نویسنده: صلاح الدین محمدی
منبع: هفتمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا
در ادامه سلسله صعود های گروه عصای سفید کردستان، این بار نوبت به بام کردستان یعنی کوهستان چلچمه رسیده است تا با تجدید پیمان سالیانه با این دوست قدیمی طبیعت دوستان، خاطرات خوش گذشته را تکرار نماییم. تقویم طبیعت کردستان به ما می گوید که بهترین زمان برای ملاقات با قله های چلچمه، خرداد ماه است؛ چراکه در این زمان در این نقطه زیبا از سرزمین چهار فصل ایران، می توان واپسین گفت وگو ها، درآمیختن ها و آخرین روز های دو عروس سپید پوش و زمرد پوش سال را به نظاره نشست.
بهار زیبای کردستان دو منزل از منزل های خویش را طی نموده و قدم هایش را در منزل سوم آرام آرام بر می دارد و به میانه راه رسیده است که برنامه صعود های گروه عصای سفید نیز جرس دیدار با کوهستان چلچمه را به صدا در می آورد و عاشقان کوهستان را برای این صعود لذتبخش به کاروان طبیعت دوستان می خواند. از این رو، تعداد 27 نفر مرکب از اعضای گروه های کوه نوردی عصای سفید کردستان، آبفای کردستان و عصای سفید سقز که در روستای ابراهیم آباد به ما ملحق می شوند، با استفاده از دو دستگاه مینی بوس، ساعت پنج صبح روز جمعه 13 خرداد ماه 1401 سنندج را به سمت شهرستان دیواندره و سپس روستای بست ترک می کنیم.
در جوار یکی از دهکده های با صفای مسیر، در یک فضای گرم و صمیمی، صبحانه صرف می شود. پس از صبحانه، بلافاصله به سمت روستای بست حرکت می کنیم و حدود ساعت ده صبح مینی بوس در مقابل کمپ کوهنوردی فدراسیون کوهنوردی توقف می کند. شوق و انگیزه صعود همه را به تکاپوی غریبی واداشته است. همنوردان خود را با لباس های صعود و سایر تجهیزات و ملزومات می آرایند، کوله های سنگین شب مانی را که به منظور محافظت از گرد و خاک مسیر، در گونی قرار داده اند، آماده می کنند و هماهنگی با ماشین های شاسی بلند موجود در روستا جهت انتقال بار و بنه به محل شب مانی یعنی کانی چاورش انجام می شود. پس از مشورت و تبادل نظر، جهت اجتناب از قرار گیری در معرض گرمای دره در آن زمان از روز ، مسیر یال به خاطر داشتن نسیم صبحگاهی جهت صعود انتخاب می شود و حدود ساعت 10 و 30 دقیقه گام در راه صعود می گذاریم. لازم به ذکر است که بسته به توان و تعداد اعضای گروه، زمان مورد نیاز برای صعود از این مسیر تا کانی چاورش بین 3 تا 4 ساعت طول می کشد و نکته مهمتر اینکه، مسیر فاقد آب و چشمه است؛ بنابراین به همرا داشتن آب کافی لازم و ضروری است. مضافاً اینکه ممکن است مانند صعود ما، از نسیم صبحگاهی خبری نباشد و گرمای زیاد هوا، مصرف آب را افزایش دهد. مسیر یال مسیری پاکوب مناسب با فراز و فرود متناوب است؛ با این توضیح که گاه مسیر دارای شیب می شود و لحظاتی بعد در یک مسیر هموار و صاف گام برمی دارید؛ اما به طور کلی، مسیر مناسب و بدون آزار به نظر می رسد.
تا کانی چاورش پدیده قابل ذکری رخ نمی دهد و مسیر در آرامش پیموده می شود. از آخرین گردنه که عبور می کنیم، کم کم صدای رودها و آب های چلچمه نقاب از روی برداشته و از سمت چپ مسیر، همنوردان را مژده وصال می دهد. حدود ساعت 14 و 30 دقیقه است که خسته از گرمای طاقت فرسا و با لبانی تشنه، به سرچشمه حیات بخش و روح افزای کانی چاورش می رسیم. بدون کنترل، جام های پیاپی آب را از خان کرم طبیعت بر می گیریم و بر عطش درون می ریزیم. حالا چنان آب گوارا و یخسان را در درون آتش فام ریخته ایم که دیگر نای حرکت کردن نداریم و انگار این ناپرهیزی تعادل طبیعی بدن را بر هم زده است. در اینجا یادآوری یک نکته دیگر ضروریست و آن هم مدیریت نوشیدن آب سرد در چنین لحظاتی می باشد؛ چراکه ممکن است نوشیدن حجم زیادی از آب سرد در حالی که دما و ضربان بدن افزایش یافته، مضر و آسیب زا باشد؛ بنابراین رعایت این نکته ضروری است که در طول مسیر از سمت یال، باید آب کافی به همراه داشت تا تشنگی مفرط و خستگی زیاد، باعث نشود بدون کنترل، آب سرد را بنوشیم و سلامت خویش را به خطر اندازیم.
پس از بازیابی آرامش و تعادل خویش، خود را به محل کمپ شبانگاهی، که صد متر بالاتر واقع شده، می رسانیم و پس از بر گرفتن یکی دو لقمه و نوشیدن چای های لب سوزی که همراهان فراهم ساخته اند، و برپایی سایر چادرها، نیرو و انرژی تازه ای می گیریم و حدود ساعت 17 به سمت قولی زلیخا حرکت می کنیم. زمان زیادی نمی گذرد که موسیقی گوشنواز جویبار دو طرف مسیر که حاصل ذوب شدن برف های بالا دست است، شوق و شعف را در دلهایمان می ریزد. هرچه که بالاتر می رویم، بیشتر شاهد رخت های سپید به جا مانده از عروس زمستان هستیم؛ رخت های کافور فامی که گله به گله در نقاط مختلف کوه ریخته است. کمی بالاتر از برف ها، مسیر پاکوبی را از سمت راست انتخاب می کنیم که به دامنه پایین دست قله قولی زلیخا ختم می شود.
عقربه های ساعت 18 و 30 دقیقه را نشان می دهند که دست در گردن قله می اندازیم و شادی کنان و دست افشان جام های نشاط می نوشیم، ردای افتخار و غرور را می پوشیم، از باده صعود سرمست می شویم و دیدار دوست را به بهای جان برمی گزینیم. با ثبت تصاویر، لحظات لذتبخش وصال دوست را جاودانه می سازیم و مفتخرانه به دوستی با این بلندای با صلابت می نازیم. آواز با هم بودن در این اوج را سر می دهیم و فروتنانه سر تعظیم را به این همه همدلی و دوستی فرو می نهیم.
زیبایی و عظمت این مجموعه قلل، در این زمان از سال، ستودنی و حیرت انگیز است؛ طوری که از اقصی نقاط کشور به دیدار چلچمه شتافته اند و افزون از بیست گروه کوهنوردی از استان های دور و نزدیک جهت لذت بردن از زیباییی های طبیعت، آخرین تابلو های به جا مانده از زمستان، شنیدن آواز پرندگان، استشمام عطر دل انگیز پوشش گیاهی، خوردن رستنی های لذیذ بهاری چون ریواس و سکنجبین و پونه های ترد و تازه، و دیدن غرش آبشارهای شکوهمند، خود را به این کوهستان محبوب کوهنوردان رسانده اند. چون کوهستان چلچمه دارای قلل نزدیک به هم است، می توان در اینجا جشنواره صعود به قله ها را در یک روز به راه انداخت و به دیدار چندین قله در یک روز نائل گردید؛ از این رو قولی زلیخا را به سمت قله گاولان و شاهنشین ترک می کنیم. تعدادی از دوستان به دیدار هر دو قله می روند و تعدادی هم دیدار از قله گاولان را انتخاب می کنند و دیدار با قله شاهنشین را به صبح روز بعد موکول می کنند. در راه بازگشت از قله، از میان یک پوشش برفی عبور می کنیم و در این هنگام کاک خالد اسعدی، سرپرست با تجربه گروه، از کوله خود ظرف دوشاب انگور را درمی آورد و با برف تمیز در هم می آمیزد و یک بستنی بسیار خوشمزه و لذیذ طبیعی را فراهم می سازد و به ما هدیه می کند. مخلوط دوشاب و برف، بسیار لذیذ و گواراست و تمام خستگی و گرمای بدن را می زداید و پنجره دل را به فرحی وصف ناپذیر می گشاید.
هنگامی که به سمت چادرها حرکت می کنیم، منظرۀ محل کمپ بسیار دیدنی است. تاریکی شب و روشن شدن چراغ ها، کمپ را چون روستایی تصویر می کند که در دامنه کوه، زنده تر از همیشه زندگی را به نظاره نشسته است. در فاصله ساعت 21 تا 21 و 30 دقیقه به محل چادر ها می رسیم و پس از خوردن شام و نوشیدن یکی دو چای، بزم شبانه کوهنوردی خویش را می آراییم و با بهره گیری از هنر موسیقی، که تنها زبان واحد بین انسان و طبیعت است، شادی هایمان را به اوج می رسانیم. هنر جادویی موسیقی همه را یکی می کند و بدون توجه به تمایز و تفاوت گروه ها و تیمها، همه را در بزم خویش گرد می آورد و جرعه های شادی و نشاط را به همه می نوشاند و لباس همدلی و لذت را بر تن همه می پوشاند. این بزم نیز با تمام لحظات زیبایش به پایان می رسد و خویش را به دست فرشته خواب می سپاریم. خنکای دامنۀ کوه که رندانه به زیر لباس ها می خزد و پوست آدمی را قلقلک می دهد و صدای موسیقی جوی ها و زمزمۀ چشمه ها به لالایی ای می ماند که خواب ما را شیرین تر می سازد. صبح روز بعد تعدادی از دوستان به دیدار قله شاه نشین می شتابند که خود نیز، جزو این گروه بودم و از عظمت و صلابت این قله محظوظ شدم. حدود ساعت 9 به محل کمپ رسیدیم که تقریباً دوستان چادرها را برچیده، بار و بنه را بسته و آماده رفتن شده بودند. ما نیز بلافاصله آماده شدیم. کوله های سنگین و حاوی وسایل شب مانی را به ماشین سپردیم و با شارژ کردن بطری های آب خویش از آب گوارای کانی چاورش، مسیر دره را به منظور بهره مندی از زیبایی های آن و دیدار با آبشار در پیش گرفتیم. کمی پایین تر، کم کم وارد سرازیری نسبتاً تندی شدیم که به دره و آبشار ختم می شد. شیب تند این قسمت باعث شده است که مسیر به سختی و احتیاط کامل طی شود. قدم به قدم به آبشار و غرش آن نزدیک شدیم. با تردید و احتیاط به آبشار نزدیک می شویم و زمانی که از دوستی و مهر آن اطمینان حاصل می کنیم، تنی چند از دوستان، عاشقانه خود را در دامن آن می اندازند و از جوهر یخ فام آن و تازیانه های تن نواز آن بهره مند می شوند. هم آغوشی با آبشار، به آسانی ما را رها نمی سازد و چندین بار لذت آن را تجربه می کنیم. بالاخره با دلی که هنوز از وصال دوست سیراب نگشته، ناگزیر آبشار را ترک می کنیم و به سمت پایین حرکت می کنیم. در تمام مسیر، از سمت چپ رود طی می شود و در یکی دو نقطه توقف کوتاهی می کنیم. خان با کرم طبیعت هنوز کاملاً جمع نشده و گاه در آن پونه ای تازه و یا ساقه ای از ریواس لذت طراوت و تازگی بهار را به ما می چشاند. مسیر در آرامش و لذت تمام طی می شود. کم کم به روستای بست نزدیک می شویم. نرسیده به روستا، یکی از اهالی آن بساط فروش دوغ سرد و بامزه را که با برگ های گل محمدی معطر ساخته، پهن کرده و از کوهنوردان تشنه لب پذیرایی می کند. ما نیز با نوشیدن یکی دو لیوان دوغ سرد و بسیار خوشمزه، لذت صعود را تکمیل می کنیم. بالاخره حدود ساعت 15 است که به روستای بست وارد می شویم و پس از صرف ناهار در محل کمپ فدراسیون، بست را با دلی سرشار از خاطره های شیرین به سمت سنندج ترک می کنیم. جای سایر دوستان سبز!