مشکل اشتغال و آرزوی داشتن شغلی مناسب هرچند برای بسیاری از جوانان مشکلی بزرگ و پیچیده است اما این معضل برای جوانان دچار معلولیت اهمیتی صدچندان دارد، اگر یک جوان سالم میتواند براحتی در هر کلاسی ثبتنام کند و پا در هر مرکز حرفه آموزی بگذارد جوان دارای معلولیت بخصوص نابینا باید حتماً در مراکز خاصی ثبتنام کرده و آموزشها را به شیوهای متفاوت فرابگیرد. بههمین بهانه پیگیر مراکز حرفه آموزی نابینایان و کم بینایان شدم. ازجست و جو میان افراد نابینا گرفته تا سایتهای خبری ویژه این افراد، همه را بررسی کردم تا دریابم چه کلاسها و آموزشهایی برای نابینایان برگزار میشود. در اولین قدم باید به سراغ مراکز حرفه آموزی نابینایان میرفتم تا ببینم پایتخت با وجود 12 هزارو 500 کم بینا و و نابینا توانسته است نیازهای این قشر از معلولان را شناسایی و امکاناتی برایشان مهیا سازد.
بودجه کافی برای کارآفرینی نداریم
سعید آذرخوش، مسئول بخش آموزش نابینایان فرهنگسرای بهمن در گفتوگو با توانش از دغدغههای این گروه معلولیتی میگوید: «سال 1379 کانون نابینایان در فرهنگسرای بهمن تأسیس شد و مسئولیت اداره آن برعهده نابینایان و کم بینایان قرار گرفت.
کلاسهایی که در کانون نابینایان فرهنگسرای بهمن برگزار میشود شامل قالیبافی، بافتنی، کامپیوتر، خط بریل، تحرک و جهت یابی، پیانو، سلفژ، نی، مروارید بافی و فرشینه است، در تابستان سال 97 آموزش آشپزی را هم به این مجموعه کلاسها میافزاییم.
با اینکه کلاسهای ما رایگان است اما به نسبت جمعیت نابینا و کم بینای استان تهران مراجعهکننده کم است. برای ترغیب افراد جهت حضور در فرهنگسرا و ایجاد فضایی فعال درکنار این کلاسهای آموزشی کتابخانهای را هم ایجاد کردیم با چندین هزار جلد کتاب صوتی که بهصورت رایگان در اختیار نابینایان قرار میگیرد.
نابینایان جزو گروه تحصیلکرده جامعه محسوب میشوند اما از فعالیتهای فنی و حرفهای محروم هستند یا سعی نکردند آن را آموزش ببینند. هستند نابینایانی با تحصیلات کارشناسی ارشد که حتی نمیتوانند یک پیچ را ببندند. این شهروندان نیاز دارند آموزش ببینند تا بتوانند نیازهای روزمره خود را برطرف سازند.»
صحبتهایش را قطع کردم و پرسیدم: اغلب این آموزشها برای انجام فعالیتهای روزمره زندگی است آیا آموزشهایی که منجر به کسب و کار و در انتها درآمد باشد هم دارید؟ «خیر! ما بودجه کافی برای کارگاههای آموزشی، روانشناسی و البته کارآفرینی نداریم. کلاسهای ما برای فعالیتهای روزمره زندگی است اما همین آموزشها هم که مورد نیاز بیشتر نابینایان است با استقبال خوبی روبهرو نشده است. یکی از علل این موضوع ، ناآگاهی این گروه از کلاسها و خود مجموعه است، ما 17 الی 18سال است که در فرهنگسرای بهمن کلاسهای خود را برگزار میکنیم اما هستند افرادی که هنوز از این فعالیتها آگاهی ندارد.
از دیگر علتهای مراجعات کم و پراکنده سختی راه و مکانی است که کانون در آن واقع شده است. نابینایان که در شرق و غرب و حتی شمال تهران زندگی میکنند نمیتوانند براحتی به جنوب تهران سفر کنند و از امکانات فرهنگسرا بهرهمند شوند. تردد برای نابینایان سخت است و ترجیح میدهند از این آموزشها صرف نظر کنند تا اینکه جان خود را در خیابانهای نا امن از لحاظ مناسبسازی به خطر اندازند.
نیازهای این گروه از معلولان هنوز دیده نشده است، هستند افرادی که بر اثر بیماریهای پیش رونده چشمی، دیابت، فشار خون و حوادث در سنین بالا دچار نابینایی میشوند و باید زندگی به سبک نابینایی را آموزش ببینند. از کلاسهای روانشناسی و مشاوره گرفته تا آموزشهای ویژه نابینایان برای اینکه بتوانند خودشان را با شرایط جدید وفق داده و یاد بگیرند با وجود نابینایی چطور به زندگی ادامه دهند. متأسفانه سازمان بهزیستی هیچ برنامهای برای این گروه از جامعه ندارد تا فرد آماده زندگی، با شرایط جدید شود.»
ای کاش شرایط ظاهری در توانایی باطنی تأثیر نداشته باشد
با پیگیریهای مستمر به مرکز توانبخشی نابینایان خزانه رسیدم. مینو یثربی، مدیر این مرکز از فعالیتهای فعلی مرکز توانبخشی خزانه میگوید: «فعالیتهای خزانه در سه بخش بینایی سنجی، بررسی وضعیت پروندههای توانبخشی و آموزشهای توانبخشی به نابینایان تقسیم میشود.
در بخش اول افراد برای تعیین وضعیت بیناییشان با دریافت نامهای از سوی بهزیستی به مرکز خزانه مراجعه میکنند و با بررسی وضعیت چشم هایشان گواهی وضعیت بینایی دریافت میکنند. دراین مسیر اگر تشخیص داده شود فرد دچار اختلالات بینایی است برای مراحل بعدی معرفی میگردد.
بخش دوم مربوط به معلولانی که محل زندگیشان اطراف مرکز است و پرونده هایشان برای رسیدگی به مرکز خزانه ارجاع میشود. البته اولویت ما برای دریافت پرونده با نابینایان است و اگر فرد نابینایی تمایل داشته باشد خدماتش را از مرکز خزانه دریافت کند میتواند پروندهاش را به این مرکز منتقل کند.
بخش سوم خدمات توانبخشی آموزشی است که از سنین 14 تا 35 سال را پوشش میدهد اما اکنون با افزایش انجمنهای نابینایی، افراد میتوانند نیازهایشان را از انجمنهای دیگر هم تأمین کنند. نابینایانی که به مرکز توانبخشی خزانه مراجعه میکنند در ابتدا باید نیازهایشان را به ما اعلام کنند تا هنگام پذیرش بتوانیم آنها را بدرستی راهنمایی کنیم.»
وی با اشاره به دو گروه بودن نابینایان میافزاید: «یک دسته از افرادی که به ما مراجعه میکنند از ابتدای زندگی نابینا بوده و بسیاری از دورهها مثل آموزش خط بریل، جهت یابی، انجام کارهای شخصی، فراگیری ارتباطات اجتماعی را در مدرسه دیدهاند. این افراد به بایدها و شایدهای ابتدایی نیازی ندارند. دسته بعدی دیرنابینایان هستند که بر اثر تصادف، بیماریهای زمینهای مثل دیابت، فشار خون و… در سنین بالا دچار نابینایی شدند این دسته در ابتدای ورود به مرکز به کلاسهای مشاوره، مهارتهای زندگی، جهتیابی و… نیاز دارند.
دراین بخش مشاوران مرکز به افراد پیشنهاد میدهند درحال حاضر چه کلاسهایی برای آنها مفید است. بهعنوان مثال کلاس سرود را پیشنهاد میکنند و فرد نابینا با قرار گرفتن درچنین فضایی میتواند با نابینایی و شرایط کنونی زندگیاش تطبیق پیدا کند.
آموزشهای مهارت زندگی در رأس توانبخشی قرار دارد، بخش دوم تحرک و جهتیابی و بریل آموزی است. این کلاسها بهصورت فصلی برای مراجعهکنندگان برگزار میشود.
کلاسها بهصورت فصلی است چرا که در تابستان تعداد مراجعهکننده برای شرکت در دورههای آموزشی بیشتر از دیگر فصول است. استقبال نکردن در فصلهای دیگر سال دلایلی همچون شرایط جوی، آب و هوا، آلودگی و نامناسب بودن سطح خیابانها و معابر و… دارد.»
یثربی در پاسخ به اینکه آیا مرکز توانبخشی خزانه سرویس تردد دارد، میگوید: «این مرکز سرویس هایی در غرب و شرق تهران برای اعضایش دارد اما به هیچ وجه کفاف نیازهای تردد افراد را نمیدهد. اگر برای این بخش تأمین اعتبار شود افراد بیشتری برای شرکت در کلاسهای آموزشی مراجعه خواهند کرد.از دیگر کلاسهای ما آموزش آشپزی است که به نابینایان یاد میدهیم چگونه سبزی، مرغ، گوشت و… را پاک کنند تا بتوانند غذا، ترشی، کیک و دیگر محصولات غذایی را طبخ کنند.
آموزشهایی که دراین مرکز ارائه میشود آموزشهای مهارتهای اولیه زندگی است و گواهی ارائه نمیشود. اما در گذشته این مرکز دورهای اپراتوری را برگزار میکرد و بعد از پایان دوره و شرکت در امتحانات سازمان فنی و حرفهای، افراد گواهی معتبر میگرفتند. اما اکنون با پیشرفت نابینایان در سطوح علمی و مقاطع بالایی تحصیلی دیگر کار اپراتوری تلفن در شأن و جایگاه تحصیلی نابینایان نیست. در سازمانها نیز این بخش کمتر و کمرنگتر شده است.
ما نمیتوانیم به نابینایی که دکترای علوم سیاسی دارد بگوییم به کار اپراتوری تلفن مشغول شود. این افراد با شرکت در آزمونهای استخدامی باید بتوانند جایگاهی را که حقشان است و متناسب با مهارت هایشان کسب کنند.
برای اینکه افراد نابینا بتوانند کارآفرین باشند ابتدا باید برخی از رشتهها را برایشان مناسبسازی کنیم تا با آموزش و فراگیری آن حرفه بتواند کاری را حداقل برای خودش دست و پا کند. حرکتهایی در حال انجام است اما اگر همکاری بین بخشی نباشد افراد نابینا همچنان با تحصیلات پشت درهای استخدام میایستند و آمار بیکاریشان سربه فلک میکشد. مشکلات استخدامی این گروه باید در ابعاد وسیع تری بررسی و مشخص شود چرا در مصاحبههای استخدامی، نابینایان جای کمتری دارند. باید در برخی از بخشهای استخدامی بازنگری صورت گیرد و شرایط ظاهری افراد در توانایی باطنیشان تأثیر نگذارد.»
ایستگاه سوم شبکه تشکلهای نابینایان کشور
در قدم بعدی سری به انجمنهای مردم نهاد نابینایان زدیم و گفتوگویی را با مدیر شبکه تشکلهای نابینایان «چاووش» انجام دادیم. سهیل معینی در پاسخ به اینکه شرایط آموزشی نابینایان چگونه است، میگوید: «امروزه به علت پیچیدگی مشاغل، افراد نیاز به تخصص و مهارتهای خاص دارند. یکی از مسیرهای فراگیری این مهارتها، مراکز آموزش عالی است به این صورت که افراد در رشتههای مختلف تخصصهایی را آموزش میبینند و به فراخور رشته تحصیلی وارد بازار کار میشوند. مسیر دیگر آموزش، آموزشهای کاربردی است؛ دراین روش، فرد رشته خاص فنی را انتخاب و ریز و درشت این حرفه را یاد میگیرد. این روش آموزشی کوتاهتر و البته عملیتر از آموزشهای دانشگاهی است و فرد را زودتر آماده بازار کار میکند.
روش دیگر آموزش از طریق سازمان فنی و حرفهای به افراد ارائه میشود بهعنوان مثال اگر فردی بخواهد لوله کشی یا آرایشگری بیاموزد، با حضور در کلاسهای فنی و حرفهای و گذراندن این دورهها میتواند آموزشهای لازم را در زمان کوتاه تری دریافت کند.
اینجاست که سهم افراد معلول مغفول مانده است. سازمان آموزش فنی و حرفهای در سالهای اولیه نمیپذیرفت که افراد دارای معلولیت هم جزو همان شهروندان جویای کار هستند و باید مهارتهایی را فرابگیرند. با رایزنیهای مختلف از دهه 80 به بعد سازمان فنی و حرفهای پذیرفت با همکاری سازمان بهزیستی وارد این عرصه و آموزش به افراد دارای معلولیت شود.»
سؤالی که دراین لحظه ذهنم را درگیر کرده این است که تا قبل از سال 1380 معلولان این آموزشها را کجا فرا میگرفتند که معینی در جوابم میگوید: «در گذشته سازمان بهزیستی برای ایجاد اشتغال، آموزشهایی را به افراد ارائه میداد. بهعنوان مثال برای نابینایان دورههای اپراتوری تلفن را گذاشتند. فرد دارای مشکل بینایی با گذراندن دوره چند ماهه کار اپراتوری را آموزش میدید و بهعلت نیاز بازار آن دوره جذب کار میشد.
در دورههای قبلتر نیز آموزشهایی برای تولید صنایع دستی به افراد دارای معلولیت داده میشد. معلولان هم با فراگیری صنایعی همچون حصیربافی، گلیم بافی، قالیبافی، مروارید دوزی، ساخت عروسک و هنرهایی از این دست میتوانست مختصر درآمدی داشته باشد. اما این درآمدها ثابت نبودند و فرد نمیتوانست با اتکا به آن زندگی خود را بچرخاند.
آموزشهای فنی و حرفهای طبق قانون حق هر فرد معلول است و اگر بخواهیم همه این کارها را بر دوش بهزیستی بگذاریم بیانصافی است چرا که بهزیستی سازمان خدماتی- حمایتی است و توان آموزشهای فنی و حرفهای ندارد.»
این کارشناس نابینایان میافزاید: «وظیفه سازمان بهزیستی ارائه تسهیلات به معلولان و ایجاد شرایط حمایتی از سازمان فنی و حرفهای است چرا که برخی از آموزشها باید برای معلولان مناسبسازی شود و این امر در تخصص بهزیستی است.
این سازمان کارشناسانی دارد که میتوانند روند آموزش به فرد معلول با توجه به شرایط جسمانی که دارد را برای مربی تشریح کرده و راهکارهای عملیاتی شدن آن را ارائه دهد اما آموزش برعهده سازمان فنی و حرفهای است.
وضعیت فعلی آموزش معلولان مناسب نیست و تاکنون افراد معلول نتوانستند از نظام جامعی برای آموزش فنی و حرفهای برخوردار باشند. به همین جهت در قانون حمایت از حقوق معلولان که در سالجاری تصویب و به دستگاههای اجرایی ابلاغ شد، این موضوع را پیشبینی کردیم.
دولت مکلف است از طریق آموزشهای فنی و حرفهای، آموزشهایی را به معلولان ارائه دهد و این سازمان باید مراکز فنی و حرفهای چه به شکل عمومی و چه خاص برای این افراد تأسیس کند.
دراین قانون پیشبینی شده است که نظام جامع آموزش فنی و حرفهای باید آموزشهای خاصی را برای معلولان و متناسب با شرایط شان در نظر بگیرد به این شکل که چه مشاغلی را باید به معلولان آموزش دهند، با چه معیارهایی و همچنین باید تسهیلات آموزشی را هم برای معلولان درنظر بگیرند. این یعنی دولت باید درآموزشهایی که به معلولان داده میشود سرمایهگذاری کند چه بخش دولتی و چه بخش خصوصی.
این بودجه میتواند در جهت مناسبسازی ساختمانهای مراکز آموزش فنی و حرفهای، جذب دانش برای معلولان از داخل و خارج از کشور و همچنین ارائه وسایل کار خاص در جهت رفع نیاز معلولان هزینه شود. به طور مثال تهیه خط کشهای مخصوص بریل، فازمتر گویا یا صوتی و… که میتواند فرد نابینا را در جهت انجام کارش، یاری رساند تهیه و در اختیار افراد قرار دهند.»
ارائه تجهیزات فنی به معلولان و نابینایان میتواند آنها را برای یادگیری رشتههای فنی ترغیب کند اما سؤالی که ایجاد میشود آن است چرا تاکنون بهزیستی یا دیگر سازمانهای متولی چشم روی این نیازها بسته اند؟ مدیر شبکه تشکلهای نابینایان در پاسخ به این سؤال میگوید: «میتوان به جرأت گفت تاکنون نهادهای مرتبط با معلولان دراین عرصه ورود نکردند. به همین جهت نابینایان هنوز از آموزشهای فنی و حرفهای مختص خودشان محروم هستند. وجود مراکز آموزش فنی بسیار برای معلولان حائزاهمیت است چرا که از نظر کیفی آموزشهای ما در دانشگاهها افول پیدا کرده است و کارشناسان ما فقط اسم کارشناس را یدک میکشند اما دانش کافی ندارند. بسیاری از آنها بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه باید آموزشهای مکمل را دریافت کنند حتی اگر قرار باشد پول پرداخت کنند.
بیشتر دانش آموختگان دارای معلولیت بر این باورند که باید در دستگاههای دولتی استخدام شوند این درحالی است که طی این سالها سهم مراکز دولتی از استخدام کاهش چشمگیری پیدا کرده است و در کنار آن بحثهای تبعیض آمیزی که دستگاهها برای استخدام افراد میگذارند هم نابینایان را با مشکل جدی روبه رو کرده است. مثلاً در آزمون استخدامی جدید که وزارت آموزش و پرورش هم در آن قرار دارد شرایطی را درنظر گرفتهاند که عملاً سهمیه افراد دارای معلولیت سوخت میشود. مجموعه این شرایط سبب شده با وجود رشد تحصیلات افراد دارای معلولیت، بیکاری بیشتری گریبان این قشر را بگیرد.
هرچند بیکاری سبب میشود معلولان به سمت کارهای فنی سوق یابند این در حالی است که متأسفانه هنوز این افراد مهارتها و آموزشهای لازم را ندیده اند. بهعنوان یک نابینا و فردی که سالهاست در امور معلولان فعال هستم هنوز شاهد تغییرات ملموس از سوی دستگاهها نبودم وامیدوارم سازمان فنی و حرفهای به این موضوع ورود پیدا کند چرا که ما به این دسته از آموزشهای فنی برای افراد معلول نیاز داریم.
اشتغال نداشتن افراد نابینا دلایل مختلفی دارد که یکی از آنها مطابقت نداشتن رشته تحصیلی افراد با نیاز بازار کار است. افراد معلول بیشتر جذب رشتههای علوم انسانی میشوند و ندانسته کد رشتههایی را انتخاب میکنند که کیفیت آموزشی پایینی دارند و به بازار کار هم توجهی نمیکنند. مگر کشور چقدر لیسانس ادبیات، جغرافی، علوم تربیتی و… نیاز دارد. جامعه پر از دانش آموختگان زبان است اما باید دید چند درصد آنها میتوانند به زبانی که آموزش دیدهاند صحبت کرده یا متنی را ترجمه کنند.
نظام آموزشی ما هم باید به نسبت جامعه تغییر کند. افراد قبل از تعیین رشته، مشاوره تحصیلی شوند تا انتخاب رشته بهتربا توجه به نیاز جامعه داشته باشند. بحث آخر نیز حمایتهای شغلی است که در این زمینه سازمان بهزیستی وظیفه مهمی دارد. بهعنوان مثال اگر فردی در شرکتی جذب شد و نیاز به وسایل کار خاص پیدا کرد آن وسایل را برایش فراهم سازد یا اگر فرد ویلچری برای حضور دردفتر کارش نیاز به بالابر دارد بهزیستی باید آن وسیله را برایش نصب کند، هزینه تهیه این وسایل نباید بر دوش کارفرما باشد. با ارائه این تسهیلات میتوانیم بخش خصوصی را هم به جذب معلولان برای کار تشویق کنیم.»
جستوجویمان به پایان رسید اما مکانی را که به نابینایان مهارتهای کاری را بیاموزد تا از پس آن بتوانند شغلی ایجاد کنند و منتظر استخدامهای دولتی نباشند، نیافتیم البته بسیارند نابینایانی که با وجود تحصیلات عالیه در دانشگاهها، جایی در آزمون استخدامی ندارند و همیشه در حقشان اجحاف شده است. نابینایان در جذب و اشتغال جزو محرومترین گروه معلولان محسوب میشوند.
منبع: ایران سپید، صفحه توانش روزنامه ایران