نویسنده: فاطمه جوادیان
منبع: هشتمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا
همراهان عزیز! در شمارههای پیشین، از تعاملهای اجتماعی افراد نابینا با افراد بینا سخن گفتیم. از مهران که با درک متقابل توانست خشم بازپرس را فرو بنشاند و از عفتبانو که نشان دادن تواناییهایش به همسایگان چادرنشین، سبب شد تا بتواند توجه آنها را به خود جلب کند؛ تا جایی که از او هم مانند دیگران کمک بگیرند.
این بار یکی دیگر از تجربههای موفق در تعامل اجتماعی را با هم مرور میکنیم: زندگی در محیط خوابگاه که بسیاری از افراد بینا و نابینا در دانشگاه آن را پشت سر گذاشتهاند یا در حال گذراندن این بخش از زندگی خود هستند.
یلدا از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۹۸ ساکن خوابگاههای دانشجویی بوده و در رشته تاریخ و تمدن اسلامی از دانشگاه تهران در مقطع دکترا فارغالتحصیل شده است.
او سالها پیش پس از یک دوره وقفۀ تحصیلی، تصمیم میگیرد بهصورت متفرقه درس بخواند و دوره دبیرستان را به پایان برساند. بلافاصله از طریق آزمون سراسری در دانشگاه الزهرا پذیرفته میشود و فصل جدیدی را در زندگی خود رقم میزند.
او حضور در خوابگاه و دانشگاه را پر از پدیدههای تازه میداند و تمام چالشها در نظرش مسئلهای هستند که خود باید آن را به بهترین صورت حل کند.
در بخشی از صحبتهایش میگوید: «اولین اتاقی که برای اسکان من در خوابگاه در نظر گرفته شد، ساکنانی داشت که با حضور یک فرد دارای شرایط خاص در اتاقشان موافق نبودند. من آن زمان فکر میکردم دیگر هیچ کاری از من ساخته نیست. حالا که فکر میکنم، میبینم آنها میتوانستند با حضور فرد جدیدی در اتاقشان موافق نباشند؛ خواه این فرد جدید دارای شرایط خاص باشد و خواه نباشد. خواهرزادهام در این مسیر مرا همراهی میکرد. در اتاق دومی که برای اسکان موقت من تعیین شد، دانشجویانی حضور داشتند که با من و خواهرزادهام در زمان ثبتنام آشنا شده بودند. این بود که مرا به گرمی در بین خود پذیرفتند و مسئولانه مسیرهای مختلف مورد نیاز را به من یاد میدادند. یاد گرفتم که بعد از خوابگاه، به باغچهای میرسم که میبایست آن را دنبال کنم تا وارد پلههای زیرگذر شوم. بعد از عبور از پلههای بالارونده زیرگذر، به محوطه دانشکده نزدیک میشدم. معمولاً در این نقطه یکی از دانشجویان یا کارکنان پیش میآمد و مرا راهنمایی میکرد. گاهی هم این مسیر را از ابتدا با همکلاسیهایم میپیمودم. بچههای خوابگاه از من انتظار نداشتند کاری انجام دهم؛ اما خودم میخواستم که کارها بین همه ما تقسیم شود و من کارهایی را انتخاب میکردم که توانایی بیشتری در انجام آنها داشتم؛ مانند نظافت اتاق و شستن ظرفها».
یلدا در یکی از مؤسسههای نابینایان، خط بریل را یاد گرفت و با مطالعه روزنامه ایران سپید ضمن تقویت لامسهاش در خواندن بریل، از همین طریق با خبرها و شیوههای مختلف زندگی افراد نابینا هم آشنا شد.
او که با کسب رتبه هفت در مقطع کارشناسی ارشد وارد دانشگاه تهران شده است و از طریق آییننامه استعدادهای درخشان در مقطع دکترا پذیرفته میشود، از زندگی در خوابگاه دانشگاه تهران برایمان میگوید. از اینکه اتاقهایی را به افراد نابینا اختصاص دادهاند که به سرویس بهداشتی نزدیک است و فضایی دلگیر دارد.
«از مسئولان خوابگاه خواستم مرا در اتاقهای عمومی اسکان دهند. این اتاقها بزرگتر بودند و بالکن هم داشتند و من در این اتاقها احساس بهتری داشتم».
لازم به ذکر است که پذیرش در مقطع دکترا از طریق آییننامه استعدادهای درخشان شرایطی دارد که به سه مورد از شرایط عمومی آن اشاره میکنیم.
1- داشتن میانگین کل 16 و بالاتر در دوره کارشناسی و میانگین کل 17 و بالاتر بدون احتساب نمره پایاننامه در دوره کارشناسی ارشد؛
2- بیش از دو سال از تاریخ دانشآموختگی متقاضی نگذشته باشد؛
3- کسب حداقل 70 امتیاز از فعالیتهای آموزشی، پژوهشی و مصاحبه.
از آنجاییکه افراد نابینا برای نوشتن پایاننامه بهتر است یک دستیار پژوهش داشته باشند، از او میخواهم بگوید برای نوشتن پایاننامههایش چه راهی را پیموده است.
«همیشه معتقد بودهام درس خواندن یکی از راههایی است که بهوسیله آن میتوانیم تا حدی محدودیت خود را جبران کنیم. با همه وجودم برای درس خواندن تلاش کردهام. محبت دوستانم، تشویق استادانم و حمایت خانوادهام عواملی هستند که به پیشرفت من کمک کردهاند. به پیشنهاد دوستانم در اماکن عمومی دانشگاه اطلاعیه نصب کردیم. در این اطلاعیه نیازهای من واضح نوشته شده بود. مثلاً نیاز به کسی که بتواند منابع عربی را بخواند و یا منابع انگلیسی را. بههمینترتیب داوطلبانی با من تماس میگرفتند که در این زمینهها مهارت داشتند و مایل بودند که به من کمک کنند».
با اینکه دانشگاهها باید خود را متولی امور دانشجویان دارای معلولیت بدانند و دستیارانی را با توجه به نیاز فرد به هر یک از آنها اختصاص دهند، درحالیکه چنین امکاناتی به طور نظامیافته در اختیارشان نیست، دانشجویان خود دستبهکار میشوند و راه مناسبی را برای عبور از موانع موجود پیدا میکنند. مانند یلدا که با نصب اطلاعیه دوستان تازهای را به شبکه ارتباطی خود اضافه میکند؛ دوستانی که در مسیر کسب موفقیت او را یاری میکنند.
«دختر باران»، یکی از آثار ایشان است که در سال ۹۵ توسط انتشارات آثار فکر به چاپ رسیده است. همچنین یلدا از رساله دکتری خود با موضوع پیوستگی هنر معماری ایران پیش و پس از اسلام، در بهمنماه سال ۹۹ دفاع کرد و هماکنون در دانشگاههای الزهرا، گیلان و فرهنگیان مشغول تدریس است.
با آرزوی پیشرفت روزافزون برای ایشان و شما مخاطبان گرامی، روزهایتان پر از شوق زندگی.