مقاله: حفظ سلامت روان در افراد با آسیب بینایی

نویسنده: امین عرب

منبع: یازدهمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا

دانلود نسخه ی صوتی نوشته

آسیب بینایی با افزایش خطر زمین خوردن یا برخورد با موانع و کاهش کیفیت زندگی، بر سلامت جسمی شما تأثیر می گذارد. همچنین می تواند تأثیر زیادی بر سلامت روان شما داشته باشد. آسیب بینایی با تنهایی، انزوای اجتماعی و احساس نگرانی، اضطراب، ترس و افکار خودکشی مرتبط است.

افسردگی در افراد با آسیب بینایی شایع است. در پژوهشی که به تازگی صورت گرفته، از هر چهار بزرگ سال با آسیب بینایی، یک نفر اضطراب یا افسردگی را گزارش کرده  است. طبق این مطالعه، افراد جوان با آسیب بینایی، تقریباً پنج برابر بزرگ سالان ۶۵ سال به بالا، در معرض خطر اضطراب یا افسردگی جدی قرار دارند؛ احتمالاً به این دلیل که آنها هنوز مهارت های مقابله ای مؤثر یا خود مدیریتی را پرورش نداده  بودند.

اضطراب درمان نشده می تواند خطر ابتلا به افسردگی را افزایش دهد. افراد با آسیب بینایی باید از نظر ابتلا به اضطراب یا افسردگی غربالگری شوند. هرچه زودتر این مشکلات درمان شوند، کیفیت زندگی افراد بهتر خواهد بود.

چه راه هایی برای استفاده از کمک های تخصصی در زمینه سلامت روان وجود دارد؟

ما به عنوان جامعه ای از افراد با آسیب بینایی، باید اهمیت آگاهی از سلامت روان را بپذیریم. با نشان دادن شجاعت لازم و گفت وگو دربارۀ تجربیات خود، می توانیم به دیگرانی که در حال سازگاری با آسیب بینایی شان هستند کمک کنیم تا آنان نیز در مواقع لازم از کمک های حرفه ای و تخصصی بهره مند شوند. اگر شما یا یکی از دوستانتان برای یک اختلال روانی به کمک نیاز دارید، راه هایی برای کمک گرفتن وجود دارد. با پزشکتان یا یک روان پزشک یا روانشناس صحبت کنید. اگر هزینه خدمات روان شناختی برای شما سنگین است، از خدمات مشاوره رایگان تلفنی و حضوری سازمان بهزیستی استفاده کنید. همچنین برخی انجمن های مردم نهاد به طور رایگان یا با هزینه ای اندک به اعضای خود خدمات روانشناختی ارائه می کنند.

نکاتی در جهت حفظ و بهبود سلامت روان در افراد با آسیب بینایی

۱. مراقب بدن و سلامت جسمی تان باشید

این مراقبت می تواند از راه های گوناگونی انجام شود. کار های زیادی وجود دارند که می توانید برای حفظ بدن و در نتیجه سلامت روانتان انجام دهید؛ از تغذیه سالم گرفته تا ورزش کافی. مراقبت از سلامت جسمی، برای حفظ سلامت روان اهمیت زیادی دارد؛ خصوصاً اگر آسیب بینایی شما ناشی از یک بیماری مثل دیابت باشد.

۲. از خانه بیرون بروید

مزایای زیادی برای بیرون رفتن وجود دارد؛ از دریافت ویتامینD  کافی تا آثار مفید روانی. ما می دانیم که اگر نابینا یا کم بینا هستید، با چالش های بیشتری در این مورد مواجهید؛ خصوصاً اگر به مهارت های جهت یابی و تحرک خود اطمینان ندارید یا آموزش های لازم را در این زمینه ندیده اید. اما این بدان معنا نیست که نمی توانید از خانه خارج شوید و کمی هوای تازه بخورید!

۳. تعاملات اجتماعی برقرار کنید

مشابه بیرون رفتن، مزایای زیادی برای تعاملات اجتماعی وجود دارد؛ چه از راه یک مکالمه تلفنی، چه ارتباط در شبکه های اجتماعی یا نرم افزار های ارتباط گروهی و چه به صورت یک ملاقات حضوری. همه گزینه های مناسبی برای بیرون آمدن از تنهایی به شمار می روند.

۴. خواب کافی را در اولویت قرار دهید

خواب نه تنها برای سلامت روان؛ بلکه برای سلامت عمومی ما ضروری است. اگر با مشکلی مانند اختلال چرخه خواب غیر  24 ساعته دست و پنجه نرم می کنید، داشتن یک برنامه منظم خواب بسیار مهم است. اگر به سختی می خوابید، استفاده از داروی ملاتونین یک گزینه طبیعی و مؤثر به شمار می رود؛ اما قبل از استفاده با پزشک خود مشورت کنید. در شماره قبلی از همین ستون به تفصیل در این مورد سخن به میان آمد.

۵. از یک متخصص سلامت روان کمک بگیرید

مشکلات روان شناختی همیشه به دست خودمان قابل حل نیستند و همه ما ممکن است در مقاطعی از زندگی نیاز به کمک افراد متخصص داشته  باشیم. کمک گرفتن از یک روان پزشک، روانشناس یا مشاور، در بسیاری موارد ضروری است و هرچه سریعتر برای آن اقدام شود، مؤثرتر خواهد بود.

تجربیاتی از افراد با آسیب بینایی در مواجهه با اختلالات روانی

تجربه هالی بونر

از کودکی دچار حملات اضطرابی پانیک بودم. احساس تپش قلب شدید تا حدی که انگار می خواهد از سینه ام بیرون بپرد، تنفس سخت و ترس از عذاب قریب الوقوع، تقریباً هر روز رخ می داد. پس از مبارزه با سرطان پستان که در دهه سوم زندگی ام تشخیص داده شد، مشخص شد که هم به افسردگی و هم اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) مبتلا هستم. وقتی در سال ۲۰۱۲ سرطان منجر به از دست دادن بینایی ام شد، افسردگی و اضطرابم به سطحی رسید که برای مقابله با آن آماده نبودم. یک خودکشی نا موفق مرا بر آن داشت که به دنبال مشاوره حرفه ای برای کنار آمدن با از دست دادن بینایی باشم. من غصه می خوردم و نیاز داشتم که ابزار لازم را به دست بیاورم. ابزاری که به من کمک کند تا با فقدان بزرگی که متحمل شده  بودم، کنار بیایم.

رابطه جنجالی من با اختلالات روانی بخشی، از دلایلی بود که باعث شد تصمیم بگیرم روان درمانگر شوم و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته مددکاری اجتماعی دریافت کنم. من هنوز مواردی از اضطراب را در طول سال تجربه می کنم؛ به ویژه در سالگرد از دست دادن بینایی ام که اضطرابم افزایش می یابد و گوشه گیر می شوم. وقتی دچار این احساسات می شوم، برای جلب کمک های خانوادگی و حرفه ای تلاش می کنم. من یاد گرفته ام که صبور باشم و اجازه بدهم که این احساسات مانند موجی که در ساحل می شکند، بر من بنشیند. می دانم که این لحظات در نهایت می گذرند و امواج در نهایت فروکش می کنند و حس وضوح و آرامش به زندگی من باز می گردد.

وقتی وبسایت خود را با نام «مادر نابینا» ایجاد کردم، دریچه ای برای من فراهم کرد تا در مورد تجربه ام در از دست دادن بینایی صحبت کنم. من توانستم سابقه حرفه ای خود را به عنوان یک روان درمانگر با تجربیاتی که به عنوان مادر دو فرزند خردسال داشتم، ترکیب کنم. برقراری ارتباط با دیگران از طریق نوشته هایم و ادغام آن با حمایت حرفه ای مستمر، یک شکل ابداعی و معنادار از خود درمانی است که برای کنار آمدن با اختلال روانی ام به من کمک می کند.

تجربیات دیو استیل

در اواخر نوجوانی و اوایل دهۀ سوم زندگی بی خانمان بودم. دچار افسردگی شدم و چند بار اقدام به خودکشی کردم، چون احساس می کردم کسی را ندارم. همسر فوق العاده ام، ایمی، از افسردگی و اختلال اضطراب پس از سانحه رنج می برد که با تولد آسیب زای کوچکترین پسرمان، آستین، به وجود آمد. به دلیل عوارض زایمان آنقدر خون از دست داد که در مقطعی فکر می کردیم که او را از دست می دهیم. در سال های اخیر، از زمان تشخیص بیماری RP، حملات پانیک را به  طور منظم و افسردگی را به صورت مقطعی تجربه می کردم؛ زیرا آسیب بینایی ام همیشه مرا نا امید می کرد. روز های بد به اندازه قبل زیاد نیستند؛ اما در چند ماه اول من دچار اضطراب شدم. منزوی شدم، زیرا نمی توانستم به تنهایی بیرون بروم و در مکان های شلوغ تردد کنم و چون دچار شب کوری بودم، اصلاً شب ها از خانه خارج نمی شدم. این  طور نبود که تلاشی برای کمک گرفتن نداشته  باشم؛ اما سیستم فرایند آسانی نداشت و نُه ماه طول کشید تا من و خانواده ام کمکی را که شدیداً به آن نیاز داشتیم دریافت کنیم. در این بین، هرچه فشار مالی بیشتری احساس می کردیم، افسردگی مان بیشتر می شد.

الآن اوضاع زندگی مان خیلی بهتر شده  است. همسرم هنوز دچار اختلال است؛ اما ما در کنار هم قوی هستیم و من در موقعیت بهتری هستم که بتوانم در کنارش باشم. اختلالات روانی، مرا به انسانی که امروز هستم تبدیل کرده  است. زخم های بیرونی و درونی ام یاد آور آن چیزی است که گذرانده و در برابر آن دوام آورده ام. من زندگی ام را وقف کمک به کسانی کرده ام که با آسیب بینایی دست و پنجه نرم می کنند.

کتاب های شعرم در تاریک ترین زمان ها به مردم سراسر جهان کمک کرده  است. آنها با خواندن کلمات من متوجه می شوند که تنها نیستند. دوستان و خانواده آنها نیز می توانند از شعر های من برای به دست آوردن بینشی منحصر به فرد در دنیایی که همیشه در حال محو شدن است استفاده کنند که توضیح آن برای برخی دشوار است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

سه + 10 =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *