احسان اسماعیلی خواننده ی نابینا را بیشتر بشناسید

با اغلب خواننده های موسیقی پاپ فرق دارد. پر شر و شور نیست و از هیچ چیز گلایه ندارد. نه از همکارانش بد می گوید و نه از بازار پر تلاطم موسیقی حرف می زند و نه از سختی هایی که در این مسیر کشیده است. فقط از خودش می گوید و کارش و آینده ای که برای خود در نظر گرفته است.

این خواننده جوان احسان اسماعیلی است. همان کسی که این روز ها قطعه های موسیقی حرفه ای را در دست تولید دارد و روانه بازار موسیقی میکند. کسی که از یک انرژی خاص یک اعتماد به نفس عالی در جامعه نابینایان صحبت میکند.

نظرتان در خصوص این مدتی که صرف هنر موسیقی کردید و وقفه ها و سختی هایی که در این مسیر کشیدید چیست؟

موسیقی همیشه برای من منبع و مظهر آرامش بوده و هست و اگر بگویم که لحظاتی که با موسیقی سپری کرده ام جزء عمرم محسوب نمی شود، سخن به گزافه نگفته ام. اگر سختی و دشواری نیز وجود داشته، با اشتیاق و عشقی که دارم، بسیار ناچیز به نظر رسیده و به راحتی از آنها عبور کرده ام.

اولین قطعه موسیقی ای که ارائه کردید قطعه ای با نام وقت رفتن بوده است. زمان ساخت این قطعه چه حسی داشتید؟

همانطور که اشاره کردید، “وقت رفتن” اولین کار من بود و ورود رسمی من به دنیای موسیقی حرفه ای به حساب می آید و خیلی خوشحال بودم از اینکه بالاخره توانسته ام به یکی از آرزوهای بزرگ زندگیم جامه عمل بپوشانم. همیشه در انجام هر کاری برای اولین بار بسیار وسواس و چالش وجود دارد. این که بتوانم قطعه ارزشمندی را به علاقه مندان دنیای موسیقی تقدیم کنم و اینکه خروجی کار چه خواهد شد دغدغه من بود. حتی بعد از اینکه ضبط و تنظیم قطعه به اتمام رسید و داشتیم برای پخش آماده میشدیم احساس کردم که دقیقاً چیزی نیست که من انتظار داشتم و هنوز  جا برای بهتر شدن دارد. این شد که تصمیم گرفتم همه کار از اول انجام شود؛ به طور کلی هیچ وقت از چنین اصلاحاتی در کارهایم پشیمان نشده ام و این تصور را اصلاً دور از ذهن نمی دانم که شاید چند سال بعد به هیچ وجه کاری که امسال روانه بازار کرده ام را نپسندم و حتی انتقادات شدیدی هم نسبت به خودم در آینده داشته باشم. به هر حال همه ما در مسیر تکامل هستیم و این طبیعی است که دلمان بخواهد هر روز از روز قبل بهتر باشیم.

آیا نابینایی تأثیری در احساس و هنر  شما داشته است؟

اگر بخواهم به سؤالتان پاسخی کلی دهم باید بگویم که بله، چون چیزی که ما انسانها در حال حاضر هستیم، محصول همه تجربیات و سبک زندگی است که پشت سر گذاشته ایم و قطعاً مسأله بینایی من به عنوان مهمترین تجربه زندگیم در تبدیل شدنم به چیزی که هستم بی تأثیر نبوده است. ولی اگر منظور شما تأثیر منفیست باید بگویم که خیر. چرا که اساسن موسیقی یک هنر شنیداریست و بینایی هیچ تأثیری در آن ندارد بلکه شنیدن است که حرف اول را میزند. بهترین موسیقی دانان ما کسانی هستند که دقت شنوایی بالایی دارند. از آنجایی که در افراد فاقد بینایی، شنوایی حس برتر به حساب میآید، به دلیل بالا بردن تمرکز شنوایی، به جرأت میتوانم بگویم که نابینایی نقش مستقیمی در تقویت استعدادهای موسیقایی من داشته است.

چه کسانی تا به الان حامی شما در این مسیر بودند؟

افراد زیادی مشوق من بوده اند ولی بطور کل من هر عزیزی را که  ذره ای به من محبت دارد و با دادن انرژی مثبت حتی  به قدر یک لبخند باعث دلگرمی من شده است حامی خود میدانم و به وجودش افتخار میکنم. به قول حافظ شیرازی: من بنده آن کسم که شوقی دارد، بر گردن دل ز عشق طوقی دارد. بهترین حامیان هم اعضای خانواده عزیزم بوده اند که در همه مراحل زندگی مرا همراهی نمودند.

برنامه شما برای آینده چیست؟

طبیعتاً کسب تجربه های بیشتر و اجرای کنسرت در شهر های مختلف مخصوصاً جنوب کشور برای هم استانی ها و هم شهری های عزیزم از مهم ترین برنامه ها و اهدافم برای آینده هستند. قصد دارم کارهای بیشتری را روانه بازار موسیقی کشور کنم و تلاش می کنم آلبوم هایی که با سلایق مختلف افراد تناسب دارد تولید کنم.

جایگاه خودتان را در موسیقی حال حاضر ایران  چطور میبینید؟

چنان که از قدیم گفته اند هر گلی بویی دارد البته نه این که لزوماً هر کس که وارد دنیای زیبای هنر می شود می تواند در این راه موفق هم باشد، قطعاً باید یک سری پایه ها و بنیادهای فکری در فرد وجود داشته باشد و لازم است حتماً استعدادی هم در حوزه هنری دلخواهش داشته باشد که بتواند موفق شود ولی به هر صورت احساس می کنم من هم حرف هایی برای گفتن دارم که فقط از راه موسیقی و پژواک صدایم و طنین سازهای مختلف می توانم به گوش,  مردم عزیز برسانمشان و چون در کارهایم به کیفیت بیش از کمیت اهمیت می دهم این باور را دارم که می توانم در بین صاحبان هنر موسیقی جایی باز کنم.

آینده تان را در زمینه انتشار موسیقی چطور پیشبینی می کنید؟

شاید من آدم دقیقی باشم اما چنان که گفتم در کارم کیفیت بر کمیت ارجحیت دارد و اگر فکر کنم حرف تازه ای برای گفتن ندارم ممکن است بین یک آهنگم تا آهنگ بعدی چند ماه هم فاصله بیفتد. به طور کلی مایلم خواننده ای کم کار قلمداد شوم تا اینکه هر ماه اثری بی محتوا منتشر کنم.  من به این بیت از سعدی بزرگ هم عمیقاً باور و اعتقاد دارم که:

اگر ژاله هر قطره ای دُر شدی

چو خرمهره بازار از آن پُر شدی.

منبع: سراج 24.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هشت + نه =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *