نگاهی به مشکلات دانش آموزان تلفیقی و معلمان رابط

نویسنده: رؤیا بابایی

منبع: سی و چهارمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا

دانلود نسخه ی صوتی نوشته

بیش از هفت هزار دانش آموز نابینا و کم بینا در ایران مشغول به تحصیل اند. از این تعداد دو هزار و پانصد نفر نابینای مطلق هستند. بیش از دو هزار نفر از این تعداد در مدارس استثنایی و پنج هزار نفر باقیمانده در مدارس تلفیقی درس می خوانند.

بنابراين برخلاف آنچه جامعه تصور می کند، همه دانش آموزان نابینا در مدارس استثنایی درس نمی خوانند، بلکه بسیاری از آنها در مدارس عادی یا به عبارت دیگر در مدارس تلفیقی و در کنار سایر دانش آموزان تحصیل می کنند.

دبیران تلفیقی

دبیران تلفیقی وظیفه دارند در هفته دو بار به دانش آموزان نابینا و کم بینای در حال تحصیل در مدارس عادی سر بزنند و ضمن کنترل تکالیفشان، آنها را در تبدیل جزوه ها به صوت یا بریل کمک کنند.

در سال های گذشته دانش آموزان هر ۶ مدرسه را به یک دبیر تلفیقی می سپردند تا هفته ای دو بار و هر بار دو ساعت به آنها سر بزند، بنابراین دبیران تلفیقی با دو بار مراجعه هفتگی به ۶ مدرسه دارای یک دانش آموز نابینا، هم ساعت موظف خود را پر می کردند و هم به تکالیف دانش آموزان به صورت منظم و با کیفیت رسيدگی می کردند.

آسیب تحصیلی در کمین دانش آموزان نابینا

این روال در سال های اخیر دستخوش تغییر و بهتر است بگوییم مورد بی توجهی قرار گرفته، به گونه ای که در حال حاضر گاهی ۹ تا ۱۲ دانش آموز در ۹ تا ۱۲ مدرسه به دبیر تلفیقی سپرده می شود و معلم تلفیقی یا معلم رابط در حالی که بايد به هر دانش آموز در هفته دو بار سر بزند تنها هفته ای یک بار می تواند به دانش آموزان سر بزند و این اتفاق آسیب بزرگی برای دانش آموزان نابینا به همراه دارد.

در این رویه اگر چه ساعت موظف دبیر رابط تکمیل می شود، اما هر دو گروه مورد ستم قرار می گیرند. چرا که معلم های تلفیقی مجبورند مدام مدرسه عوض کنند و این رویداد به جز هزینه ایاب و ذهاب، فرسودگی و خستگی مضاعف برای معلم چیزی در بر ندارد و همچنین نیاز آموزشی دانش آموز نیز برطرف نمی شود.

تحمیل ظلم

مدیر یکی از مدارس پذیرای دانش آموز نابینا می گوید: این روال اصلاً درست نیست. هم خستگی را به معلم ها تحمیل می کند و هم از کیفیت کارشان می کاهد. علاوه بر این دانش آموزان هم مورد توجه و حمایت تحصیلی کمتری قرار می گیرند. گاهی سر یک معلم به اندازه ای شلوغ می شود که هفته ای یک بار را هم به زحمت به مدرسه می آید و حتی گاهی از روی بی انگیزگی و افزايش هزینه های تردد ماهی یک بار به دانش آموز سر می زند و این یک بار سر زدن در ماه بین دانش آموز و معلم فاصله ایجاد می کند و آن ارتباط نزدیکی که لازم است بین این دو گروه برقرار شود شکل نمی گیرد و دانش آموز هم در فراگیری دروس گذشته و ارتباط با سرفصل های جدید درسی سرگردان می ماند.

بار معلم رابط بر دوش خانواده

خانم پیروزی مادر یک دانش آموز نابینا می گوید: با افزایش حجم کار معلم های رابط و کاهش مراجعات آنها به مدرسه بار معلم رابط به گردن مادرها افتاده و ما چون از معلمی چیزی نمی دانیم مجبوریم پا به پای فرزندمان درس بخوانیم تا بتوانیم برای سؤالات و مشکلات احتمالی آنها آماده باشیم و این برای ما که با همه جوانب معلولیت فرزندمان درگیریم واقعاً ظلم بزرگی است.

محمودزاده یک پدر دارای فرزند نابینا نیز می گوید: پسر من کلاس دهم و نابینای مطلق است. او سال قبل در درس ریاضی نمی توانست با سرعت همکلاسی ها و معلمی که درس را برای ۲۰ دانش آموز توضیح می داد پیش برود. وقتی موضوع را با مدرسه در میان گذاشتم گفتند خودتان باید برای فرزندان نابینای خود وقت بگذارید، در حالی که برخی از ما والدین سواد کافی برای آموزش نداریم و گذشته از این مسئله برخی از پدرها مانند من که همسرمان را از دست داده ایم فاقد فرصت و حوصله لازم برای پوشاندن این خلأ هستیم. پس در این شرایط تکلیف واقعاً چيست؟

سیستم آموزشی روی گردان از آموزش معلولان

سپردن مدارس بیش از تعداد استاندارد به معلم های تلفیقی و نگه داشتن دانش آموزان نابینا در حالت نیاز مدام به حمایت های تحصیلی، مسئله مهمی است که نیاز به بررسی کارشناسانه دارد. مسلماً دلیل این اقدام کمبود معلم نیست. چرا که به گفته برخی از مسئولان سازمان آموزش و پرورش استثنایی تعداد معلم ها کم نیست یا دست کم آن قدر کم نیست که نشود پنج هزار دانش آموز نابینا را اداره کرد.

لذا از این اقدام می توان این گونه نتیجه گرفت که سیستم آموزشی کشور رغبت چندانی برای سوق دادن معلم ها به سوی دانش آموزان دارای معلولیت و پررنگ کردن آموزش در این حوزه ندارد.

حرف حساب سازمان آموزش و پرورش استثنایی چيست؟

شاید پیام این رفتار این باشد که سازمان آموزش و پرورش استثنایی در روشی بسیار نرم در حال بر زمین گذاشتن مسئولیت آموزش دانش آموزان نابینا و کم بینا در مدارس تلفیقی است. اگر چنین باشد این یعنی همه دانش آموزان نابینا برای برخورداری از آموزش باید به مدارس استثنایی برگردند که این خواسته هم نه تنها با منطق و عقلانیت منطبق نیست، بلکه بازگشت به حالت ایزوله سازی معلولان و روش مندرس قدیمی است.

و یا به این معناست که خانواده های دارای فرزند کم بینا و نابینا باید مسئولیت تحصیل فرزندانشان را خود بر عهده گیرند که این هم با اصل آموزش رایگان و روح قانون اساسی منطبق نیست و تبعیض آشکار علیه معلولان محسوب می شود.

کسی بیدار نیست؟

در هر صورت این اقدامات پیام های خوشی برای خانواده بزرگ افراد دارای معلولیت و به ویژه افراد دارای آسیب بینایی ندارد و منشأ آن هرچه باشد در حال افزایش فاصله معلولان با جامعه بوده و در حالی که همه دنیا در حال برداشتن موانع از سر راه افراد دارای معلولیت هستند، این روش در حال دامن زدن به انزوای اجتماعی معلولان و به طور ویژه نابینایان است.

اما سؤال اساسی این است: این ظلم آموزشیِ واضح، این میزان از تبعیض که آشکارا روا داشته می شود اگر همه مسئولان سازمان آموزش و پرورش استثنایی را حائز سواد و دانش تخصصی بپنداریم از کجا نشأت می گیرد؟ و پیشگیری از تداوم آن چگونه توجه هیچ مدیر دلسوز و باسوادی را جلب نمی کند؟؟؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

4 × چهار =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *