این روزها به یمن فرا رسیدن روز جهانی ایمنی عصای سفید و حتی در برخی کشورها ماه آگاهی بخشی در خصوص عصای سفید و نابینایی همه جا از این پدیده سخن به میان می آید و درباره عصا به عنوان نماد استقلال نابینایان صحبت می شود. اما نابینایان نیک می دانند که عصا، تنها ابزاری نیست که در طول تاریخ تضمین کننده استقلالشان بوده و اگر نبودند برخی ابزارهای دیگر شاید نابینایان اینطور شکوهمند جاده های زندگی مستقل را نمی پیمودند. ماشین تایپ بریلی که در مدرسه پرکینز تولید شد یکی از همین موارد است. به همین بهانه، بد ندیدیم در این یادداشت کوتاه مخاطبانمان را با مردی آشنا کنیم که بیش از نیم قرن از عمر خود را وقف تولید این وسیله کاربردی کرده است.
در طول مدت پنج دهه، «Pietro Fusco»، در یکی از کارگاه های وابسته به مؤسسه پرکینز، ماشین های تایپ بریل را سر هم کرده تا به این ترتیب، بتواند در گسترش سواد بریل میان نابینایان دنیا سهمی داشته باشد. دانستن یک آمار ساده کفایت می کند تا ما را به تشویق این نابینای خستگی ناپذیر وا دارد. سیصد هزار! پیِترو، در طول پنجاه سالی که برای پرکینز کار کرده به طور تخمینی در تولید بیش از سیصد هزار ماشین پرکینز نقش داشته است. ماشین هایی که نه تنها به جای جای آمریکا، که به تمام دنیا ارسال شده اند. چه بسیار متنهایی که با ماشینهایی نوشته شده که پیِترو در تولید آنها نقش مستقیم داشته است؛ از تکالیف درسی تا نامه های عاشقانه و از سیاهه خرید تا داستان و رمان. به گواهِ این عدد، بدون شک می توانیم پیِترو فاسکو را به عنوان یکی از انسانهای تأثیرگذار در امر سوادآموزی نابینایان جهان به حساب بیاوریم.
نابینای کامل است و به همین خاطر، برای بستن پیچهای ریز و درشت و پرچ کردن قسمتهای مختلف ماشین تایپ، به قوای لامسه اش وابسته است. او، این وابستگی را یکی از دلایل علاقه اش به این کار می داند: «وقتی به این فکر می کنم که کسی که قرار است از این دستگاه استفاده کند، نابینای دیگری است درست مثل خود من، تمام انرژی و توانم را متمرکز می کنم تا بتوانم کارم را به بهترین شکل ممکن انجام دهم تا مگر کمکی کرده باشم به همنوع دیگری در جای دگری از دنیا». همین رابطه عاشقانه پیترو با شغلش، باعث شده محصولی که زیر دست او تولید می شود از کیفیت بالایی برخوردار باشد و همه اطرافیانش از او به عنوان انسانی به غایت قابل احترام یاد کنند. به طوری که «Dan Roy»، مدیر پیترو در باره اش می گوید: «این که بگوییم پیترو انسانی محترم است حق مطلب را در باره اش ادا نمی کند. شاید توصیف بهتر در مورد او این باشد که بگوییم این مرد، چکیده و جوهره اصلی پرکینز است.»
در ۱۹۶۵، زمانی که تقریباً دو سالی می شد که از ایتالیا به آمریکا مهاجرت کرده بود، یکی از کاریابیهای محلی، او را به پرکینز معرفی کرد و از آنجا که فاسکو، علاقمند به مکانیک بوده و به واسطه کار در یک تعمیرگاه دوچرخه در ایتالیا، به اصطلاح دست به آچار به حساب می آمده، به سرعت از سوی مدیران پرکینز مورد توجه قرار گرفت و توانست جای خود را در این مرکز پیدا کند. حالا او به عنوان یکی از مجربترین کارشناسان تولید ماشین تایپ در مرکز تولیدات پرکینز به حساب می آید. به طوری که بیش از بیست روش مختلف برای سوار کردن قسمتهای مختلف ماشین پرکینز را بدون اتکا به نقشه و به کمک حافظه اش انجام می دهد. فاسکو در باره میزان وابستگیش به این شغل می گوید: «از ۶۵ سالگی به این طرف، همسرم هر روز از من می پرسد چه زمانی قرار است خودم را بازنشسته کنم و پاسخ هر روزه من به او این است که فعلاً برای بازنشستگی جوانم و هر وقت پیر شدم، خودم به تو خبر خواهم داد».
منبع: ایران سپید.