آشنایی با دکتر نرگس نیکخواه قمصری استاد دانشگاه نابینا

نویسنده: میر هادی نائینی زاده: دانشجوی دکتری پژوهش های قرآنی

نرگس نیکخواه قمصری، متولد سال ۱۳۵۶، دانش آموخته کارشناسی رشته علوم سیاسی در دانشگاه علامه طباطبایی، رشته جامعه شناسی انقلاب اسلامی در پژوهش کده انقلاب اسلامی امام خمینی تهران در مقطع کارشناسی ارشد، و دارای مدرک دکتری جامعه شناسی سیاسی از دانشگاه تربیت مدرس تهران است. وی از شهریور ماه سال ۱۳۸۹ به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان مشغول به کار شده است. نسل مانا ضمن تشکر از ایشان، شما را به مطالعه این گفتگوی مبسوط دعوت می کند.

  • آیا شما از ابتدا نابینا بودید یا نابینایی بعدا برای شما اتفاق افتاد؟

«وقتی دوران دبیرستان را به پایان می بردم، متوجه شروع بیماری چشم خود شدم. کوشیدم دوران کارشناسی خود را با مقدار دیدی که داشتم پشت سر بگذارم؛ اما از دوره کارشناسی ارشد دیگر امکان استفادۀ بهینه از دید را از دست دادم. دوره دکتری را با دستیار آغاز کردم اما امتحان جامع را خودم نوشتم. اکنون به عنوان یک استاد نابینا در دانشگاه کاشان مشغول به کار هستم.»

  • لطفا برای ما از مسائلی که نابینایی در دوران تحصیل شما ایجاد کرد صحبت کنید. به ویژه که شما از ابتدا نابینا نبودید و این یک تجربۀ پسینی برای شما به حساب آمده است.

«چنان که اشاره کردم: ورود من به دانشگاه مصادف با آغاز بیماری چشمی من شد. زمانی که من وارد دانشگاه شدم، امکانات خاصی برای دانشجویان نابینا وجود نداشت و بسیاری از استادان هم مواجهه خاصی با نابینایان نداشتند؛ بنا بر این تمام مشکلات حمل و نقل و تهیه مواد آموزشی بر عهده ی من بود. بسیار پیش می آمد که من توان دیدن تخته را نداشتم و کسی آن را به حساب کم بینایی من نمی گذاشت؛ زیرا در دوران کارشناسی خود را کم بینا معرفی نکرده بودم.

از دوره کارشناسی ارشد اوضاع تغییر کرد. درست است که امکاناتی از طرف دانشگاه برای من در نظر گرفته نشد، اما من، شاید مانند بیشتر نابینایان مشغول به تحصیل، از دوستان و خانواده برای رفت و آمد و به ویژه تهیه کتاب های آموزشی استمداد کردم. سپس به تدریج با کتابخانه های مخصوص نابینایان آشنا شدم. اینجا لازم است به نکته ی مهمی اشاره کنم: نوع ضبط کتب در کتابخانه ها مناسب پژوهش نیست و دوباره کاری هایی را برای یک پژوهش گر ایجاد می کند.»

  • از آنجا که تمرکز گفتگوی ما روی معرفی حرفه شماست، لطفا در باب مسائلی که اکنون به عنوان یک استاد دانشگاه با آن مواجه بودید و هستید برای مخاطبین ما صحبت کنید.

مشکلاتی که اکنون در طی کار دارم را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد: مشکلات ناشی از نبود امکانات لازم برای افراد نابینا و مسائل مربوط به تعامل با سایرین.  در ابتدای امر و هنگام انتخاب شغل، وقتی رزومه من در اختیار دانشگاه های مورد نظر قرار می گرفت، بسیار استقبال خوبی از من می شد؛ اما همین که کمبینایی من برای آنها آشکار می شد، با این جمله رو به رو می شدم که:«خبرتان می کنیم» و این خبر همچنان در راه است. این مطلب برای بورس وزارت علوم نیز صدق می کرد.

به عنوان نمونه وقتی من برای دانشگاه کاشان رزومه فرستادم به من گفتند: تو اصلا برای مصاحبه درخواست نده؛ زیرا به هیچ وجه شانس استخدام یک استاد نابینا در دانشگاه ما وجود ندارد. من تمام تلاشم را برای یافتن دانشگاه مناسب می کردم و نزدیک بود در دانشگاه دیگری شروع به کار کنم که اتفاق تازه ای افتاد.  به عنوان مدیر عامل جامعه ی نابینایان به شورای اداری شهر رفتم و از نبود شغل مناسب برای نابینایان و به ویژه نخبگان گله کردم. لازم به ذکر است که جز من تعداد دیگری از دوستان نابینای کاشانی هم بودند که شرایط لازم برای نخبگی را داشتند و مانند من جویای کار بودند. از گلایه هایم این بود که:« اگر یک معلول توان مند بخواهد توانایی های خود را در هر زمینه ای به   مسؤولین امر نشان بدهد باید عمر نوح و صبر ایوب داشته باشد.»  صحبت های مرا ریاست دانشگاه کاشان شنید و از من خواست تا مدارک خود را دوباره به آن دانشگاه ارائه دهم و توانستم به صورت حق التدریس کار خود را آغاز کنم؛ ادامه همکاری با من منوت شد به نظر دانشجویان در بارۀ کار من که به نظر کاملا منصفانه می رسید.

تجربه استخدامم را به تفصیل شرح دادم چون گمان می کنم انتقال این تجربه می تواند برای بسیاری از نابینایانی که می خواهند مانند من وارد این کار شوند سودمند است.»

  • قدری پیرامون مشکلاتی که در حین تدریس با آن برخورد می کنید توضیح دهید.

«اولین مشکلی که برای من و شاید برای هر استاد دیگری به وجود بیاید عدم مناسب سازی فضا های آموزشی برای نابینایان است. به جرأت می توانم بگویم: هیچ کدام از کلاس های ما مناسب حضور یک نابینا در دانشگاه نیست. من برای این کار و بسیاری دیگر از کار ها مبادرت به استمداد از یک دستیار کردم. باید بگویم: از آنجا که شیوه ی تدریس من طوری است که دانشجویان باید مشارکت فعال در کلاس داشته باشند، هیچ گاه در اداره کلاس به مشکلی بر نخوردم و تنها کاری که دستیار برای من در کلاس انجام می دهد، حضور و غیاب است.

همانطور که می دانید، تدریس در دانشگاه و بودن در هیئت علمی فقط تدریس در کلاس نیست. یک استاد دانشگاه باید برای ارتقا و حضور در هیئت علمی مقدار معینی پژوهش مستقل و پژوهش همرا با دانشجو را در نظر بگیرد. یافتن منابع بروز پژوهشی همواره یکی از دشواری هایی است که یک استاد نابینا با آن مواجه است. درست است که اکنون بسیاری از منابع به صورت های الکترونیکی و گویا در اختیار افراد نابینا قرار می گیرند، اما همچنان یافتن منابع دسته اول و بروز مشکلات خاص خود را دارد. به عنوان مثال: یافتن پی دی اف مقالات همواره مقدور نیست و اگر هم باشد در برخی اوقات استفاده از تصاویر آنها اخلاقی به نظر نمی رسد.

از سایر مسائل مهمی که همیشه گریبان گیر ما بوده و هست، دسترس ناپذیری بسیاری از سامانه های دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی برای ما نابینایان است که در بسیاری موارد وجود یک دستیار همیشگی را الزامی می کند. در تهیه سامانه های آموزشی شاید آخرین چیزی که مورد توجه قرار می گیرد، دسترس پذیری آن برای افراد نابینا است و همین موضوع در برخی اوقات موجب عدم پذیرش نابینایان برای سمت استادی در دانشگاه ها هم شده است.»

  • به نظر می رسد این مشکل موضوعی اساسی است: آن را بیشتر باز کنید. آیا از اینکه این موضوع سراسری است و برای همه دانشگاه ها اتفاق می افتد، مطمئن هستید؟

«این روز ها مشکل عدم دسترس پذیری بیشتر در باب سیستم های آموزش مجازی جریان دارد؛ عدم دسترس پذیری باعث می شود برای آن قسمتی که قابل استفاده نیست، نیاز به دستیار باشد. من اطلاع دارم که این مشکل برای دانشجویان نابینا هم وجود دارد و باعث مشکلات فراوانی برای همه ما نابینا ها شده است.»

  • شما در صحبت های خود به وجه آموزگاری کارتان اشاره کردید: آیا تا به حال نابینایی باعث ایجاد مشکلی برای شما در تعامل با دانشجویان بینایتان شده است؟

«ابتدا باید متذکر شوم: این بسیار عادی است که در دانشگاه دانشجویان با ذهنیت ها و نگرش های مختلفی حضور دارند و اگر اینطور نباشد باید تعجب کرد. شیطنت های دوران دانشجویی از ملزومات این دوران به حساب می آیند و اگر نباشند حتی خود استاد هم نبود آن را بر نمی تابد.

من با اینکه استاد سخت گیری هستم و تکالیف زیادی از دانشجویانم می خواهم، هیچ گاه به مشکلی بر نخوردم که از نابینایی من ناشی شده باشد. به عنوان یک استاد نابینا، سعی در مدیریت تعامل با دانشجویان خود داشته ام و این روند همچنان ادامه دارد. می توانم بگویم: حضور من به عنوان یک استاد نابینا توانسته است تأثیر بسیار مثبتی روی دانشجویانم هم داشته باشد.

اجازه بدهید به عنوان نمونه یکی از کار هایی که برای مدیریت دانشجویان انجام میدهم را برای شما نقل کنم. نحوه امتحان گیری من طوری است که با طرح سؤالات متفاوت برای افرادی که کنار هم می نشینند یا به نحوی امکان تقلب با هم را می توانند داشته باشند، امکان این کار را تقریبا به صفر می رسانم. من خود زمانی دانشجو بوده ام و می دانم دانشجو دوست دارد به نحوی کاری کند تا بعد ها در باب آن خاطره قابل نقلی داشته باشد. اگر استادی امکان تقلب را به صفر برساند احتمالاً استاد سختگیری محسوب می شود و وقتی این استاد نابینا هم باشد این موضوع حتی تحسین همان دانشجویان شیطنت طلب را نیز به دنبال دارد و باعث مزاح و شوخی هم می شود.»

  • حالا که بحث امتحان شد لطفا در باره نحوه تصحیح ورقه دانشجویان و چک کردن کار های پژوهشی آنها توضیح دهید.

«اگر امتحان ها به صورت حضوری و مکتوب باشد، من باید از یک دستیار برای خواندن ورقه ها استفاده کنم. برای دقت بیشتر هر ورقه را دو بار می خوانم و بر اساس نوع چینش برگه ها که پیشتر به آن اشاره کردم، سعی می کنم با دقت تمام نمره هر برگه را تقدیم دانشجو کنم. این روز ها که امتحانات در فضای مجازی برگزار می شود، می توانم کار دانشجویان را در نرم افزار وُرد کپی کنم و دیگر نیازی به دستیار ندارم. در باب کار های پژوهشی، از دانشجویانم می خواهم حاصل پژوهش خود را به صورت الکترونیکی برای من بفرستند و در معدود مواقعی که مجبور به دریافت کار کاغذی می شوم، باید از دستیار کمک بگیرم.

وقتی شما بتوانی کار را در قالب الکترونیک از دانشجو دریافت کنی، به راحتی می توانی تمام اصلاحات مد نظر خود را در اختیار او بگذاری و با استفاده از ابزار های گوناگونی که مایکروسافت ورد در اختیار می گذارد، عملیات مورد نیاز را بر روی نوشته انجام دهی.

  • در بین مخاطبان ما احتمالا کسانی هستند که در حال گذراندن مقطع دکتری هستند یا این دوره را سپری کرده اند و می خواهند مانند شما وارد حوزه تدریس شوند: برای این افراد چه صحبت و توصیه هایی دارید؟

«باید به این دسته از افراد بگویم: مسیر سختی را در پیش دارند که موانع فراوانی راه آنها را سد خواهد کرد؛ اما به هیچ وجه نباید از پیگیری هدف خود غافل شوند و آن را از طرق مختلف پیجویی کنند.  وقتی افراد برای استادی درخواست می دهند، پیش از مصاحبه هیچ جایی برای اینکه تفاوتی بین شما و سایرین به عنوان یک نابینا نشان داده شود، وجود ندارد و صرفا شما با رزومه علمی خود جلو می روید؛ اما مشکل زمانی آغاز می شود که شما دعوت به مصاحبه می شوید و رفتار های نا به هنجار اساتیدی که پشت میز نشسته اند و درک درستی از مقوله  نابینایی ندارند، موانع پیش روی شما را نمایان می سازند. اگر من متقاضی نابینا رفتار نادرستی در قبال این نا هنجاری ها از خود بروز دهم، فرصت معرفی خود به جامعه را از دست داده ام.

اجازه بدهید باز هم یک تجربه از کار خودم را برایتان نقل کنم: وقتی برای مصاحبه به وزارت علوم دعوت شده بودم، یکی از مصاحبه کنندگان در باره نحوه اداره کلاس از من سؤال کرد؛ من توضیح دادم که:«دو سال است که به صورت حق التدریس مشغول به این کار هستم.» پرسیدند «فکر نمی کنی مواجهه دانشجویان بینا با استاد نابینا ممکن است آنها را دچار افسردگی کند؟» من می توانستم از این پاسخ کاملا نا امید شوم و با پاسخی تند و تیز فرصت استخدام خود را از دست بدهم؛ اما همانجا گفتم:« آیا شما مرا کوهی از مشکلات تصور می کنید که توان مقابله با آنها را ندارد؟ اگر به رزومه و سابقه تحصیلی من نگاه کنید، می بینید که بر خلاف تصور شما، من توانسته ام با وجود کم بینایی به مدارج عالی تحصیلی برسم و این می تواند یک نقطه انگیزشی بسیار مهم برای هر کسی باشد که من با وجود کمبینایی به این درجه نايل شده ام.»  نتیجه پاسخ من به پرسش نابجای آن فرد این بود که هیچ کدام از افراد مصاحبه کننده حتی نمره کم هم به من ندادند و با نمره کامل این مرحله را سپری کردم.

  • یک استاد دانشگاه نابینا علاوه بر تخصص و دانشی که در رشته تحصیلی خود کسب می کند، باید دارای چه مهارت های دیگری برای تسهیل در کار استادی خود باشد؟

«یک استاد خوب، علاوه بر دانشی که در رشته تخصصی خودکسب می کند، باید مسلح به یک یا چند زبان زنده دنیا باشد و به ویژه انگلیسی را به خوبی بداند تا بتواند از متون بروز رشته ی خود بهره لازم را ببرد. پیشتر به اهمیت دانستن کامپیوتر اشاره کردم و دیگر به آن نمی پردازم. از مسائل مهم دیگری که باید مورد نظر یک استاد نابینا باشد، دانش تعامل با تمام کسانی است که به نحوی با او در ارتباط خواهند بود. از نظر من یک استاد دانشگاه، باید علاوه بر دانش تخصصی خود، آگاهی عمومی بالا تری نسبت به سطح جامعه داشته باشد؛ این آگاهی بیشتر می تواند به او این امکان را بدهد تا با سایر افراد تعامل سازنده تری برقرار کند.»

  • و در ادامه همین پرسش قدری در باب استقلال یک استاد و دانشجوی نابینا صحبت کنید. نبود استقلال برای یک استاد چه صدماتی را در پی دارد؟

«واقعیت قضیه این است که: استقلال یک استاد نابینا می تواند نشان دهنده توانایی های او در مدیریت کار های شخصی او باشد و عدم استقلال نیز تأثیر منفی بر نگرش سایر افراد به شخص نابینا را در پی دارد؛ اما همانطور که در ابتدای گفتگو اشاره کردم، بسیاری از محیط های دانشگاهی به هیچ وجه برای حرکت افراد نابینا مناسب سازی نشده اند و در چنین فضا هایی می بایست یک دستیار به شما کمک کند تا از محیط اطلاع درستی به دست آورید و بتوانید به حرکت خود سرعت ببخشید. کاملا واضح است که این دو امر با هم تضادی ندارند و استقلال باید یکی از مهمترین ویژگی های هر فرد نابینایی فارغ از شغل و موقعیتی که دارد باشد.»

  • شاید بد نباشد قدری در باب مسائلی مانند آراستگی ظاهر یا موضوعاتی از این دست هم برای مخاطبین ما صحبت کنید.

«واضح است که شما هر شغلی داشته باشید، باید با افراد مختلف در ارتباط و تعامل باشید و برای این تعامل ظاهر شما اهمیت دو چندانی دارد. زیرا ما به واسطه نابینایی قضاوت می شویم.  من همواره به تمام مسائلی که به ظاهر بر می گردد اهمیت می دهم و معتقدم:« زیبایی فقط در ظاهر نیست و افراد باید از هر جنبه ای زیبا باشند و زیبا به نظر برسند.»

  • شاید نکته ای که باید در باب آن صحبت کرد بحث درآمد زایی این کار باشد. از آنجا که شما هم به صورت حق التدریس به کار پرداختید و هم اکنون وارد هیئت علمی دانشگاه شدید، قدری در باب پله کان درآمدی این حرفه برای مخاطبین ما صحبت کنید.

«وقتی کسی به عنوان حق التدریس وارد کار دانشگاهی می شود به هیچ وجه نباید منتظر درآمد خاصی باشد و حتی باید برای کار خود هزینه کند. حق التدریسی در واقع فرصت مغتنمی برای استاد به حساب می آید که بتواند با جو دانشگاه و نحوه تدریس بیشتر آشنا شود.

وقتی افراد جذب هیئت علمی می شوند، پنج سال نخست را به صورت پیمانی کار می کنند که اشل و پایۀ حقوقی خاص خود را دارد. پیشتر به این مطلب پرداختم که اساتید موظف به انجام پژوهش های گوناگونی هستند که به اقتضای آنها پژوهانه دریافت می کنند و این می تواند در درآمد آنها تأثیر داشته باشد. البته لازم به ذکر است: بخش عمده ای از این پژوهانه صرف فراهم آوردن اسباب و لوازم خود پژوهش می شود. پس از پنج سال و با توجه به رزومه ای که یک استاد فراهم می آورد، می تواند درخواست رسمی-آزمایشی شدن داشته باشد و برای ارتقای رتبۀ خود تلاش کند. بسته به میزان تلاشی که یک استاد در کارش دارد،  می تواند منتظر درآمد بیشتری هم باشد و به ارتقا از استاد یاری به مراتب بالاتر استادی فکر کند.»

  • بسیار از حضور شما در گفتگو ممنونم. اگر در پایان نکته ای هست که در پرسش های من نبود، مطرح بفرمایید.

«یک نکته در پایان این گفت و گو به ذهنم می آید که بیان کردنش خالی از لطف نیست. برای دانشجویانی که در مقطع دکتری درس می خوانند و یا موفق به اخذ مدرک خود شده اند حضور در هیئت علمی و تدریس در دانشگاه، یکی از فرصت هایی است که نباید به آن به چشم یگانه کاری که از دست شما بر می آید نگاه کنید. متأسفانه به خاطر محدودیت هایی که در جذب اساتید دانشگاه وجود دارد، بسیاری از دوستان تن به کار حق التدریسی می دهند و نمی توانند وارد هیئت علمی شوند. به این دوستان توصیه می کنم خود را معطل تدریس با درآمد نازل نکنند و سعی کنند با توجه به مدرکی که دارند به سایر مشاغلی که می تواند درآمد بیشتری داشته باشد فکر کنند. سخن پایانی من این است که: ما باید زیاد بخواهیم تا زیاد به دست بیاوریم.»

دانلود پادکست بگو چیست کار

دانلود نسخه ی صوتی نوشته.

منبع: ماهنامه ی مانا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سیزده + هشت =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *