نویسنده: رقیه شفیعی
منبع: هفتمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا
در این شماره با تعدادی از کتاب هایی که روایت کنندۀ داستان هایی از افغانستان، فرانسه، آلمان، امریکا، ایران و… هستند و در موضوعات مختلف برای افراد با آسیب بینایی به زیور صوت آراسته شده اند، میهمان خوانندگان نسل مانا خواهیم بود.
«وقتی مجاهد خندید، 40 روز در افغانستان»، اثر زهرا مشتاق را نشر اگر در سال 1400 در 195 صفحه روانه بازار کتاب کرده است.
کتابی که روایت گر دو سفر نویسنده به فاصله شش ماه یعنی قبل و بعد از حضور طالبان در افغانستان است. «زهرا مشتاق» در اثر خود افغانستان قبل و هنگام حضور طالبان را با هم مقایسه می کند و با مصاحبه هایش سعی دارد تا جویای نظرات مردم عادی، اعضای طالبان و اقشار تأثیرگذار قبل از حضور طالبان باشد.
«من دلم را جا گذاشته بودم و جز با رفتن، قلبم آرام نمی گرفت! دیوانگی بود یا هر چیز دیگر، تنها به رفتن فکر می کردم. بعد از کابل یک راست می خواستم بروم پنج شیر و به مقاومت بپیوندم. می خواستم میان مردانی باشم که هنوز جایی در دره های عمیق سعی کرده بودند کشور را حفظ کنند و فریاد آزادی خواهی خود را به گوش های کر دنیا برسانند.»
«شارل نهم کشتار سن بارتلومی»، نوشتۀ پروسپه مریمه با ترجمۀ هوشیار رزم آزما را نشر نوری در سال 1364 در 280 صفحه تقدیم تاریخ دوستان کرده است.
در این کتاب کوشیده شده تا توطئه ها و ترفندها و خصومت ها و فتنه انگیزی های دربار کاترین دومیدیسی و شارل نهم که منجر به قتل عام شصت هزار بی گناه در گوشه و کنار مملکت گردید و به کشتار سن بالتلومی شهرت یافت، با قلمی موشکاف در قالب داستانی مهیج بیان شود. دو شوالیۀ دلاور، یکی پروتستان و دیگری کاتولیک در تار و پود این کشتار خونین درگیر می شوند؛ و هرچند گاه به ضرب شمشیر و گاه به نیروی تدبیر از مهلکه جان به در می برند؛ اما دست تقدیر رقمی دیگر زده است.
کتاب با گشودن صفحات تاریخ در برابر خواننده، او را به داوری آن رویداد مهم و خونبار که منجر به جنگ داخلی و برادرکشی شد، می کشاند.
«علی بی خیال؛ زندگی و خاطرات شهید علی حیدری»، کاری از نشر شهید ابراهیم هادی است که در سال 1396 در 168 صفحه به چاپ رسیده است.
شهدا گویی دست آدم ها را می گیرند و می برند جایی که باید بروند؛ بی آنکه تو اختیاری از خود داشته باشی! یک روز در منزل نشسته بودم؛ متوجه شدم دوستان علی اقدام به تشکیل گروهی در فضای مجازی نموده اند که در آن، هر هفته خاطرات شان را از یک شهید بیان می کنند. بی صبرانه منتظر هفته ای شدم که به نام علی بود. خاطرات شنیدنی و زیبایی نقل شد؛ هرچند کامل نبود. کنجکاو شدم تا برادرم را بیشتر بشناسم؛ بنا بر این به پیشنهاد یکی از دوستان شهید بر آن شدم تا با تک تک این دوستان مصاحبه ای داشته باشم که بتوانم علی را بیشتر به خود و خانوادۀ خود بشناسانم.
«تاریخ مستطاب آمریکا»، اثری طنز نوشتۀ محمدصادق کوشکی، محمد قطرانی، مهدی روحانی و کاریکاتوریست مازیار بیژنی است که نشر شهید کاظمی، چاپ چهل و ششم آن را سال 1400 در 239 صفحه منتشر کرد.
تاریخ ایالت آمریکا خیلی جدی است؛ آن قدر جدی که حتی بخش ها و و قسمت های شوخی آن هم جدی است. تعجب نکنید! آنهایی که تاریخ را می شناسند، می دانند قسمت هایی از تاریخ هرجایی شوخی است. طبیعی است شوخی کردن با این تاریخ بسیار جدی کار ساده ای نیست؛ چون آمریکایی ها برخلاف ظاهرشان بیش از حد مجاز جدی اند! واقعاً چه جوری باید با تاریخ ملتی که اسطوره اش کابوی، نماد هویتی اش غرب وحشی، پیروزی شاخص اش انفجار بمب های اتمی در ژاپن، غذای ملی اش همبرگر، عامل برتری اش هزاران موشک و بمب هسته ای و هنرمند اخراجی اش چارلی چاپلین است، شوخی کرد؟ به هر حال در صفحات این کتاب خواهید دید که نویسندگان چگونه از پس این مهم برآمده اند؛ آن هم در حالتی که همه چیز آمریکا به سه موضوع اصلی و محوری آزادی، دموکراسی و حقوق بشر باز می گردد. هرچه در این کتاب می خوانید، منابع و اسنادش موجود است و هیچ مطلبی بدون سند نیامده؛ البته راست و دروغ آن گردن نویسندگان مطالبی است که نشانی آنان در انتهای مطلب آمده است.
«مدیریت خشم به زبان آدمیزاد»، اثر ویلیام دویر جنتری را با ترجمۀ شیما صفدری، نشر هیرمند در سال 1390 در 447 صفحه منتشر کرده است.
خشم بخشی از زندگی است و می توان گفت سهم آن کمتر از خاطره ای از شادی و حسی از همدردی نیست. خشم درواقع یکی از ابتدایی ترین حس هاییست که مادران در نوزادان تازه تولد یافتۀ خود مشاهده می کنند؛ بنا بر این هیچگاه برای شروع مدیریت خشم زود نیست. خشم بیش از آنکه دربارۀ دیگران باشد، دربارۀ خودتان است: اینکه دنیای خود را چطور می بینید، چقدر زندگی تان تعادل دارد و تا چه حد می توانید دیگران را به سادگی ببخشید. خشم چیزی نیست که بتوان یا باید آن را درمان کرد؛ بلکه باید آن را مدیریت کرد. این کتاب به شما می گوید که چطور با تمرکز بر روی نکته های مثبت، می توانید خشم خود را مدیریت کنید؛ و همچنین به شما می آموزد چگونه شب ها راحت بخوابید؛ چطور تصویری را که از آیندۀ زندگی خود دارید، تغییر دهید؛ چگونه تعارض ها و درگیری ها را به چالش ها تبدیل کنید؛ و اینکه چرا اعتراف کردن بهتر از تخلیه و بروز خشم است و… .
«شب های تهران»، نوشتۀ غزاله علیزاده را نشر توس در سال 1390 در 600 صفحه تقدیم رمان دوستان کرده است.
کتاب برگرفته از داستان زندگی کسانی است که در دهۀ چهل و پنجاه زندگی کرده اند و نگاهی دگرگونه به جامعه خود دارد. نویسنده در این داستان به شرح حالات درونی و روانکاوی کسانی می پردازد که خاستگاه طبقاتی خرده مالکان را دارند. قهرمانان داستان یک مرد و دو زن هستند. آنها در درون خود و درگیر با خود با رفتارهای خرده مالک مآبانه می کوشند هر کدام به گونه ای خویشتن را بیابند و در این راستاست که هر یک از آنان در عین ناتوانی، دیگری را توانا می پندارد؛ در صورتی که هیچ یک از آنها توانا نیستند و درک درستی از مفهوم هستی ندارند.
«اشتیاق به جهل؛ چیز هایی که تصمیم می گیریم ندانیم و چرایی آن»، نوشتۀ رناتا سالکل را با ترجمۀ نرگس حسنلی نشر برج در سال 1400 در 176 صفحه روانه بازار کتاب کرده است.
این کتاب ماهیت اشتیاق به جهل را وارسی می کند؛ از یک سو به این می پردازد که ما چطور می کوشیم از سر و کله زدن با دانش ترومازا اجتناب کنیم؛ از طرف دیگر تحلیل می کند که جوامع چگونه راه های همیشه جدیدی برای انکار اطلاعاتی پیدا می کنند که ممکن است تا ساختارهای قدرت یا سازوکارهای ایدئولوژی حافظ نظم موجود را تحلیل ببرد. همچنین تلاش می گردد که توضیح داده شود چطور در جوامع پساصنعتی و دانش بنیاد، قدرت جهل، قوت تعجب آوری پیدا کرده؛ حتی حالا که مردم به کمک علم و فن آوری های جدید چیز های بیشتری از قبل راجع به یکدیگر و خودشان می فهمند. شیوۀ پیوند ما با دانش هرگز خنثی نیست؛ به همین خاطر است که اشتیاق می تواند به ما کمک کند تا بفهمیم افراد چرا از چیزی که حقیقت پنداشته می شود، استقبال می کنند؛ بلکه این را هم درک کنیم که چرا آن را نادیده می گیرند یا انکار یا نفی می کنند.
«مرده ها جوان می مانند»، اثری از آنا زگرس با ترجمۀ علی اصغر حداد است که نشر اشاره در سال 1372 در 468 صفحه روانه بازار کتاب کرده است.
این رمان بیان کنندۀ سرگذشت تاریخی ملت آلمان است که سرنوشت اقشار و طبقات گوناگون را در طول زمانی بیش از یک ربع قرن بازسازی می کند. اروین یکی از اعضای سازمان اسپارتاکوس به دست افسران ضد انقلابی به قتل می رسد. این پیش درآمد نقطۀ آغاز روایتی است که طی آن تاریخ آلمان از سال 1918 تا 1935 به رشتۀ تحریردر می آید. قاتلان اروین هریک به راه خود می روند؛ آنا زگرس با تعقیب زندگی آنها از لحاظ روایی ترکیبی چند شاخه پدید می آورد که همچون موزائیک های کوچکی در کنار هم قرار می گیرند و تابلوی گسترده ای را پدید می آورند که سرگذشت آلمان در آن آشکار است.
«من خنگ ترین دختر رو زمینم»، نوشتۀ رؤیا هدایتی را نشر ققنوس در سال 1398 در 135 صفحه به چاپ رسانده است.
کتاب حاوی چهار داستان کوتاه به هم پیوسته است که داستان اول چند روز از زندگی پروین، یک دختر بچۀ دهه شصتی که نمی تواند بین واقعیت و تخیلاتش تمیز قائل شود را روایت می کند. بخشی از داستان اول را با هم می خوانیم: «سرم رو می کنم تو گردنم از اونجا یه راست میرم تو شکمم! وااای! اونجا پر از جک و جونوره! من می ترسم! داد می زنم؛ هی با شمام؟ با شما کرم های عوضی ام. ساکت باشید! اینقدر ورجه وورجه نکنید؛ می خوام بخوابم. بعد اونا ساکت میشن. اونا با اخم به من نگاه می کنن! من سرم رو از گردنم میارم بیرون! اونا دوباره شروع می کنن به سر و صدا کردن! اونا قاه قاه به من می خندن!….»