نویسنده: زهرا همت: روان شناس و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران
بر اساس مقاله ای از برایان دابل یو. استون و دینا براون، ۲۰۲۱، دانشگاه ایالتی بویس واقع در ایالت آیداهو امریکا
نگرش منفی نسبت به معلولین در جامعه، این افراد را برای حضور همه جانبه در اجتماع، شامل: اشتغال، آموزش و روابط اجتماعی از قبیل دوستی و ازدواج، محدود کرده است. نگرش افراد بینا نسبت به آسیب بینایی، افراد آسیب دیده بینایی را با محدودیت هایی در اجتماع مواجه کرده است. بر اساس آمار در ایایلات متحده امریکا، میانگین تحصیلات عالی در بزرگسالان فاقد آسیب بینایی ۳۲٪ و در آسیب دیدگان بینایی ۱۴.۴٪ است و صاحب نظران علت این اختلاف را نگرش منفی جامعه نسبت به افراد آسیب دیده بینایی می دانند. همچنین، نگرش کار فرما ها و همکاران نسبت به آسیب بینایی، در زمینه شغل یابی برای افراد آسیب دیده بینایی ایجاد محدودیت می کند. بر اساس نتایج پژوهش های انجام شده، هر قدر نمرات کارفرمایان در مقیاس نگرش مثبت نسبت به آسیب دیدگان بینایی بالاتر باشد، احتمال استخدام نابینایان توسط این افراد بالاتر است. در خصوص روابط دوستانه و ازدواج نیز، مطالعات نشان داده اند: احتمال این که یک فرد فاقد آسیب بینایی با یک فرد آسیب دیده بینایی ازدواج کند خیلی پایین است ولی احتمال دوستی و ملاقات های عاشقانه افراد فاقد آسیب بینایی با افراد آسیب دیده بینایی اندکی بالاتر است.
پژوهش گران بر روی گستره وسیعی از مداخلات برای تغییر نگرش جامعه نسبت به آسیب بینایی مطالعه کرده اند. برای مثال: اطلاع رسانی و آموزش، شبیه سازی معلولیت، مراودات تشویقی، فعالیت های امیدبخش و ارتباط با افراد دارای معلولیت. اثربخشی هر یک از مداخلات، به عوامل گوناگونی وابسته است؛ اما در مجموع، به کار گیری مجموعه ای از راهکار ها در تغییر نگرش افراد جامعه نسبت به آسیب بینایی، مفید تر است. یکی از راهکار های مفید، تغییر نگرش افراد نسبت به آسیب بینایی در قالب نظام آموزشی و از طریق دوره های آموزشی است؛ چرا که علاوه بر ایجاد نگرش مثبت نسبت به آسیب بینایی موجب یک تغییر سیستمی گردیده و هر کدام از دانش آموزان پس از پایان تحصیلات و ورود به دنیای اشتغال، برنامه ها و محصولات خود را با در نظر گرفتن معلولیت و مناسب سازی و دسترس پذیر کردن آن ها برای افراد دارای معلولیت، طراحی خواهند کرد.
همان گونه که پیش تر اشاره شد، به کار گیری مجموعه ای از مداخلات و آموزش ها در دوران تحصیل، قطعاً مؤثر تر از یک آموزش ساده است و بر اساس مطالعات انجام شده، آموزش رسمی در مدرسه و دانشگاه، در مقایسه با اطلاع رسانی عمومی محض، بر تغییر نگرش افراد نسبت به آسیب بینایی مؤثر تر است. در کلاس درس معمولاً مجموعه ای از تکنیک ها به کار گرفته می شوند. برای مثال: شبیه سازی معلولیت و ایفای نقش یک فرد معلول در کلاس درس که ممکن است به صورت بستن چشم بند، نشستن بر صندلی چرخ دار یا حرکت ندادن تعمّدی یک عضو بدن که به صورت خیلی ساده توسط دانش آموزان انجام می شود. این آموزش های ساده در کلاس درس در برخی کشور ها پیشینه ای نسبتاً طولانی دارد. برای مثال: مارش و فریدمن در سال ۱۹۷۲ یک دوره آموزشی طراحی کردند و در آن، دانش آموزان پس از پنج جلسه و کسب اطلاعاتی در خصوص زندگی و استقلال آسیب دیدگان بینایی، یک سفر کوتاه با چشم بند و کمک گرفتن از عصای سفید و راهنمای بینا را به صورت عملی تجربه می کردند.
در حالی که شبیه سازی معلولیت موجب ایجاد نگرش مثبت و همدلی با افراد دارای معلولیت می شود؛ ممکن است نگرش منفی نسبت به معلولیت را نیز بالا ببرد. پژوهش گران معتقدند: ایفای نقش معلولیت و مواجهه با دشواری ها و محدودیت های آن ممکن است موجب ایجاد ترس و نا امیدی در افراد شود. برای مثال: در پژوهشی که توسط سیلورمن و همکاران در سال ۲۰۱۵ انجام شده است؛ دانش آموزان پس از ایفای نقش افراد آسیب دیده بینایی، نابینایی را بسیار ناتوان کننده و افراد آسیب دیده بینایی را کمتر شایسته زندگی مستقل و اشتغال توصیف کردند. سیلورمن و همکاران معتقدند: اگر شبیه سازی به درستی انجام نگیرد و افراد در کنار شبیه سازی محدودیت های ناشی از معلولیت با امکانات و راهکار های سازگاری و دسترس پذیری و جبران این محدودیت ها آشنا نشوند؛ این بازی ایفای نقش، قطعاً نتیجه عکس خواهد داشت و موجب ایجاد نگرش منفی نسبت به آسیب بینایی و افراد دارای این آسیب خواهد شد و بهتر است این شبیه سازی ها با همکاری خود افراد نابینا صورت گیرد.
یکی دیگر از راهکار های تغییر نگرش، ارتباط با افراد آسیب دیده بینایی است. نظریه ارتباط می گوید که برقراری ارتباط با افراد دارای ویژگی های متفاوت، موجب تغییر و اصلاح پیش داوری ها در مورد این افراد می شود. برای مثال: ملاقات و صحبت با افراد دارای نگرش های مختلف سیاسی، مذهبی، جنسی و … موجب تغییر و اصلاح نگرش به این افراد می شود. پژوهش های بسیاری اثر نظریه ارتباط را بر تغییر نگرش نسبت به معلولیت مطالعه کرده اند اما تعداد پژوهش هایی که به طور خاص به آسیب بینایی پرداخته اند بسیار اندک است. برای مثال: جنسن و همکاران در سال ۲۰۰۵ نشان دادند که آموزش زبان به دانش آموزان توسط یک فرد نابینا، سبب ارتقای نگرش مثبت آنان نسبت به خط بریل شد. کراه و اولتواسر در سال ۲۰۰۶ نشان دادند که بازی گلبال در کنار ورزشکاران نابینا، بیشتر از آموزش صرف در کلاس درس، موجب بهبود نگرش مثبت نسبت به آسیب بینایی در دانش آموزان شد.
مطالعات نشان می دهند که آموزش در کلاس باید با دعوت از افراد دارای آسیب بینایی به کلاس و ارتباط مستقیم و انجام کار مشترک و گروهی با ایشان و همچنین رفتن به مکان هایی که افراد آسیب دیده بینایی در آن فعالیت دارند به طور مثال: رفتن به محل کار این افراد، همراه شود. این ارتباط نیز باید با دقت و صحیح برقرار شود چرا که اگر به درستی انجام نگیرد ممکن است مانند همان شبیه سازی که پیش تر توضیح داده شد، نتیجه عکس بدهد. به عنوان مثال: بر اساس مطالعه روچ در سال ۱۹۸۶، زمانی که افراد به عنوان مراقب و یاری رسان با افراد آسیب دیده بینایی ارتباط برقرار می کنند؛ این ارتباط موجب افزایش نگرش منفی نسبت به آسیب بینایی در آنان می شود. بنا بر این ارتباط دانش آموزان با افراد آسیب دیده بینایی باید بر اساس کار گروهی و همکاری در جهت رسیدن به اهداف مشترک و در شرایط و جایگاه برابر باشد. علاوه بر این، پژوهش ها پیشنهاد می کنند که ارتباط و همکاری با افراد آسیب دیده بینایی اگر با اطلاع رسانی و آموزش مستقیم در این زمینه همراه شوند؛ تأثیر مثبت بیشتری بر تغییر نگرش نسبت به آسیب بینایی خواهند داشت.
پژوهش حاضر به مطالعه تجربی یک دوره آموزشی که به تازگی برای تغییر نگرش دانشجویان نسبت به نابینایی و آسیب بینایی طراحی شده، پرداخته است. این دوره آموزشی مشتمل بر آموزش رسمی به علاوه شبیه سازی و ایفای نقش معلولیت با آگاهی و اطلاع رسانی قبلی و ارتباط و همکاری و کار گروهی با افراد آسیب دیده بینایی و متخصصین این حوزه است.
قبل از شروع دوره آموزشی، نگرش دانشجویان نسبت به آسیب بینایی و افراد آسیب دیده بینایی و میزان تمایل دانشجویان برای مشارکت در این دوره آموزشی اندازه گیری شد و پس از پایان دوره نیز، جهت سنجش اثر بخشی دوره آموزشی، مجدداً نگرش دانشجویان ارزیابی شد.
منبع: ماهنامه ی مانا.