مرتضی مصدق: حفظ تعادل، رمز تداوم موقعیت‌های مفید

نویسنده: فاطمه جوادیان

منبع: نهمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا

دانلود نسخه ی صوتی نوشته

دانلود پادکست

همراهان عزیز! یکی از مواردی که سبب پایداری یک موقعیت مطلوب می شود، حفظ تعادل در آن موقعیت است؛ چه زمانی که راحتی و خوش اقبالی به سراغ ما می آید و چه زمانی که موانع یکی پس از دیگری رخ نشان می دهند. اگر به خاطر داشته باشید، در یکی از شماره های همین نشریه به چگونگی تعامل میان دانشجویان پرداختیم؛ به اینکه افراد نابینا باید مهارت خود را در زمینه ای که به آن علاقه مند هستند، به قدری بالا ببرند تا قادر باشند در همین زمینه به دیگران کمک کنند؛ چرا که خواه ناخواه، در طول زمان تحصیل در دانشگاه و خوابگاه جهت ضبط کتاب ها و جزوه های درسی، مسیریابی، سرعت بخشیدن به اموری که حتی به آن امر تسلط هم دارند، به کمک سایرین احتیاج پیدا می کنند.

افزایش توانمندی در زمینه ای که مورد علاقه ماست، بی آنکه منتظر برآورده شدن نیازهای مان از سوی سازمان های مرتبط باشیم، منجر به تسلط ما در آن مهارت می شود. وقتی تسلط ما در کاری بالا باشد، شروع به انتقال آن مهارت به دیگران می کنیم؛ گاهی با نوشتن کتاب، گاهی با تولید یک محصول، گاهی هم با ارائه خدمات مثل ترجمه و تدریس.

با مرتضی مصدق، مدرس و مترجم زبان های انگلیسی، عربی و کُردی به گفت وگو می نشینیم. او نابیناست و پانزده سال است که با همسرش که بیناست، در یکی از شهرهای شمالی کشور (کردکوی) در استان گلستان زندگی می کند. او پس از گذراندن دوره ابتدایی در مدرسه استثنایی، از دوره راهنمایی به آموزشگاه ویژه افراد نابینا (شهید محبی) در تهران رفته و در همانجا  مقطع دبیرستان را به پایان رسانده و در نهایت از دانشگاه تهران در رشته ادبیات انگلیسی فارغ التحصیل شده است. علاوه بر تدریس های خصوصی که از دوران حضور در دانشگاه به آن پرداخته است، تدریس در مؤسسه های سفیر، افق و ایرانیان را هم در کارنامه حرفه ای خود دارد.

در بخشی از صحبت هایش می گوید: «تعدادی از افراد که به آنها آموزش داده ام، خود به آموزش و یا ترجمه مشغول هستند. وقتی به مؤسسه ای برای تدریس مراجعه می کنم، به پشتوانه دانشی که دارم، همه چیز را شفاف بیان می کنم. به عنوان مثال به آنها می گویم که من نمی توانم روی تخته بنویسم؛ اما نیاز است که در کلاس مانیتوری باشد تا زبان آموزان مطالب تایپ شده مرا  ببینند».

او که مدرک زبان انگلیسی را پیش از ورود به دانشگاه از کانون زبان ایران دریافت کرده است، در بخشی از صحبت هایش به موانعی که بر سر راهش وجود داشته، اشاره می کند؛ موانعی که گاهی با کمی تغییر برطرف شده اند و گاهی هم چاره ای جز پذیرش باقی نگذاشته اند. مدیر کانون زبان دانش، ایشان را تحسین می کند؛ اما به دلیل نابینا بودن، از تدریس او در کانون استقبال نمی کند. در عوض پس از سال ها تدریس، مؤسسه دیگری از او برای آموزش زبان دعوت می کند؛ حتی اگر نخواهد برگه های امتحانی را تصحیح کند. این اعتبار را ذره ذره در تعامل با کسانی به دست آورده است که زمانی برای آموزش زبان از او درس گرفته اند.

مرتضی 27 سال است که تدریس می کند. با توجه به اینکه در سال های نخست آزمون های مداد کاغذی بیشتر رایج بود، او به کمک یکی از زبان آموزان رده بالا و مورد اعتماد به تصحیح برگه ها می پرداخت تا اینکه بعد از آموختن کامپیوتر و  همچنین فراگیر شدن آموزش آنلاین، از همین امکان برای مکاتبات کلاسی استفاده می کند. او که در تمام این سال ها به زبان آموزان بینا درس داده است، می گوید چند سالی است که آموزش به افراد نابینا را هم شروع کرده است.

درباره تدریس زبان عربی می پرسم. او از طریق مطالعه کتاب های درسی و همچنین کتاب ها و منابع آموزشی که از سوریه و عراق دریافت می کرد، با عربی فصیح آشنا شده است؛ اما عشق به زبان آموزی سبب شده تا به همین مقدار بسنده نکند و از طریق دوستی با افراد عرب زبان به تکلم عربی شامات نیز مسلط شود؛ همان زبانی که مردم سوریه، لبنان، فلسطین و… به آن سخن می گویند. آشنایی با یک همکار اهل کویت در مؤسسه سفیر او را بر آن می دارد که فرصت را غنیمت شِمُرَد و اطلاعات لازم را از همکارش دریافت کند؛ اطلاعاتی که سبب بالا رفتن کیفیت زبان محاوره ای عربی در ایشان می شود.

در این باره می گوید: «روزی در یکی از پاساژهای تهران با دوستی مشغول گشت و گذار بودیم. به خیال اینکه کسی در اینجا عربی نمی داند، برای دوستم شعری را به زبان عربی خواندم؛ شعری که در آن نکته جالبی نهفته بود. بلافاصله صدای خنده ای را شنیدم. وقتی از پاساژ بیرون می رفتیم، نگهبان از ما خواست تا سری به دفتر رئیس پاساژ بزنیم. ما هم متعجب و کنجکاو در زدیم و وارد شدیم. دختر رئیس پاساژ خود را معرفی کرد و گفت که مسئولیت اداره پاساژ را بر عهده دارد؛ در دبی بزرگ شده است و تاکنون در ایران با کسی مواجه نشده که این چنین به زبان عربی شامات صحبت کند. آنجا بود که صاحب آن صدای خنده را شناختم. اتفاقی که بعد از آن رخ داد، این بود که من در تقویت زبان فارسی به او کمک کردم؛ او نیز مرا به مؤسسه ای معرفی کرد که به یک معلم آشنا به زبان عربی شامات نیاز داشت».

مرتضی بیش از هر چیز از ترجمه شفاهی لذت می برَد و در همین زمینه بارها از او دعوت به همکاری شده است. در سال 2014 برای چند کمپانی کشور عراق به چهار زبان کُردی، عربی، انگلیسی و فارسی کار ترجمه انجام داده است. چندی پیش هم یک گروه برنامه ساز از تلویزیونk24  اربیل عراق به ایران آمد و از زندگی ایشان مستندی تهیه نمود.

ایشان در طول تمام صحبت هایش اشاره به آن دارد که همواره سعی داشته حد وسط را نگه دارد. اگر در یک کلاس حضوری کسی با تحکم از او نمره ای را خواسته که حقش نبوده، او را از کلاس به بیرون فرستاده است و زمانی که همان فرد از او عذرخواهی می کند او را مورد بخشش قرار می دهد؛ یا زمانی که فردی در کلاس رفتاری غیر معمول داشته، با این تصور که استاد قادر به دیدن این صحنه نیست، او را غافلگیر کرده و از او توضیح خواسته است. اینها سبب نشده از بلند همتی خود بکاهد. زمانی هم که مؤسسه های مختلف برای همکاری در ترجمه و تدریس و یا تهیه مستند برایش پیغام فرستاده اند، در حد توان با آنها همکاری نموده است و هرگز تلاش نکرده خود را بیش از آن چه هست بنمایاند.

او در پایان از ملکه ریاضی ایران، مریم میرزاخانی، یاد می کند که در اوج شکوفایی و درد، فروتن و مقتدر بود. ما نیز ضمن قدردانی از حضور آقای مصدق در این گفت وگو، آرزو می کنیم همچنان در راهی که به آن عشق می ورزند، آموختن و آموزش دادن و صد البته ترجمه شفاهی، بلند همت و ثابت قدم بمانند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هفده − دو =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *