلا به دیابت، دچار آسیب بینایی شده اند در مقایسه با سایر بیماران از جمله بیماران مبتلا به آب سیاه، سلامت روانی پایین تری دارند و کاهش شدید سلامت روانی، تنها در بیماران آب سیاهی که در سنین بزرگسالی دچار نابینایی کامل در اثر این بیماری شده بودند مشاهده شد. این فراتحلیل همچنین به این نتیجه دست یافت که تفاوت بین افراد آسیب دیده بینایی و افراد فاقد آسیب بینایی، بیشتر مربوط به فاکتورهای سلامت روان که در ارتباط با بینایی هستند مشاهده شده است. برای مثال در افراد آسیب دیده بینایی، نگرانی بابت آینده و انجام اموری که با توانایی دیدن در ارتباط است مانند تحصیل و اشتغال، به طور معناداری بالاتر از افراد فاقد آسیب است و در فاکتورهایی مانند نگرانی کلی بابت آینده زندگی، تفاوتی بین افراد آسیب دیده بینایی و افراد فاقد این آسیب وجود ندارد. همچنین مشاهده شد که عواملی مانند شغل مناسب و درآمد کافی و خانواده و دوستان حمایت گر، موجب ارتقای سلامت و بهزیستی روانی در افراد آسیب دیده بینایی هستند.
از سوی دیگر مشخص گردید که افرادی که در بزرگسالی دچار آسیب بینایی می شوند که نسبت به افرادی که از بدو تولد یا در کودکی و نوجوانی دچار این آسیب شده اند در انطباق با محیط و استفاده از امکانات اجتماعی موجود با دشواری بیشتری مواجهند، سلامت روانی پایین تری دارند.
یکی از نتایج خوشحال کننده این مطالعه این است که تفاوت بین سلامت روانی افراد آسیب دیده بینایی و افراد فاقد آسیب بینایی در پژوهش های جدیدتر در مقایسه با مطالعات قدیمی تر، کاهش چشمگیری داشته است. این نتیجه ممکن است به دلیل پیشرفت فناوری ها و دسترسی پذیری باشد که افراد آسیب دیده بینایی را در انطباق با محیط و فعالیت های علمی و اجتماعی یاری می کند. امید است که با پیشرفت روز افزون این فن آوری ها شاهد بهبود کیفیت زندگی و در نتیجه بهزیستی روانی افراد آسیب دیده بینایی باشیم.
منبع: ماهنامه ی مانا.