نویسنده: محمد نوری
منبع: بیست و هشتمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا
با یک بررسی ساده به دست آمد که حدود دویست ضرب المثل داریم که کلیدواژه های نابینا، کور، بصیر و چشم در آنها به کار رفته است. این آمار گویای این نکته است که نابینایی نسبت به معلولیت های دیگر بیشتر مورد توجه بوده است، اما الآن نمی خواهیم از اهمیت نابینایی بحث کنیم؛ فقط می خواهم ضرب المثل های نابینایی را از نگاه فرهنگی تحلیل کنیم.
محتواسنجی یا تحلیل محتوایی
متن برخی از ضرب المثل ها پیام مثبت و گاه مفاد منفی دارد. مثبت یا منفی بودن به دلیل آموزنده بودن و تأثیر سازنده داشتن در زندگی عموم مردم یا نابینایان یا مخرب و غیر انسانی بودن است. اگر مفاد ضرب المثلی به گونه ای باشد که افراد بتوانند برای هجو، مسخره کردن و تحقیر استفاده کنند، این گونه ضرب المثل ها محتوای منفی دارند، ولی اگر برای تحریک به سوادآموزی، آگاهی بخشی و افزایش عبرت و درست آموزی باشد، محتوای مثبت دارند.
ضرب المثل هایی هم هستند که قابلیت دوگانه دارند و می توان هم برای اهداف منفی هم مثبت به کار برد. ضرب المثل «کور کور را پیدا می کند، آب گودال را» در موارد منفی و مثبت به کار می رود. این ضرب المثل در توصیف کسی که دنبال رفیق ناباب و فاسد رفته است، گفته می شود و همچنین در توصیف جوانی که همسر مناسب خودش را پیدا کرده است نیز همین ضرب المثل را می گویند.
ضرب المثل «کور به کار خود بینا است» رویکرد و نگاه مثبت دارد و مفادش این است که فرد نابینا در همۀ امور نادان نیست، بلکه در کارهایش بینایی و بصیرت دارد و فقط در فقدان حس بینایی با دیگران متفاوت است؛ به عبارت دیگر حس بینایی ندارد، ولی عاقل است و قدرت تعقل و تشخیص دارد.
استفاده ابزاری
مخاطب اصلی و واقعی بعضی ضرب المثل ها نابینایان نیستند، بلکه خطابش عموم مردم هستند، مثلاً «کوری عصاکش کور دیگر بُوَد» دربارۀ مردمی است که ناتوان از انجام کارهایی هستند یا توانایی راهنمایی را ندارند، ولی اقدام به انجام آن کارها یا راهنمایی می کنند. در این ضرب المثل ها از کور یا بی چشم و امثال اینها استفادۀ ابزاری شده تا پیامی را برساند. این کلیدواژه ها در این ضرب المثل ها نقش عاریتی و استعاره ای دارند. در ضرب المثل مزبور، کور اول در معنای کسی است که توهم راهبری و پیشبرد را دارد و کور دوم در معنای افرادی است که عِنان و سرنوشت و امور خود را ناآگاهانه به دست آدم بی عرضه داده اند.
ضرب المثل ها نقش واسطه و ابزاری در ساخت و تولید تفکر، ایجاد رفتارهای اجتماعی و نیز در گسترش و تعمیق ارتباطات اجتماعی دارد. ضرورت دارد پژوهشگران کمک کنند تا در این زمینه کارهای فرهنگی بیشتر انجام شود.
به ساختار و مفهوم این ضرب المثل ها فکر کنید، به نظر می رسد این گونه عناصر زبانی می توانند چهرۀ زیباتری از نابینایان عرضه کند:
ـ کور را به چراغ چه حاجت؟ یعنی نابینا کمتر از افراد عادی وابسته است و می تواند مستقل کارهایش را انجام دهد.
ـ کور و پشیمانی؛ گویای احتیاط و حزم و دوراندیشی نابینا است؛ بنابراین کارهایی را انجام می دهد که به خطا نیفتد و دچار پشیمانی نشود.
ـ کور خودمم و بینای مردم؛ نابینایی شخصی است، ولی در جامعه مثل دیگران بینا هستم.
ـ کوری به از نادانی؛ جهل بدترین صفت است؛ کنایه از اینکه نابینا دانایی دارد و می تواند راه را از چاه تشخیص دهد.
ـ چشم شور شتر را به دیگ، آدم را به گور می کند؛ ممکن است کسی بینا باشد، ولی مخرب و زیان آور است.
ـ دیده بانی مَجو ز دیدۀ کور؛ یعنی کسی که نابینا است در کار مردم سرک نمی کشد و فضولی نمی کند و جاسوس نیست.
اینها نمونه هایی است که گاه به عنوان عناصر زبانی منفی و برای تخریب استفاده شده است، ولی می تواند به عنوان یک عنصر زبانی مثبت و سازنده هم استفاده شود.
نقش اجتماعی
جامعه مثل ساختمان از عناصر و مصالحی تشکیل شده که هرچه به هم چسبیده تر و پیوند آنها بیشتر باشد، استحکام آن جامعه افزون تر و درنتیجه پیشرفت و کارایی آن بهتر و گسترده تر است. جامعۀ نابینایان نیز از این قاعده مستثنا نیست و توصیه شده است با اِعمال روش های مختلف پیوندها، تعاملات و ارتباطات اجتماعی را در این جامعه افزایش داد.
گفتگو، گسترش فولکلور و هنر روش هایی برای تحکیم جامعه است و ضرب المثل ها یکی از عناصر فولکلور هستند. با ضرب المثل ها بهتر و زودتر می توان نیت ها و مقصود خود را به مخاطبان فهماند؛ از این رو تفهیم و تفاهم و مفاهمۀ عمومی و فهم جمعی با استفاده از ضرب المثل ها تحقق می یابد.
با اینکه فرهنگ فارسی نسبت به ضرب المثل های نابینایان و تا حدی دیگر معلولان غنی است، ولی متأسفانه کمتر به آن توجه شده است و پژوهشگران تاکنون دربارۀ ضرب المثل هایی با موضوع معلولیت و نابینایی کتاب و مقاله ای عرضه نکرده اند؛ برعکس در فرهنگ انگلیسی، ده ها تحقیق و صدها کتاب و مقاله و پایان نامه عرضه شده است. ضرب المثل انگلیسی با واژه های Proverbs، saying، byword و adage بیان می شود و چندین عنوان کتابِ فرهنگ ضرب المثل های نابینایی در اروپا و آمریکا منتشر شده است. در مقاله ای مستقل این آثار انگلیسی را معرفی و بررسی می کنم، اما در این مقاله فقط ضرب المثل های فارسی و به دلیل قرابت و پیوند دو فرهنگ فارسی و عربی تا اندازه ای ضرب المثل های عربی را هم تبیین می کنم.
نابینایان مثل هر قشر اجتماعی دیگر به ارتباطات دو سویه و تعاملات دو طرفه با دیگر اقشار جامعه نیاز جدی و مبرم دارند. هر مقدار روابط جامعۀ نابینایی با عموم مردم اعم از معلم، استاد، خیاط، نانوا، راننده تاکسی و… بیشتر و بهتر شود، پیشرفت این جامعه زودتر و سریع تر تحقق می یابد، اما گسترش ارتباطات جامعه هدف با مردم به مؤلفه های بسیار بستگی دارد که یکی از آنها خوش زبانی و گفتار نیک مردم است. مردم اگر ضرب المثل های مثبت و سازنده به کار ببرند و از کاربرد ضرب المثل های منفی اجتناب کنند، حتماً ذهنیت دو طرف نسبت به یکدیگر بهتر و تعاملات سازنده تر خواهد شد؛ بنابراین لازم است دربارۀ ضرب المثل ها تحقیق و در این باره بیشتر مقاله و مطلب منتشر و اطلاع رسانی گسترده تر شود تا به مرور زمان، فرهنگ عامیانه تهذیب و پاک سازی گردد و عناصر مطلوب زبانی جایگزین شوند.
پیشگیری از بدآموزی زبانی
ضرب المثل آینۀ تفکرات و ذهنیات و رفتارهای مردم است. بر این اساس ضرب المثل ها گاه محتوای منفی و بدآموز دارند و کاربردشان به منظور تفهیم ایده ای منفی است؛ برای مثال مردمی هستند که به ناتوانی نابینا و معلول باور دارند و برای تفهیم این طرز فکرشان از ضرب المثل هایی استفاده می کنند که چنین محتوایی دارند.
برخی دانشگاه های غربی، تحقیقاتی دربارۀ ضرب المثل های با بار منفی انجام داده و تلاش کرده اند ضرب المثل ها را پالایش کنند یا حداقل به مردم یاد دهند از چه ضرب المثل هایی استفاده کنند تا مانع تأثیر منفی آنها شوند.
ضرورت دارد فرهنگ فارسی، به ویژه فرهنگِ عامیانۀ مردم ویرایش و پالایش شود و ضرب المثل هایی که ترویج مفاهیم ضد انسانی دربارۀ نابینایان دارد حذف و به جای آنها ضرب المثل هایی که بر توانایی ها و جنبه های انسانی نابینایان تأکید دارند گسترش پیدا کنند.
شیرین زبانی
برخی هرگونه فکاهیات، طنز و شوخ طبعی را نسبت به نابینایان با برچسب توهین و بی احترامی رد و نفی می کنند، اما باید متوجه باشیم که زبان خشک و غیر نمکین و خالی از عناصر خنده و شادابی جذابیت ندارد؛ درنتیجه چنین زبانی نمی تواند روابط نابینایان و مردم را گسترش دهد. در بسیاری از مواقع یک مقام سیاسی یا یک ثروتمند از چرب زبانی و یک لطیفه دربارۀ نابینایی شاد شده و تصمیم بسیار مهم و اساسی گرفته و به این جامعه کمک قابل توجهی کرده است؛ از این رو نابینایان نباید از طنز و فکاهیات و شیرین زبانی ها در مورد خودشان واهمه و نگرانی داشته باشند؛ چراکه این گونه کاربردهای زبانی در بین همۀ اقشار جامعه و حتی در مورد اقوام مختلف رواج دارد و کسی هم ناراحت و نگران نمی شود. مهم این است که زبان را از تحقیر و بی احترامی پاک سازی کرد یا مانع نهادینه شدن عناصر زبانی تحقیرآمیز شد. یک راه آن هم این است که خود نابینایان تلاش کنند زبان شیرین همراه با طنز و فکاهی داشته باشند، از عبوس و خشک بودن فاصله بگیرند و با مردم با جذابیت و شادابی ارتباط برقرار کنند.
مآخذ
ـ ابراهیم شکورزاده، ده هزار مثل فارسی (مشهد: بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی)، 1372.
ـ محمد نوری و منصور شادکام، دایرة المعارف نابینایی و نابینایان (تهران: توانمندان)، 3 جلد، 1402، 1266 ـ 1272.
ـ«معجم الامثال العربیه»، www.noor.book.com
ـProverbs about Blind: spciol Dictionery, www.oxfordreferences.com.
– Proverbs pictionery, www.unisa.ac.za.com.