روایتهایی از قاصدان روزنامه ایران سپید

پستچی همیشه چشم انتظاری دارد. پستچیهای ایران سپید به سان آن قاصدک معروف هستند. قاصدک هان برو آنجا که تو را منتظرند! و این چشم انتظاریها و وصالها همیشه داستانساز است. با هم روایتهای خواندنی مخاطبان و پستچیها را میخوانیم: داستان اول مربوط به علی نعمتی است. آقای نعمتی در آن زمان رئیس انجمن نابینایان شیراز بود و مدت زیادی از نامنظم آمدن روزنامه آزرده خاطر بود. در پی این اختلال چندین بار با روزنامه تماس میگیرد. دست بر قضا روزی او در جلسه ای مدیر پست منطقه را ملاقات میکند و گلایه به آن مسئول میبرد. چندی میگذرد و باز هم روزنامه ای یافت نمیکند. با این اوصاف قبل از سال نو زنگ در خانه اش به صدا در میآید. شخص پشت در کسی نبود جز پستچی! آقای نعمتی میگوید: در پی اعتراض من به رئیس پست منطقه، پاداش و مزایای پستچی را قطع کرده بودند و پستچی به در خانه من آمد و گفت “روزنامه به دست من هم نمیرسد که برای شما بیاورم. باور کنید من بیتقصیرم. شکایت شما باعث شده مزایای من کاهش یابد که این واقعاً دور از انصاف است.” پس از شنیدن حرفهای این پستچی دلم سوخت. وقتی فهمیدم پستچی مقصر نیست و سیستم فقط زورش به او رسیده، دلم سوخت و نامه بلند بالایی در مدح و ستایش این پستچی برای رئیس منطقه نوشتم و خواستار شدم تا حقوق و مزایای این بنده خدا به حالت عادی برگردد که همین هم شد. – اما در میان پستچیهای ایران سپید برخی هم هستند که وظیفه شناسیشان باعث آزار مخاطبان ایران سپید شده بود. چندی قبل خانمی از تهران با دفتر روزنامه تماس گرفت و با استیصال به مسئول روابط عمومی گفت: خواهش میکنم روزنامه من را قطع کنید. پستچی هر دفعه که میآید، زنگ در را میزند. صاحبخانه من زن پیریست؛ زنگ در خانه من با صاحبخانه مان یکیست. من چندین بار شخصاً از پستچی خواسته ام که روزنامه را پشت در بگذارد؛ اما او از این کار امتناع میکند و میگوید او وظیفه دارد محموله را به دست من تحویل دهد و اگر من اعتراضی دارم، با روزنامه تماس بگیرم و قطع اشتراک کنم. صاحبخانه ام گوشش به این حرفها بدهکار نیست و من را تهدید کرده که بیرونم میکند. در نهایت میرسیم به داستان شهروند وظیفه شناس و پستچی خاطی. چندی قبل شخصی با دفتر روزنامه تماس گرفت و تعریف کرد: من بینا هستم. چند روزیست که میبینم شخصی چند بسته سفید را در سطل آشغال میریزد. کنجکاو شدم و سر در سطل زباله بردم و فهمیدم این روزنامه است و با دفتر شما تماس گرفتم که بگویم آقایی اول صبح هر روز پنج و شش روزنامه را در سطل زباله می اندازد. با پیگیریهای مسئول توزیع مشخص شد که پستچی روزنامه ها را یکجا به سطل می اندازد. با نامه نگاریهای انجام شده این پستچی خاطی تنبیه شد.
منبع: ایران سپید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

1 × دو =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *