نویسنده: میر هادی نائینی
حمید نجاتی، دانش آموختۀ کارشناسی ارشد حقوق خصوصی، از سال ۱۳۹۱ در کانون وکلای داد گستری مرکز به وکالت مشغول است.
«برای خوانندگان نسل مانا، از زمانی بگویید که قصد انتخاب رشتۀ حقوق و تعیین مسیر زندگی شغلی و تحصیلی تان را داشتید.»
«من مانند اکثر نابینایان، رشتۀ علوم انسانی را برای دورۀ دبیرستان انتخاب کردم. از همان ابتدای دوره، میان دو رشتۀ حقوق و روان شناسی مردد بودم که سر انجام به خاطر علاقۀ شخصی و در نظر گرفتن فواید اقتصادی، تصمیم به انتخاب رشتۀ حقوق گرفتم. لیسانس خود را در رشتۀ فقه و مبانی حقوق اخذ کردم و هم زمان موفق به قبولی در دورۀ کارشناسی ارشد و آزمون کانون وکلا شدم. در طول دورۀ تحصیل کارشناسی ارشد، کار آموزی وکالت را هم پشت سر گذاشتم.»
«در آزمون ها با چه مشکلاتی مواجه می شدید؟ آیا هنوز این مشکلات وجود دارند؟»
«شاید بزرگ ترین مسئله ای که من در آزمون کانون وکلا به آن دچار شدم، برخورد سلیقه ای مسئولان بود. من به تشخیص مسئولان حوزۀ امتحانی، نتوانستم از وقت اضافه ای که از نظر قانونی برای نابینایان وجود دارد، استفاده کنم و دقایقی از آزمون را صرف قبولاندن این نکته کردم که باید در جایی جدا از سایر افراد امتحان بدهم. از سایر مشکلات من، ناآشنایی منشی ها با درس های اختصاصی رشتۀ حقوق بود. به نظر می رسد، مشکلات آزمون های عمومی برای نابینایان کمتر شده باشد؛ اما در باب آزمون کانون وکلا اطلاع خاصی از وضع کنونی آن ندارم.»
«شما با توجه به وجود این مشکلات در آزمون پذیرفته شدید؛ از راهکار های خود بگویید.»
«تمرین و قرارگرفتن در شرایط آزمون با افراد غیرمتخصص، راهکار من در مواجهه با منشی های آزمون بود.»
«دورۀ کارآموزی شما چطور گذشت؟»
«یکی از مسائلی که من در دورۀ کار آموزی داشتم، مقایسۀ مردم میان من و یکی از وکلای موفق بینا بود. شناسایی خود واقعی من و عدم مقایسۀ من با سایرین، نقطۀ منفی این مقایسه بود و اینکه مردم توانایی یک نابینا را می پذیرفتند و به او اعتماد داشتند، قسمت خوب آن محسوب می شد.»
«چه تفاوت هایی میان شیوۀ انجام کار یک وکیل نابینا و همکاران بینای او وجود دارد؟»
«در پاسخ به این پرسش باید بگویم: مسائلی برای وکلای نابینا پیش می آید که ربطی به تخصص و رشتۀ آن ها ندارد و به ناآگاهی جامعه نسبت به مقولۀ نابینایی برمی گردد. ما بیش از اینکه با مراجعان خود مشکل داشته باشیم، درگیر فضای کاری خود هستیم. گاه پیش می آید وقت و انرژی وکیل نابینا که باید صرف دفاع از موکل خود شود، معطوف به پاسخ گویی دربارۀ کیفیت درس خواندن و تنظیم لوایح او می گردد. از طرفی، برای برخی از همکاران من اتفاق افتاده است که به جای مخاطب قراردادن آن ها، کسی مورد خطاب قرار می گیرد که صرفاً او را همراهی می کند و به احتمال زیاد، هیچ آشنایی با رشتۀ حقوق هم ندارد.
در وکالت، زمان نقش بسیار پر رنگی دارد و مشکل تردد و چیز هایی از این دست، نمی تواند بهانۀ خوبی برای عدم پایبندی یک وکیل نابینا به نظم در مراجع قضایی باشد. از نظر من، این موضوع، حضور یک همراه را برای تسهیل در تردد افراد نابینا الزامی می کند. حضور این همراه، فواید دیگری هم دارد که از جملۀ آن ها، می توان به مطالعۀ صورت جلسه در دادگاه و بررسی منابع کاغذی مندرج در پرونده ها اشاره کرد.»
«چه مشکلاتی بر سر راه یک وکیل نابینا وجود دارد؟»
از مشکلات عمومی که بر سر راه تمامی نابینایان وجود دارد و وکلا هم از آن مستثنا نیستند، بگذریم؛ یک وکیل باید بتواند تا حد امکان، محیط کار خود را مناسب سازی کند. از مشکلاتی که باید به آن اشاره کنم، مطالعۀ منابع کاغذی، به ویژه بیرون از محل دفتر کار است. از دیگر مشکلاتی که برای برخی از همکاران نابینای من پیش آمده است، عدم اعتماد مراجعین به دلیل نابینایی وکیل است؛ اما به نظر من، کار خوب وکیل می تواند باعث تفوق وی بر تمامی این مشکلات شود. باید دانست که اعتبار یک وکیل، مهم ترین دارایی اوست و این اعتبار به مرور زمان و با معرفی درستی که از جانب موکلین او انجام می شود، به دست می آید.»
«از نظر شما یک وکیل تازه کار که هنوز نتوانسته برای خود دفتری تدارک ببیند، چگونه می تواند وارد فرایند کسب اعتبار شود؟»
«افرادی که دورۀ کار آموزی را پشت سر می گذارند، امکان داشتن دفتر را ندارند و این حق، زمانی به آن ها داده می شود که موفق به اخذ پروانۀ وکالت خود شوند.
من در دورۀ کارآموزی، وکیل سرپرستی داشتم که با من همکاری کاملی داشت و این امکان برایم مهیا شد تا بتوانم به پرونده هایی ورود کنم و از همین نقطه وارد فرایند کسب اعتبار شدم.
وکالت مانند هر شغل آزاد دیگری، می تواند مبتنی بر اعتماد رشد کند. من به عنوان یک وکیل باید بتوانم این حس را در مراجعینم ایجاد کنم که توانایی رفع مشکلشان را در موردی که به من مراجعه می کنند، دارم و به اصطلاح عرفی، می توانم اعتمادشان را جلب کنم. اعتمادی که میان شما و مراجعانتان به وجود آمده و ارتباطات شبکه ای میان مراجعانتان با سایرین، به شما این فرصت را خواهد داد که منتظر مراجعان جدید باشید.
به نظر می رسد آنچه در باب اعتماد به یک وکیل اهمیت دارد، دانش و توانایی او در حل مسئلۀ موکل و هزینه ای است که موکل باید برای بهره گیری از این دو به وکیل بپردازد. واضح است که میزان سنوات کاری و شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه نیز در چگونگی بهره گیری از وکیل تأثیر بسزایی دارد؛ از آنجا که وکلا مانند سایر مشاغل آزاد، حق تبلیغ کار خود را ندارند، اعتبار سازی می تواند از طریق نزدیکان و آشنایانی که هر وکیل دارد، آغاز شود. برخی از وکلا، ابتدا سعی در قبول پروندۀ نزدیکان خود می کنند تا زنجیرۀ اعتماد سازی برایشان شکل بگیرد.»
«از آنجا که شکست در هر کاری اتفاق می افتد، چه عواملی می تواند باعث شود که شکست در پرونده، از اعتبار یک وکیل نکاهد؟»
«از عوامل اصلی شکست در پرونده های قضایی، می توان به خطای ناشی از تصور و تفسیر حکم از سوی قضات، وجود نقص در پرونده و کافی نبودن ادله برای اثبات مدعا اشاره کرد. به نظر من، وجود این شکست ها اعتبار وکیل را خدشه دار نمی کند؛ آنچه صدمۀ زیادی به اعتبار یک وکیل می زند، قول پیروزی در پرونده و امیدوارکردن نا موجه موکل است. یک وکیل می تواند به کار وکالت خود مطمئن باشد؛ اما در روند یک پرونده، همه چیز در اختیار او نیست.»
«برای وکلای تازه کار، از موانعی بگویید که باید در شروع کار مدنظر قرار دهند.»
«باید دانست، برخلاف تصور عمومی، وکلایی که درآمد بالایی از این راه کسب می کنند، در اقلیت هستند و نباید گمان کرد می شود از این راه در زمان کوتاهی به درآمد بالایی رسید. از طرف دیگر، یک وکیل خیلی بیشتر از سایر مشاغل باید وقت و انرژی خود را صرف کار خود کند. یک وکیل، کارفرمای خود است و باید متقبل هزینه هایی شود که با درآمد او -حداقل در سال های اولیۀ کار- سازگار نیست. پیش بینی ناپذیری میزان پرونده ها، همواره در دسترس بودن برای حفظ اعتبار و توانایی مدیریت احساسات موکلین، از مسائل مهمی است که باید مدنظر یک وکیل در ابتدای کار خود باشد.»
آنچه خواندید، خلاصه ای از گفت وگوی «نسل مانا» با این وکیل نابینا بود. در صورت تمایل می توانید مشروح این گفت وگو را به شکل صوتی، ذیل همین نوشته بشنوید.
منبع: ماهنامه ی نسل مانا.