پذیرش معلولیت، اولین قدم در جاده موفقیت

نویسنده: فاطمه جوادیان

منبع: سیزدهمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا

دانلود نسخه ی صوتی نوشته

دانلود پادکست

ساقی به نور باده بر افروز جام ما

مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

نگین را از همان دوران کودکی می شناسم. از همان دوران هفت هشت سالگی مان. هم کلاسی بودیم؛ اما معلم های مان باهم فرق داشتند: یکی مان در کلاس الف بود و آن دیگری در کلاس ب.

یادم هست نگین که می گفت ما به درس توت رسیده ایم، به چیز دیگری نمی توانستی فکر کنی جز درس توت و دلت می خواست کلاس شما هم زودتر به درس توت برسد.

این صلابت، بعد از سی سال که دوباره یکدیگر را پیدا کردیم، همچنان در کلامش جاریست. او چند سالی را در مدارس ویژه درس خواند و سپس به مدارس همگانی رفت و در کنار دانش آموزان بینا به تحصیل ادامه داد. هم اکنون خانم نگین حیدری به عنوان فعال رسانه ای، وکیل دادگستری و مشاور حقوقی سازمان بهزیستی، دعوت این شماره از ماهنامه نسل مانا را پذیرفته است. او کلامش را با ابیات بالا آغاز می کند.

در ادامه از مسائلی می گوید که به عنوان مشاور حقوقی اداره بهزیستی با آن مواجه است؛ دفاع از منافع یک سازمان دولتی و همچنین دفاع از حقوق افرادی که مورد حمایت این سازمان هستند.

می گوید: «ما داریم از آرمان ها و پیشرفت های جهانی در مورد حقوق افراد دارای معلولیت فاصله می گیریم؛ چراکه معلولیت در گوشه ذهن قانون گذاران و سیاست گذاران ما نیست، پرداختن به مسئله معلولیت هزینه بر است، تجهیزات و خدمات و همچنین استفاده از افراد متخصص جهت توانمندسازی افراد دارای معلولیت هزینه بر است. از سویی دیگر مقاومت در برابر یادگیری توسط مردم هم با اینکه افراد نابینا را در عرصه های مختلف اجتماعی می بینند، به این فاصله دامن زده است. ما علاوه بر تجهیزات، به باور درست، به همدلی درست، به همراهی درستی که جنبه ترحم هم نداشته باشد و منطبق با واقعیت باشد، احتیاج داریم.»

او روند توجه به افراد دارای معلولیت و نیز شیوۀ خدمات رسانی به آنها در شرایط کنونی را نگران کننده می بیند. ایده ای دارد برای سر و سامان گرفتن اوضاع افراد دارای معلولیت: «جدایی سازمان افراد دارای معلولیت، از سازمان بهزیستی.»

مسئله افراد دارای معلولیت، سازمانی خاص را می طلبد با نیروی انسانی متخصص. همچنین آموزش سالانه این نیروها متناسب با پیشرفت ها و تحول های جهانی.

شما چه طور فعال رسانه ای هستید؟

«نوشتن، اقتضای فعالیت حرفه ای من است. نوشتن مطالب اثرگذار همیشه مورد علاقه من بوده است. با توجه به فعالیت های تشکلی ای هم که داشته ام، رفته رفته با دوستان رسانه ای آشنا شدم. مثل روزنامه های نسل فردا و اطلاعات. علاوه بر مطالب مختلفی که مد نظر آنها بود، یادداشت هایی را هم خودم برایشان می فرستادم که بیشتر در روزنامه نسل فردا منتشر می شد. پایگاه توان نگار هم سایتی است ویژه فعالیت های رسانه ای افراد دارای معلولیت و چند سالی است که جشنواره رسانه ای معلولان را در سطح کشوری در اصفهان برگزار می کند. در جشنواره چهارم یک مطلب برگزیده داشتم و در جشنواره امسال یکی از مجریان اختتامیه بودم.»

فعالیت رسانه یکی از علایق ایشان بوده و فکر می کند تریبون خوبی است برای اینکه بتواند فارغ از هر گونه مصلحت اندیشی فردی و شخصی، صدای هم نوعان خود و صدای جامعۀ افراد دارای معلولیت را به گوش طبقات مختلف جامعه برساند. آشنایی او با حقایق تلخ و شیرین در بهزیستی و توانایی رسانه ای او این موجبات را فراهم آورده است.

چه شد که تصمیم گرفتید از امکانات ویژه افراد نابینا استفاده کنید؟

«هرکس در دوران کودکی رؤیاهایی دارد؛ من هم داشتم. زمانی دلم می خواست پزشک اطفال بشوم و با بچه ها در ارتباط باشم، آنها را نوازش کنم. وقتی بچه ای گریه می کرد، به این فکر می کردم چه طور می توانم ناراحتی اش را درمان کنم. تا اینکه در دوران نوجوانی و جوانی دریافتم که من با صحبت کردن و دفاع کردن می توانم به دیگران کمک کنم. در همین مسیر وارد دانشگاه شهید بهشتی شدم، در پی آن کارشناسی ارشد، وکالت و ورود به سازمان بهزیستی. انگار تمام زندگی ام عجین شده است با مطالبه گری و حق خواهی. در پاسخ به پرسش شما، صادقانه باید بگویم که زمانی من واقعیت را در مورد وضعیت بینایی ام به طور کامل نپذیرفته بودم و استفاده از تجهیزات نابینایان را ضروری نمی دیدم؛ گرچه به محض ورود به مدرسه نابینایان، خط بریل به من آموزش داده شد. پدرم هم در خانه خط بینایی را به من یاد دادند؛ اما خیلی از خط بریل استفاده نمی کردم؛ تا اینکه بعد از استخدام و دریافت پروانه وکالت، ضروریات زندگی به من نشان داد که باید وضعیتم را آن طور که هست بپذیرم. بپذیرم که دارای محدودیت بینایی هستم. وضعیت بینایی من به گونه ای هست که خطا می کند. پدرم در این مسیر بسیار کمکم کرد. او مرا تشویق کرد تا عصای سفید به دست بگیرم. پدرم معتقد است که من توانایی های بسیاری دارم که با استفاده از این ابزارهای کمکی، به راحتی می توانم از آنها استفاده کنم. استدلال ایشان این بود که ظاهر طبیعی چشم های من برای من خطر آفرین و برای دیگران مسئولیت آور است؛ چراکه آنها متوجه مسئله بینایی من نمی شوند و ممکن است ناخواسته به من آسیب بزنند.

سر انجام تصمیم گرفتم عصا در دست بگیرم. روش خوبی را دوستی به من آموخت که خستگی کمتری به دستم می دهد. روز اول کاربری عصا برایم بسیار لذت بخش بود؛ چراکه مراحل ذهنی پذیرش را پشت سر گذاشته بودم.  همین سبب شد که واکنش های سنگینی را از اطرافیان دریافت نمی کردم. درواقع هرچه بر ما می گذرد، بازتاب رفتار و تفکر خود ماست.

برای پیشگیری از خطای دید و همچنین امنیت خاطر در مکان های ناشناس، عصا به دست می گیرم؛ خصوصاً وقتی هوا تاریک می شود یا در مجتمع های قضایی هستم. این را هم خوب می دانم که مردم برخوردهای متفاوتی دارند؛ اما عموماً با احترام مواجه شده ام.

از زمانی که با شرایط بینایی ام کنار آمده ام و خودم را آن طور که هستم پذیرفته ام، از هر روشی برای رسیدن به مقصد استفاده می کنم؛ هروقت لازم باشد، تاک بک یا همان نرم افزار گویاساز گوشی را روشن می کنم؛ هر وقت لازم باشد عصا در دست می گیرم؛ هرگاه نیاز به کمک داشته باشم، به راحتی شرایط و درخواستم را مطرح می کنم. از وقتی که شرایطم را پذیرفته ام، موجی از آرامش و انرژی های خوب به سمتم سرازیر شده  است. این گونه بود که پذیرفتم از تمام امکانات موجود استفاده کنم تا آرام و مستقل به امور زندگی ام بپردازم.»

او روشی را برای عصا زدن آموخته است که در پادکست توضیح مفصلی دربارۀ آن می دهد؛ روشی که در آن عصا کنار بدن مانند یک کیف در دست می ماند؛ البته با شیب مناسبتری و نوک آن در جلو به دو طرف حرکت می کند، با تکنیک تماس دائم که آن هم در پادکست مطرح شده است.

چه زمانی از خط بریل استفاده می کنید؟

«بارها پیش آمده که لایحه را به خط بریل با خود به دادگاه برده ام و متن لایحه را از روی خط بریل در دادگاه خوانده ام. گاهی وکیل یا قاضی دربارۀ خط بریل از من سؤال پرسیده اند و من هم برایشان توضیح داده ام. این خط به من اعتماد بیشتری می دهد. دیگر نیازی نیست با چشم به متن نوشته های خط بینایی خیره بشوم. متن را زیر دست خودم دارم. هر نکته را که لازم باشد می خوانم و هر نکته که لازم نباشد رد می کنم. نیاز است که تعداد مراکز مجهز به پرینتر بریل و همچنین اشخاص متخصص در زمینه پرینت بریل بیشتر در دسترس باشند. برای آشنایی با یک قانون جدید یا مرور سایر قوانین، وقتی از خط بریل استفاده می کنم، تمرکز بیشتری دارم؛ درنتیجه با متن ارتباط بهتری برقرار می کنم و همچنین محتوای متن ماندگاری بیشتری در ذهنم دارد.»

او در پایان از امیدها و آرزوهایش می گوید: «امیدوارم در حد توانم برای افراد دارای معلولیت اثرگذار باشم. آرمان واقعی من آن است که به عنوان افراد دارای معلولیت، جایی در این کشور داشته باشیم که بتوانیم از آنجا به طور هدفمند مطالبه گری کنیم؛ بدانیم که با کدام سازمان مواجه هستیم و کجا نسبت به مسائل ما خودش را دغدغه مند می داند و نیروها و امکاناتش را در همین راستا به کار می گیرد.»

از شما خواننده گرامی دعوت می کنم که گفت وگوی کامل این شماره را در پادکست بشنوید.

روزهایتان پر از شوق زندگی!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

هجده + شانزده =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *