مرکز نابینایان رودکی؛ شرایط کنونی و الزامات پیشرو

بلاتکلیفی و رو به کما رفتن چنین مرکزی به هر اهل فرهنگی در مقام قضاوت، چه پیام و معنایی را می تواند برساند؟ آن هم در بحبوحه رشد روز افزون اطلاعات در زندگی هر شهروند در شرایط کنونی!

حسین عبدالملکی کارشناس و پژوهشگر حوزه معلولین یادداشتی درباره مرکز نابینایان رودکی و کتابخانه این مرکز نوشته و آن را برای انتشار در اختیار  قرار داده است.

در این نوشتار، مطالبی درباره کتابخانه رودکی، گذشته، امروز و آینده آن مورد توجه قرار گرفته است.

مشروح متن این یادداشت در ادامه می آید:

مرکز نابینایان رودکی به عنوان قدیمی  ترین، بزرگترین و البته غنی  ترین کتابخانه ویژه نابینایان و نیز مرکز تولید کتاب  های ویژه این قشر به شمار می  رود؛ مرکزی با قدمت بیش از ۵۰ سال که از یک سو، به عنوان کارویژه اصلی خود عهده دار زنجیره تأمین و توزیع منابع اطلاعاتی مورد نیاز نابینایان در ترازی ملی بوده، و از دیگر سو، به موازات تلقی شدن به مثابه «کتابخانه  ای مادر تخصصی»، نقش بی  بدیلی را در حیات علمی و فرهنگی نابینایان در طول ۵ دهه اخیر بازی کرده است؛ چنان که در طول این ۵ دهه در «درس خواندن»، «باسوادشدن»، «ورود تعداد قابل توجهی از نابینایان به سطوح تحصیلات عالی» و «رشد اجتماعی و فرهنگی نابینایان در کشور» نقش به سزایی را ایفا نموده است.

با توجه به گزاره  های بالا، جایگاه راهبردی مؤسسه رودکی در حیات علمی نابینایان و رشد اجتماعی و فرهنگی قابل توجه آن ها در جامعه، برای هر اهل فرهنگی کاملاً مبرهن است. اما، همین مرکز که در دهه  های آغازین، فعالیت و خدماتش در تراز مؤسسات پیشرو در حوزه منابع اطلاعاتی نابینایان در آن روزگار بود، و حتی برخی از کشورهای توسعه یافته نیز برای الگوگیری از این مرکز به بازدید آن می  آمدند؛ در اثر تصمیمات غیرصحیح، ناصواب و بدون پشتوانه کارشناسی برخی مدیران سازمان بهزیستی، ناملایمات و دوران پرنشیب و فرازی را پشت سر گذاشته است؛ به نحوی که از یک سازمان ملی در تراز جهانی در حوزه تخصصی خود، به «ساختمان بهزیستی در ظهیرالاسلام» تنزل یافت.

مرکز نابینایان رودکی در دهه  های اخیر «تجربه ملی بودن»، «واگذاری به بهزیستی استان تهران»، «بازگشت به ستاد سازمان بهزیستی»، «خصوصی شدن»، «بازگشت به دولت» و «دوران ۵ ساله بلاتکلیفی» را به خود دیده است.

این مرکز در حال حاضر دارای هیچ چارت سازمانی نبوده و بودجه مصوب و تعریف شده ای هم ندارد، تولید کتاب  های بریل و گویای آن تقریباً متوقف شده و خدماتش نیز به نازل ترین سطح رسیده است و در واقع، از آن مرکزی که نابینایان کشور و فارسی زبانان نابینای سایر کشورها را از منابع اطلاعاتی و مطالعاتی خود سیراب می کرد، تنها نام و وجه تاریخی و فرهنگی آن باقیمانده است.

وجه نوستالژیکی که تمامی فرهیختگان و نخبگان نابینا، از نویسندگان و محققین و اساتید دانشگاه و شعراء گرفته، تا دانشجویان تحصیلات تکمیلی را در پس همه روایت  های متفاوتشان از این مرکز، در یک نقطه مشترک به اتفاق نظر رسانده است؛ تجربه  ای دردناک از حیات رودکی در دو دهه اخیر و به کما رفتن در حال حاضر آن. و اگر فکری آنی و البته دائمی و کارشناسی برای مرکز رودکی نشود، دیگر تا پایان حیات مهمترین هویت علمی و فرهنگی نابینایان کشور چندان مجالی نیست.

نمادی که بر روی تک  تک سنگ فرش  ها، موزاییک  ها و دیوارهایش قدم  ها و دستان کسانی را به یادگار دارد که شاید بیشتر افراد جامعه، کوچکترین توانمندی را برای آنان متصور نبودند؛ اما با همین رودکی به جایگاه  هایی رسیدن که هر شهروندی را به تحسین وا می دارد.

از وجهی دیگر، یکی از مؤلفه  های مهم در تراز بالندگی و شکوفایی هر حیات اجتماعی، میزان برخورداری و سهیم شدن شهروندانش در امکان  ها و فرصت  های موجود آن جامعه است. از این منظر نیز پیشینه و کارنامه کتابخانه رودکی مبین این گزاره است که حیات اجتماعی کشوری که وجه فرهنگی و تمدنی آن بر هیچ کس پوشیده نیست، از بیشتر از ۵۰ سال قبل، در راه سهیم کردن یکی از محروم ترین اقشار خود در تأمین نیازهای اطلاعاتی به فرصت های حداقلی برای دسترسی به منابع اطلاعاتی و مطالعاتی ویژه این قشر، تلاش  های مختلفی را انجام داده است و کتابخانه ای با این قدمت، مظهر و برآیند این تلاش است.

حال بلاتکلیف بودن و رو به کما رفتن چنین مرکزی به هر اهل فرهنگی در مقام قضاوت، چه پیام و معنایی را می  تواند برساند؟ آن هم در بحبوحه رشد روز افزون اطلاعات در زندگی هر شهروند در شرایط کنونی!

این میان، پس از چند سال بلاتکلیفی و در جهت ساماندهی و تعیین تکلیف مرکز نابینایان رودکی، مسئولین سازمان بهزیستی، کاربست مجموعه اقداماتی را در دستورکار خود قرار دادند. هر چند در موازات اینکه نفس تعیین تکلیف رودکی و کاربست مجموعه اقداماتی در این راه شایسته می  نمود؛ اما نابینایان به مثابه ذی نفعان اصلی این مرکز و به ویژه تشکل  ها و نخبگان این قشر به انحاء مختلف در کنار ضروری پنداشتن تعیین تکلیف و احیای رودکی، نگرانی  ها و دغدغه  های فراوانی را نسبت به تصمیمات اتخاذ شده ابراز نمودند؛ «مبهم بودن»، «عدم مشارکت دادن جامعه هدف در تصمیمات اتخاذ شده و توجه نکردن به نظرات این قشر»، «نبود پشتوانه کارشناسی در پس تصمیمات»، «نبود تضامین لازم و نداشتن پشتوانه اجرایی مناسب»، «عدم تطابق با برخی قوانین و سیاست ها»، «عدم ارائه پاسخ شفاف به مطالبات و نگرانی  های طرح شده جامعه هدف از سوی مسئولین سازمان بهزیستی» و… از جمله دلایلی بود که در مخالفت نابینایان با عملیاتی سازی تصمیمات اخذ شده به آن ها اشاره می  شد.

مخالفت  هایی که حتی بعضاً با برخی رفتارهای هیجانی به علت عدم پاسخگویی صحیح و به موقع به نگرانی  ها و سؤالات طرح شده همراه گردید و سر انجام پس از چند ماه کش و قوس، آنگونه که از شواهد بر می  آید، از رهگذر همین مخالفت  ها به منتفی شدن عملیاتی سازی تصمیمات اخذ شده انجامید. اما، همچنان ضرورت تعیین تکلیف رودکی به نحوی تسریعی پابرجاست و نباید صورت مسئله (بلاتکلیفی بزرگترین و قدیمی  ترین مرکز فرهنگی و کتابخانه مادر تخصصی نابینایان) را پاک کرد.

در این راستا، اتخاذ هر رویکردی در زمینه تعیین تکلیف مرکز نابینایان رودکی که با توجه به شرایط کنونی آن نیز ضروری می  نماید، مستلزم «نظرداشت تمامی جوانب امر»، «توجه ویژه به حساسیت  های موجود در این زمینه»، «دوری از هرگونه تک بُعدی نگری» و به عبارتی «داشتن نگاهی جامع در معنای تام آن» می باشد.

در نگاهی حداقلی جهت اتخاذ هرگونه سیاست باید:

۱-نظر جامعه هدف و به ویژه در سطح کارشناسی جهت اتخاذ هرگونه سیاست و انجام هر اقدامی، با توجه به پتانسیل نخبگانی موجود در میان افراد با آسیب بینایی مورد توجه قرار گیرد.

۲-وجه مهم دیگر در اتخاذ هر رویکرد و کاربست هرگونه سیاست جامع جهت تحول رودکی و تعیین تکلیف آن، داشتن نگاهی بلندمدت در این راه است و باید دائمی بودن عملیاتی سازی سیاست اتخاذ شده و ملاحظات مترتب بر آن به شکلی همه جانبه مورد توجه قرار گیرد.

بدون لحاظ نگاهی بلندمدت در اتخاذ رویکرد نسبت به تحول رودکی، ما همچنان شاهد تجارب ناموفق این مرکز فرهنگی مهم نابینایان در گذشته خواهیم بود؛ چنانکه در طی بیش از ۵۰ سال حیات خود، شرایط پرنوسانی را تجربه کرده و حداقل ۸ مرحله را پشت سر گذارده است؛ مراحلی که در جایگاه سازمانی، نوع نگاه به رودکی و شرایط مدیریتی آن و بسیاری مسائل دیگر به نوبه خود تأثیرگذار بوده است و طبیعتاً تبعات همه این نوسانات متوجه حلقه نهایی این زنجیره یعنی کاربران نهایی رودکی که همانا «نابینایان به مثابه محروم ترین قشر در دستیابی به اطلاعاتند»، می باشد. تجربه ناموفق واگذاری رودکی به بخش خصوصی و تبعات فراوان ناشی از آن دقیقاً به سبب نبود همین نگاه بلندمدت حاصل گردید.

۳-از هرگونه تجزیه مرکز نابینایان رودکی، تحدید یا تضعیف کارکردها و کارویژه‎های آن و به ویژه واگذاری به سایر سازمان ها و نهادها جلوگیری شده و درصورت ضرورت جهت انجام این امر، ضمن لحاظ تمامی ملاحظات، الزامات و اقتضائات مورد نیاز، از کارایی راهبرد جایگزین و بدیل مورد نظر در ابعاد مختلف و به ویژه استمرار و تداوم یابی آن اطمینان حاصل گردد.

۴- درباره ورود بخش خصوصی به موضوع مرکز نابینایان رودکی و کارکردهای آن در هر سطح و یا حدودی، ضمن لزوم سنجش تمام جوانب امر و نظرداشت حساسیت های موجود و نیز شرایط جامعه هدف، باید در صورت جواز به ورود بخش خصوصی، ملاحظات لازم جهت عدم ایجاد رانت و انحصار، عدم افت کیفیت وظایف محوله چه در کوتاه مدت و چه در بلندمدت و نیز لحاظ شرایط اطمینان بخش جهت سنجش اهلیت، تخصص و توان مدیریتیِ بخش خصوصی و اتخاذ مکانیزم های نظارتی مدقن، فراگیر و مستمر در این زمینه، مطمح نظر قرار گیرد.

البته به زعم نگارنده حتی در صورت حصول شاخصه  های مطروحه فوق، همچنان باید امور مربوط به هرگونه «تصمیم سازی در زمینه منابع اطلاعاتی نابینایان»، «حوزه های مأموریتی این مرکز در سطوح راهبردی» و نیز «بُعد نظارت» در ید دولت بماند.

۵-در زمینه محل ساختمان رودکی نیز ضمن تأکید بر اهمیت وجه کالبدی این مرکز به عنوان بُعد نمادین حیات علمی و فرهنگی نابینایان در بیش از ۵۰ سال اخیر و امکان سنجی مجدد نوسازی، مرمت و مقاوم سازی آن با لحاظ اهمیت فرهنگی رودکی، درصورت هرگونه تغییر مکان در موازات تضمین جایابی صحیح و با رعایت تمام ملاحظات چه در زمینه جامعه هدف و چه در زمینه زنجیره تولید و توزیع منابع بریل و گویا، باید برنامه ریزی صحیح، جامع و زمانمند با فازبندی  های مشخص جهت جانمایی در یک مکان استاندارد و مناسب –چه در مکان کنونی آن پس از تجدید بنا و تجهیز، و یا هر مکان دیگر- مدنظر قرار گیرد.

۶-جهت اعتباربخشی به مرکز نابینایان رودکی به مثابه مرکز تولید و توزیع منابع ویژه نابینایان و کتابخانه مادر تخصصی ویژه این قشر و ثبات بخشی بیشتر به فعالیت های آن، از ظرفیت های سیاستی و اجرایی تمامی سازمان  ها و نهادهای مرتبط با حوزه نشر و کتاب مبتنی بر حوزه های مأموریتی، کارویژه  ها و شرح وظایف آن ها در سطوح مختلف به صورتی که به استقلال این مرکز خدشه  ای وارد نشود، استفاده گردد.

همچنین، تمهیدات لازم برای ممانعت از انباشت و تراکم سطوح «سیاستگذاری»، «اجرا» و «نظارت» به شکلی متمرکز در مرکز رودکی اتخاذ گردد. «یکی بودن سیاستگذار، مجری و ناظر» در هیچ ساحت تصمیم ساز و اجرا قابل دفاع نبوده و توجه به این امر در زمینه  کتاب های ویژه نابینایان که دارای حساسیت های مختص به خود است، ضرورتی دو چندان می  یابد. امری بسیار مهم و حیاتی که اجرایی سازی آن مستلزم تغییر در نحوه راهبری مرکز رودکی، مشارکت دادن دستگاه های سیاستگذار ذی ربط در حوزه نشر و کتاب در این زمینه و بازبینی مکانیزم های مربوط به تصمیم سازی منابع اطلاعاتی نابینایان و نحوه نظارت بر آن در این مرکز است.

۷-همچنین، باید به شکلی جدی «بازبینی سیاست  ها، حوزه  های مأموریتی و کارویژه  های رودکی» و «منطبق  سازی و به روزرسانی شروح وظایف آن براساس نیازهای جامعه هدف» و «تغییر رویه مدیریتی و نحوه راهبری و اداره این مرکز»، در هرگونه اتخاذ رویکرد تحولی برای مرکز نابینایان رودکی در قالب کاربست یک سیاست جامع مدنظر قرار گیرد و بسیاری موارد و ملاحظات دیگر که به جهت مطول نشدن این نوشتار، تخصصی بودن مباحث و دارابودن ظرایف و دقایق مختلف به آن ها نمی پردازم.

کوتاه سخن آن که، همچنان به دلایل فراوان معتقدم که باید مرکز نابینایان رودکی با تمامی نوسانات و نشیب و فرازهای پیش آمده، زیرنظر سازمان بهزیستی باقی بماند؛ اما در کیفیت و نحوه حفظ و احیای رودکی در ذیل این سازمان و چگونگی استفاده از ظرفیت های موجود با توجه به شرایط کلی حاکم بر سپهر سیاستی کشور در زمینه «منابع اطلاعاتی» از یک سو، و «حوزه نابینایان» از سوی دیگر، نیازمند یک بحث کارشناسی و تخصصی جامع و مدون است.

از این  رو نظر به ضرورت تعیین تکلیف هر چه سریع  تر این مرکز جهت ممانعت از ورود لطمات فرهنگی بیشتر به حوزه منابع اطلاعاتی نابینایان، بایسته است که سازمان بهزیستی با نظرداشت تمامی جوانب و در قالب یک نگاه تخصصی با بهره گیری از متخصصین و کارشناسان حوزه منابع اطلاعاتی ویژه نابینایان و سایر ساحت  های مرتبط و به ویژه استفاده از توان کارشناسی و پتانسیل نخبگانی موجود در میان جامعه هدف (نابینایان و کم بینایان) در این راستا، به شکلی عاجل گام بردارد و حتی در سطحی کلان تر، شایسته است مسئولین فرهنگی کشور نیز به این موضوع بسیار مهم با قید اولویت ورود نمایند. البته همچنان با نظرداشت ضرورت بهره  گیری از نگاه تخصصی، نظرات جامعه هدف و داشتن رویکردی جامع و البته بلندمدت در اتخاذ هرگونه سیاست برای بزرگترین و قدیمی  ترین مرکز فرهنگی نابینایان کشور.

منبع: مهر.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

13 − نه =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *