ایران سپید که 28 آبان سال 75 با شعار (دسترسی روزنامه ایران برای همه) به خط بریل منتشر شد، حالا یک جوان 23 ساله شده است. جوانی که در روزهای ابتدایی تولد برای مخاطبانش بسیار جذاب و خواندنش مایه مباهات جامعه نابینایان و هیجان انگیز مینمود، حالا با تحولات گسترده رسانه های جمعی و عصر دیجیتال، با چالشهای مختلفی نیز مواجه شده است. برای بررسی این چالشها با دوتن از نابینایان به گفتگو نشستیم. ابوذر سمیعی دانشجوی دکترای سیاستگذاری فرهنگی در این ارتباط میگوید: بزرگترین مسئله ای که روزنامه ها در سراسر دنیا با آن روبرو هستند از دست دادن مخاطب است که این موضوع را میتوان در سه حوزه جهانی، داخلی و نابینایی تحلیل کرد. در حوزه جهانی به جهت آپدیت بودن و سرعت انتشار اطلاعات، مردم دیگر تمایلی برای خواندن روزنامه ندارند. در عصر حاضر، معنی آپدیت بودن، به لحظه بودن است نه بروز بودن. به جهت پست مدرنیسم، مردم دنیا آنقدر چیزهای جذابتری در اختیار دارند تا کمتر به سمت روزنامه ها بروند. در حوزه داخلی، به خاطر فاصله فرهنگ رسمی عمومی با فاصله غیر حکومتی یعنی تفاوت آنچه در رسانه های رسمی نوشته میشود با آنچه که مردم واقعاً میخواهند و سانسورهای موجود، باعث شده بخش دیگری از مخاطب روزنامه ها از دست برود. در حوزه نابینایی نیز میان نیازهای روز معلولان با آسیب بینایی با آنچه که عمده مطالب روزنامه ایران سپید را شامل میشود، فاصله وجود دارد. در سالهای اخیر، مسئولان ایران سپید سعی کردند از طریق کانال، این بروز بودن و تبادل سریع اطلاعات را تا حدی جبران کنند اما اقبال به کانال این روزنامه در فضای مجازی چندان بالا نیست. برای مثال، مخاطبان کانال ایران سپید حدود ششصد و اندی نفر هستند، این در حالی است که دنبال کنندگان کانال محله نابینایان که چندین سال است بدون هیچ بودجه ای راه اندازی شده نزدیک به 600 نفر است. چرا ایران سپید با این همه قدمت را باید در این سطح مقایسه کرد. فضای مجازی برای آنکه بیشتر با استقبال کاربران مواجه شود، الگو و راه و رسم خود را دارد. این در حالی است که ایران سپید همان مطالبی که در سایت و روزنامه منتشر میکند، با همان سبک و سیاق هم در کانال نشر میدهد. سمیعی چالش دوم ایران سپید را گریزان بودن نوجوانان و جوانان نابینای ایران از خط بریل میداند و می افزاید: این مشکل حتی در کشور آمریکا نیز وجود دارد و برای رفع آن، کمپین احیای خط بریل راه انداخته اند. سازمان آموزش و پرورش استثنایی در این بین، وظیفه خطیری دارد. شاید اگر یک روزنامه بینایی تعطیل شود و فعالیتهای خود را بر روی سایت متمرکز کند برای افراد بینا چندان مهم نباشد، اما این اتفاق برای یک روزنامه بریل اصلاً خوشایند نیست. یکی از مخاطبان قدیمی ایران سپید نیز در خصوص خاطرات خود از این روزنامه و چالشهای پیش روی آن در یک گفتگوی صریح با خبرنگار ایران سپید گفت: پاگیری ایران سپید در دوره اول اصلاحات اتفاق افتاد که در آن زمان تب و تاب خواندن روزنامه بین مردم بسیار بالا بود. من که در آن زمان یک نوجوان 14 ساله بودم خواندن روزنامه مثل سایر اعضای خانواده برایم بسیار جذاب بود و احساس برابری میکردم. 4 نسخه از روزنامه به مدرسه شهید محبی ارسال میشد و با اشتیاق خاصی بین بچه ها دست بدست میشد. خواننده قدیمی ایران سپید ادامه میدهد: در حال حاضر مطالب کپی و عمومی ایران سپید بسیار زیاد شده است و همین عامل سبب شده برخی از مخاطبان اعتماد خود و عرقی که نسبت به این رسانه داشتند را از دست بدهند. در حالی که خوب یادم هست آن قدیمها، مطالبی که با گرایش عمومی منتشر میشد، همگی توسط خود بچه های ایران سپید تولید میشد. مثل ستون قند پارسی که عباس شرار مینوشت و ستون یکی بود یکی نبود که توسط سعید عباسپور منتشر میشد. وی سرعت پایین تحویل محتوا به دست مخاطبان به ویژه در شهرستانها که با وقفه سه چهار روزه به دست آنها میرسد را یکی دیگر از چالشهای ایران سپید میداند و میگوید: خبرهای روزنامه وقتی به دست بخش عمده ای از مخاطبانش میرسد، بیات شده اند و روزنامه کارکرد خبری خود در حوزه اخبار عمومی را از دست داده است. وی تصریح کرد: ارتباط ایران سپید با سه گروه از نابینایان کمرنگ شده است. یکی انجمنهای نابینایی است که البته به خاطر گسترش تکنولوژی امری طبیعی است. برای مثال، اگر 20 سال پیش قرار بود انجمنها در خصوص اخبار و اردوهای خود اطلاع رسانی کنند، تنها مرجع اطلاع رسانی آنها ایران سپید بود. اما در حال حاضر اکثر این انجمنها خود کانال، گروه و سایت در فضای مجازی دارند و به صورت مستقیم با اعضای جامعه هدف خود در ارتباط هستند. این خواننده قدیمی، قطع شدن ارتباط ایران سپید با نسل جوان امروز را یکی دیگر از نقدهای وارده به ایران سپید میداند که همین مسئله باعث از دست رفتن جایگاه ایران سپید در میان جوانان و نوجوانان نابینا شده است. وی در این ارتباط می افزاید: ایران سپید هنوز نتوانسته نیازهای اطلاعاتی نابینای نسل جوان امروز را شناسایی کند و متناسب با آن برایش تولید محتوا کند. او نخبگان نابینا را گروه سوم معلولان با آسیب بینایی میداند که ارتباط کمرنگی با این روزنامه دارند. معمولاً در روزنامه های اسم و رسمدار، افراد شاخص و نخبه هر جریان به مناسبتهای مختلف به روزنامه یادداشت میدهند تا با اسم خودشان در آن رسانه منتشر شود. ولی چنین ارتباطی به ویژه در سالهای اخیر میان نخبگان نابینا با ایران سپید وجود ندارد یا بسیار کمرنگ شده است. وی در خصوص راهکارهای خود که ایران سپید بتواند بر چالشهایی که در بالا بدانها اشاره شد فائق آید میگوید: به عنوان یک خواننده قدیمی و دلسوز ایران سپید، دوست دارم این روزنامه همان جایگاه، هویت و اقبال گذشته را در میان اعضای جامعه هدف پیدا کند. به نظر من، ایران سپید باید در بیشتر رویدادهایی که در گوشه و کنار کشور برگزار میشود فعالتر بوده و حضور میدانی خود را برای تهیه گزارشهای اختصاصی افزایش دهد. همچنین ایران سپید باید از ظرفیت فضای مجازی بهتر استفاده کند. وی در ادامه افزود: اخبار عمومی و کپی باید حذف شوند و مطالب باید طوری تنظیم شوند که بیشتر رویکرد گزارشی داشته باشند تا اگر حتی یک هفته بعد روزنامه به دست مخاطب برسد، برای خواندنش رغبت داشته باشد و مطالب، ارزش محتوایی خود را از دست ندهند. این خواننده قدیمی در پایان گفت: اگر ایران سپید این پیشنهادات را در اولویت کاری خود قرار دهد و با سه گروه تشکلهای نابینایان، بدنه نسل جوان و نخبگان دانشگاهی ارتباط بیشتری را برقرار کند، بیتردید همان ارزش و جایگاه گذشته خود را باز خواهد یافت. این میراث فرهنگی معنوی جامعه نابینایان باید شکوفاتر از گذشته به بالندگی خود ادامه دهد.
امیر سرمدی
منبع: ایران سپید