نویسنده: زهرا همت
منبع: هجدهمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا
خرداد که می رسد، همه جا پر می شود از صحبت امتحان، انگار اضطراب امتحان، حتی از دل کسانی که سال ها پیش تحصیلاتشان را به پایان رسانده اند، رفتنی نیست. همه آن روز ها و شب های پر التهاب را خوب به خاطر داریم و گمان نمی کنم آن حال و هوا به این سادگی ها فراموش شدنی باشد. کم نیستند کسانی که هنوز برخی شب ها خواب جلسۀ امتحان و برگۀ سفید و ذهن خالی می بینند و بسیارند افرادی که با کابوس کارنامه ای پر از نمرات مردودی از خواب بیدار می شوند و چقدر طول می کشد تا یادشان بیاید که سال ها از روز های مدرسه و امتحان گذشته است! اضطراب امتحان و نمره، تا چه اندازه روان ما را تحت تأثیر قرار داده که پس از سال ها، آن روز ها و آن حال و هوا، دوباره در ذهنمان زنده می شود؟ این کابوس ها و خاطرات دلهره آور تا کجا و کدام روز همراه ما می آیند؟ آیا روزی می رسد که آن ترس ها را فراموش کنیم؟ راستی! کی نوبت مدرسه ها می شود؟ چه زمانی نوبت مدرسه هاست که ارزیابی شوند؟ چه کسی قرار است نظام آموزشی را ارزیابی کند و برای هر مدرسه، کارنامه ای صادر کند؟ آیا مدارس وظایفی را که بر عهده دارند، به درستی انجام می دهند؟ یا بهتر است بگوییم: آیا مدارس، تمام وظایفی را که بر عهده شان گذاشته شده انجام می دهند یا بنا به سلیقۀ هر مدیر و معلم و… بخشی از وظایف مدرسه کنار گذاشته می شود و در گوشه ای خاک می گیرد و فراموش می شود؟
بر اساس نظر متخصصان، مدرسه نهادی برای انتقال دانش آموزان از خانه به جامعه است. مدارس آمده اند که دانش آموزان را از جنبه های گوناگون برای ورود به جامعه ای بزرگ تر و بر عهده گرفتن نقشی در آن آماده کنند. این نظریه بدان معناست که مدارس، تنها جایی برای یادگیری مطالب کتاب های درسی نیستند و دانش آموزان می بایست در کنار سرفصل های کتب درسی، مهارت های بسیاری را برای ورود به جامعه فرابگیرند. به نظر می رسد مدارس استثنایی نیز نه تنها از این قاعده مستثنا نیستند، بلکه به این دلیل که کودکان دارای نیاز های ویژه، نمی توانند بسیاری از مهارت های مورد نیاز را به همان شیوۀ هم سالان فاقد نیاز های ویژه خود بیاموزند و آموزش بسیاری از این مهارت های روزمره زندگی، نیاز به دانش و تخصص دارد و والدینِ این کودکان نمی توانند به خوبی از عهدۀ آن بر آیند؛ نقش بسیار پر رنگ تر و حساس تری دارند. این مدارس می بایست ضمن آموزش مهارت های مورد نیاز به کودکان، آموزش های لازم را برای خانواده های آنان نیز فراهم کنند تا بتوانند با همکاری خانواده ها به اهداف مطلوب نظام آموزشی دست یابند.
در فرصت اندک این نوشتار، بنا داریم به مدارس ویژۀ آموزش دانش آموزان آسیب دیدۀ بینایی بپردازیم. نیاز به یاد آوری نیست که در حال حاضر، کودکان با آسیب بینایی هم می توانند در مدارس ویژۀ دانش آموزان با آسیب بینایی و هم در مدارس پذیرا تحصیل کنند. زمانی که این دانش آموزان، مدارس پذیرا را انتخاب می کنند و وارد طرح آموزش فراگیر می شوند، باید علاوه بر کلاس های عادی و یادگیری محتوای درسی، با یک معلم ویژه در ارتباط باشند و برخی مهارت ها توسط این معلمان آموزش داده شود، ولی متأسفانه بر اساس مشاهدات نگارنده، این دانش آموزان اغلب از این امکان محروم می مانند و در مدارس عادی و در کنار هم سالان فاقد آسیب بینایی خود، بدون هیچ حمایتی تحصیل می کنند و تنها به یادگیری محتوای کتب درسی بسنده می شود.
در اینجا قصد داریم به دانش آموزانی بپردازیم که مدارس ویژۀ افراد آسیب دیدۀ بینایی را برای تحصیل انتخاب می کنند. این دانش آموزان انتظار دارند که در مدرسه علاوه بر یادگیری محتوای کتب درسی، مهارت های روزمره زندگی را بیاموزند. در اصل می توان گفت یادگیری این مهارت ها از مهم ترین وظایف مدارس ویژه است؛ چرا که این مدارس تنها مکان هایی هستند که آموزش این مهارت ها را به طور رایگان برای دانش آموزان فراهم می کنند، اما سؤال اینجاست که آیا واقعاً این آموزش ها ارائه می شوند یا روی کاغذ باقی می مانند؟
از مهم ترین نیاز های فرد با آسیب بینایی، جرئت ورزی است. مدارس ویژۀ افراد آسیب دیدۀ بینایی باید محیطی کاملاً مناسب سازی شده و امن داشته باشند تا امکان حرکت آزادانه و بدون ترس در کنکاش محیط برای دانش آموزان فراهم شود. دانش آموزان باید بتوانند در محیطی کم خطر، بازی و جست و خیز کنند. نیک می دانیم که بسیاری از مهارت های مورد نیاز کودکان، به سادگی از طریق بازی قابل آموزش است، ولی آیا محیط مدارس ویژۀ افراد با آسیب بینایی فضای مناسب بازی را برای دانش آموزان فراهم کرده است؟ یا در صورت فراهم بودن فضا، اجازۀ حرکت و بازی به بچه ها داده می شود؟ یا برعکس، کودکان تنها در محیطی دور از هم سالانشان نگهداری می شوند؟
اغلب والدین کودکان با آسیب بینایی، تصور صحیحی از توانایی های فرزندشان برای انجام مستقل امور شخصی ندارند؛ به طور مثال آنها فکر نمی کنند که فرزند آسیب دیدۀ بینایی بتواند به تنهایی رفت و آمد و خرید کند؛ بنابراین برداشتن گام های اولیه در مسیر آگاهی بخشی والدین و جرئت بخشی کودکان بر عهدۀ مدرسه است.
پس از اینکه دانش آموزان و والدین، آگاه شدند و جرئت و جسارت کافی ایجاد شد، نوبت به آموزشِ یکی از مهم ترین مهارت های مورد نیاز افراد با آسیب بینایی، یعنی مهارت جهت یابی و حرکت می رسد. بر خلاف تصور برخی، آموزش جهت یابی و حرکت یک کار کاملاً حرفه ای و تخصصی است و مربیان آموزش دیده و متخصص این کار باید در مدارس حضور داشته باشند، اما آیا قوانین تخصیص نیروی انسانی آموزش و پرورش به مدارس ویژۀ افراد با آسیب بینایی اجازۀ داشتن چنین مربیانی را می دهد؟ متأسفانه خیر! در تخصیص نیروی انسانی مدارس تنها به تعداد دانش آموزان هر مدرسه توجه می شود و با عنایت به تعداد پایین دانش آموزان در مدارس ویژه، نیروی انسانی کافی به این مدارس داده نمی شود. بر خلاف شعار های همیشگی مسئولین مبنی بر استخدام متخصصان توان بخشی در آموزش و پرورش استثنایی، در حال حاضر تعداد کمی از مدارس هستند که کاردرمانگر یا گفتاردرمانگر در آنها مشغول به فعالیت هستند. مربی جهت یابی و حرکت که دیگر جای خود دارد و مانند همیشه که دانش آموزان با آسیب بینایی نادیده گرفته می شوند؛ جذب مربی متخصص جهت یابی و حرکت، حتی در شعار های مسئولان هم جایگاهی ندارد.
در اینجا این پرسش به ذهن می رسد که آیا ساعت های آموزشی که همان ساعت حضور دانش آموزان در مدرسه است، اجازۀ تدارک برنامه هایی برای آموزش مهارت های مورد نیاز افراد با آسیب بینایی را می دهد؟ دانش آموزان در مدارسی هستند که از لحظۀ ورود تا خروجشان از مدرسه با ریاضی، فارسی، علوم و… برنامه ریزی شده است، پس چه زمانی باید به آموزش مهارت ها اختصاص داده شود؟ متأسفانه این اشکال در برنامه ریزی در کنار نبودن محیط، امکانات و نیروی انسانی متخصص، از مهم ترین دلایل اجرایی نشدن برنامه های توان بخشی مدارس هستند. آیا سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور به عنوان متولی آموزش افراد با آسیب بینایی برنامه ای برای جبران این نقص بزرگ در مدارس ویژه دارد؟ آیا بهتر نیست مسئولان، با در نظر گرفتن برنامۀ زمانی ویژه ای برای مدارس استثنایی، زمان اضافه ای را به عنوان ساعت رسمی مدارس، برای برنامه های توان بخشی در نظر بگیرند؟ با توجه به تعداد پایین دانش آموزان با آسیب بینایی و فضای بزرگ و مناسب اغلب مدارس ویژه، امکان توان بخشی دانش آموزان در صورت برنامه ریزی صحیح و وجود مربیان متخصص، فراهم می شود.
آرزومندیم که آموزش و پرورش استثنایی اندکی از نظام سنتی آموزش صرف محتوای کتاب های درسی فاصله بگیرد و اهمیت و ارزش بیشتری برای مهارت آموزی و توان بخشی دانش آموزان قائل شود، زیرا از این طریق است که مدرسه می تواند دانش آموزان را برای ورود به جامعه و بر عهده گیری نقش های اجتماعی آماده کرد. آرزوی روزی را داریم که افراد دانشمند و توانمند را از مدارس ویژه به جامعه هدیه دهیم.