صعودی دیگر برای کوهنوردان نابینای تهرانی/قله قلعه دختر در آهار

مقصد این بار، قله قلعه دختر در روستای زیبای آهار است. ساعت ۶.۴۰ دقیقه صبح روز جمعه ۱۳ اردیبهشت، از کنار متروی دروازه دولت حرکت کردیم. گروه ۲۹ نفره ما شامل ۱۴ کوهنورد نابینا و کمبینا و ۱۵ همنورد بینا است. در این بین، پنج پسر و پنج نفر از میان دختران، نابینای مطلق B1 هستند. منطقه رودبار قصران، نرسیده به فشم خروجی سمت راست جاده را وارد میشویم تا به سمت آهار برویم. ساعت حدود ۸.۱۵ دقیقه صبح است که به آهار میرسیم. از میدان آهار اگر به سمت چپ برویم سر از آبشار شکرآب در خواهیم آورد که مخصوص طبیعت گردی است. هدف ما اما، یک کوهنوردی استقامتی است. پس سمت راست جاده را در پیش میگیریم و از میان کوچه پس کوچه های قدیم آهار راه میرویم تا از روستا خارج میشویم . ساعت ۸.۳۰ دقیقه بود که از آهار در ارتفاع ۲۱۰۰ متری راه افتادیم. با سرعت کم و به ملاحظه همراهان، دو ساعت و نیم طول کشید تا به روستای ده تنگه رسیدیم. بخشهایی از جاده را سیل برده بود و عبور از مسیر را بسیار دشوار کرده بود. استاد رفیعی لیدر گروه میگوید: خود محلیها هم میگفتند عبور از این منطقه در حال حاضر خطرناک است. اما به هر حال با توانایی که من از بچه ها سراغ داشتم پیش رفتیم. روستای ده تنگه در این موقع از سال، کاملاً بهاري بود، هر چند تابش شدید خورشید و گرمای هوا، بچه های گروه را اذیت میکرد. از ميانه راه با پوشش وسيع ريواس و ديگر گلهاي بهاري روبرو شدیم. در انتهاي دره، كوه هاي سفيد پوش آهار و قلعه دختر خودنمایی میکرد. در مسیر به سمت ده تنگه، چندین بار از درون آب رد شدیم تا این که برای ادامه مسیر، مجبور بودیم از رودخانه که عرض آن دو و نیم متر بود عبور کنیم. آب شدت زیادی داشت و برای گذر از آن، باید از روی یک چوب باریک عبور میکردیم. با مساعدت استاد رفیعی که به داخل آب رفته بود و سایر همنوردان بینا، هر طور که بود از رودخانه عبور کردیم و کنار یک چشمه توقف کردیم. چشمه ای که آب بسیار خنک و گوارایی داشت. بطریها را پر از آب کردیم و نیم ساعتی مشغول استراحت شدیم. حالا عقربه ها، ساعت ۱۱ صبح را نشان میدهند. در اینجا، ارتفاع از سطح دریا، ۲۳۸۰ متر است. پس از استراحت، به راه می افتیم. کم کم شیب بیشتر میشود و کناره های مسیر، مملو از ریواس است. ریواسهایی به گل نشسته که کل کوه را فرش کرده اند. جلوتر و پس از کمی ارتفاع گرفتن از کنار آخرین باغ و درختهای پر شکوفه گیلاس رد میشویم و پاکوب را ادامه میدهیم. حدود یک ساعت و نیم پیش میرویم و ساعت یک ظهر، در ارتفاع حدود ۲۶۵۰ متری توقف میکنیم. حالا دیگر به برف رسیده ایم. قصد داشتیم به گردنه زارگاه که ارتفاع آن ۲۸۵۰ متر است برویم و نیم ساعت تا آنجا فاصله داشتیم. اما دیگر وقت گذشته بود و فرصت نشد به بالای گردنه و قله قلعه دختر حرکت کنیم. به گفته استاد رفیعی، حدود یک ساعت و نیم تا قله که ارتفاع آن ۳۱۸۰ متر است فاصله داشتیم. اما صلاح دیدیم به سمت پایین برگردیم. ۴۵ دقیقه استراحت کردیم، ناهار خوردیم و عکسهای یادگاری گرفتیم. استاد رفیعی میگوید: برنامه دشواری بود، البته نابینایان انرژی بالایی دارند هر چند تعداد نفرات زیاد هم مشکلساز میشود. همنوردان جدیدی هم که به گروه اضافه شده بودند، نگاه مثبتی به بچه ها داشتند. بعد از ماه رمضان صعودهای خود را به صورت مرتب پی خواهیم گرفت و توان گروه در حدی است که بتواند به علم کوه صعود کند. تعدادی از بچه ها نیز چنانچه تمرینات خود را به صورت مستمر ادامه دهند، میتوانند راهی قله دماوند شوند. ساعت ۱۸ عصر بود که در روستای آهار، سوار ماشین شدیم و به تهران برگشتیم. ۱۳ اردیبهشت ۹۸ هم برای ما خاطره ساز شد و با حدود ۱8 کیلومتر کوه پیمایی و کوهنوردی، یکی از دشوار ترین صعودهای کوهنوردان نابینا و کمبینای هیأت تهران رقم خورد.

منبع: ایران سپید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

17 − 16 =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *