کمی با هنرمندان فرشباف نابینا همراه شویم

بانوان نابینای زنجانی با دستان هنرمندشان نقش و نگاری چشم نواز بر تار و پود قالی می زنند.

ساعت ۸ شب را نشان می داد و طبق معمول همیشه کانال تلویزیون بر روی شبکه استانی تنظیم شده بود.

در آشپزخانه مشغول ریختن چای بودم که لابه لای صحبت های گوینده خبر و گزارش های روزمره از کرونا صدایی از جنس امید مرا به سمت تلویزیون کشاند؛ گزارش مربوط به ۲ دختر جوانی بود که با نابینایی مطلق توانسته اند فعل خواستن را صرف کنند.

همان یک لحظه مرا  بر آن داشت تا از نزدیک با شبنم و فاطمه دیداری داشته باشم.

بی درنگ گوشی تلفن را برداشته و با آقای خسروی هماهنگی های لازم را برای مصاحبه با این دو بانوی روشندل انجام دادم.

روز موعود فرا رسید و من راهی کارگاهی شدم که در پس یکی از محله های بافت قدیمی شهر قرار داشت. شماره پلاکی که به من آدرس داده بودند درب چوبی کوچکی را نشان می داد،

بنظر می آمد که خانه قدمت بالایی داشته باشد، کلون درب را که به صدا در آوردم سرایدار به استقبالم آمد؛ همانطور که حدس زده بودم حیاط خانه نیز بافت قدیمی اش را حفظ کرده بود.

درختان بلند قامتی که روی گل های شعمدانی سایه افکنده بودند مرا پرت روزهای شیرین کودکی ام کرد.

غرق در افکار خودم بودم که صدایی آشنا مرا از عالم خیال دور کرد، سر که برگرداندم شبنم را دیدم که به استقبال من آمده بود.

با سلامی گرم مرا تا پای دار قالی کوچکش همراهی کرد.

ظاهری رنگارنگ و چشم نواز دارد، چشمانش قهوه ای روشن  است و مانند عقیق می درخشد.

شروع به صحبت کردیم  و از او خواستم تا خودش را بیشتر معرفی کند و بگوید که چطور شده که قدم در این راه سخت و دشوار نهاده است؟

او می گوید: شبنم سعادتی هستم، مردادماه سال ۱۳۷۱ در زنجان متولد شدم،  فارغ التحصیل رشته تاریخ در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه سراسری قم با معدل ۱۹ و ۴۵ صدم هستم و علاوه بر نمرات بالایی که همواره در طول دوران تحصیل کسب کرده ام ۲ مقام طلا در رشته دو و میدانی و ۳ حکم قهرمانی نیز در رشته احکام دارم.

از او در رابطه با چگونگی نابینایی اش می پرسم که می گوید: من نابینای مادر زاد هستم، با شنیدن حرف هایش سوالی در ذهنم نقش بست که چگونه کسی که چشم سرش، هرگز رنگ های متنوع ریس های قالی را ندیده  با هنرمندی تمام دست به خلق چنین آثار زیبایی زده است؟

شبنم در ادامه صحبت هایش گفت: در این ۲۹ سالی که از خدا عمر گرفته ام هرگز اجازه نداده ام که این نابینایی مطلق سدی باشد در برابر رسیدن به خواسته ها و آرزوهایم؛ همانطور که گفتم چه در طول دوران تحصیل  و چه در رشته های ورزشی و قرآنی با اینکه خیلی سخت بوده اما من توانسته ام  نمرات و رتبه های خوبی کسب کنم.

این بافنده روشندل می گوید: از سال ۱۳۹۶ که تحصیلاتم را به پایان رساندم دنبال شغل مناسبی بودم تا بتوانم علاوه بر امرار معاش آینده ام را هم تضمین کنم؛ اما با توجه به شرایط خاصی که دارم تاکنون موفق نشده ام؛ از این رو تصمیم گرفتم که به جای بیکار نشستن و  دست روی دست گذاشتن فرشبافی را بیاموزم و الان به جایی رسیده ام که می توانم به افرادی که در شرایط خودم هستند نیز این هنر را آموزش دهم.

شبنم در ادامه به سختی هایی که در این مسیر همراهش بوده گفت: همانطور که خداوند در آیه ۵ سوره انشراح گفته که “إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسرِ یُسرٗا” یعنی بعد از هر سختی آسانی است، الان هم سختی کار من در فرشبافی به سر رسیده و به راحتی می توانم تابلو فرش ببافم و این حرفه را آموزش دهم؛ اما از آنجایی که قیمت مواد اولیه و نقشه بالاست و در بخش فروش هم مشکل دارم طی مدتی که این حرفه را آموخته ام تنها یک فرش بافته ام و این دارقالی که می بینید دومین فرش من است؛ فرش اولم را که طرح بسم الله در آن نقش بسته بود به یک امامزاده اهداء کردم.

برایم جالب بود که بدانم چطور بدون اینکه ببیند نقش عشق را میهمان چشمان زیبا پسند می کند؛  اطراف دارقالی اش را نخ های رنگ و وارنگی که شماره گذاری شده اند، گرفته است.

او می گوید: من به روش کدبافی فرش می بافم و این رنگ ها را به کمک یک فرد بینا با خط بریل شماره گذاری کرده و در پلاستیک های جداگانه گذاشته ایم، برای خواندنشان هم از نرم افزار نقشه خوان طوبی استفاده می کنم و شماره هایی که این برنامه  اعلام می کند را از عدد اعلام شده تا عدد بعدی  که نرم افزار می خواند باید ببافم.

شبنم در ادامه توضیحاتش راجع به سختی های فرشبافی برای یک فرد نابینا، گفت: پود ضخیم و پود نازک انداختن خیلی سخته و جای هیچگونه خطایی نیست یعنی اگر اشتباه کنم کل کار بهم می ریزد.

او می گوید: برای ادامه این راه نیاز به اندکی سرمایه و حمایت از سوی نهادهای ذیربط را دارم؛ تمام تلاش و توانم را با کم و کاستی هایی که داشتم در این مسیر گذاشته ام و حالا چشم امیدم به یاری مسئولان است تا بتوانم این کار را ادامه دهم و با آموزش این حرفه نور امیدی در دل روشندلان شهرم بیافکنم.

مشغول صحبت با شبنم بودم که خانم کریمی مربی فرشبافی به همراه یکی دیگر از روشندلان نیز به جمع ما پیوستند.

در کنار خانم کریمی نشستم تا در ادامه مسیر گزارشم با او هم صحبت شوم…

او می گوید: فاطمه و شبنم از طریق سازمان صنعت و معدن استان زنجان به من معرفی شده اند و راستش را بخواهید اول کار کمی مردد بودم و استرس داشتم  برای پذیرش درخواست آموزش این افراد چراکه تا پیش از این هیچ آموزشی در حوزه فرشبافی برای روشندلان در استان نداشتیم و این اتفاق برای نخستین بار توسط بنده انجام شد.

کریمی گفت: با توکل به خدا قدم در راهی نهادم که می دانستم سختی های بسیاری را در پی دارد؛ اما وقتی اراده و همت این جوانان را برای  یادگیری هنری که نیاز به نگاهی تیزبینانه دارد دیدم مصمم شدم برای ادامه راه و طی ۱۰ جلسه آموزش را به پایان رساندیم، اما باید به این نکته هم اشاره کنم که فاصله بین جلسات زیاد بود برای اینکه هنرجویان زمان کافی برای یادگیری مطالب و تمرین داشته باشند؛ حین تمرین هم سر می زدم تا اگر احیانا  اشکالی داشته باشند با کمک هم حل کنیم.

او می گوید: تاکنون حمایتی از سوی هیچ ارگانی نداشتیم، فقط صنعت، معدن که این بچه ها را معرفی کرده و اتحادیه فرش بافان روستایی هم این مکان را به عنوان کارگاه آموزشی در اختیار ما قرار داده است.

به گفته خانم کریمی این هنرمندان روشندل نیاز به حمایت جدی برای ایجاد اشتغال پایدار از سوی مسئولین دارند؛ چراکه با تمام سختی هایی بر سرراهشان بوده به این موفقیت ها دست یافته اند و اکنون وقت آن رسیده که مسئولین نور رضایت را بر چشمان این جوانان بتابانند.

او با تأکید بر اینکه نمونه کار بافته شده توسط این نابینایان با فرش هایی که به همت افراد بینا بافته شده هیچ فرقی ندارد، گفت: کار این هنرمندان به قدری تمیز بافته می شود که تنها کسی که کارشناس فرش باشد به این موضوع پی می برد که این کار توسط یک فرد نابینا بافته شده است.

به گفته کریمی در حال حاضر مشکل عمده این گروه از بافندگان عدم حمایت کافی در بحث فروش و بیمه است؛ چراکه اگر به قدر کافی حمایت شوند می توانند آثارشان را در نمایشگاه های مختلف در معرض دید عموم قرار دهند و از این طریق هم کسب درآمدی داشته باشند.

او می گوید: با توجه به اینکه این روشندلان برای بافت فرش از نرم افزار صوتی استفاده می کنند سکوت و آرامش محل کار از اهمیت بسزایی برخوردار است و جایی که فعلا در آن مستقر هستیم متأسفانه این شرایط را ندارد؛ بنابراین یکی دیگر از درخواست های ما از مسئولین این است که یک مکان مناسب تر برای آموزش و اشتغال این افراد درنظر بگیرند تا  باری از روی دوش این جوانان پرتلاش برداشته شود و از آنجایی که کار این روشندلان خاص بوده و برای نخستین بار در استان اتفاق افتاده باید نگاه مسئولین هم به آن ها ویژه باشد تا بتوانند با انگیزه بیشتر این مسیر را ادامه دهند.

فاطمه، یکی دیگر از هنرمندان قالیباف نابینایی که امروز مرا در تهیه گزارشم همراهی کرد، کم حرف و خجالتی اما پرتلاش و باهوش است

او که ۲۶ سال سن دارد تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی رشته معارف گرایش قرآن و حدیث به پایان رسانده و از فروردین ماه امسال پابه پای شبنم هنر فرشبافی را آموخته است.

فاطمه   می گوید: من هم مثل شبنم نابینای مادرزاد هستم، اما تاکنون اجازه نداده ام کمبود هایی که دارم جلوی پیشرفتم را بگیرد؛ بنده در زمینه های قرآنی و ورزشی  توانسته ام مقام های دوم و سوم کشوری را کسب کنم.

او گفت: همانطور که می دانید انجام هرکاری در ابتدا با سختی همراه است، اما من به کمک خانم کریمی و پشتکار و اراده ای که داشتم توانستم خیلی زود این هنر را بیاموزم و با عشق و علاقه این کار را ادامه می دهم

فاطمه می گوید : درست است که تشویق و حمایت اطرافیان تأثیر بسزایی در پیشرفت انسان دارد، اما به عقیده من مهمترین عنصر در پیشرفت تعالی انسان اراده و پشتکار خودش است

او در پایان صحبت هایش خطاب به مسئولین گفت: ما با وجود تمام سختی ها تمام توان و تلاشمان را در افتخارآفرینی برای استانمان گذاشته ایم و به جای عصا کرک فرشبافی به دست گرفتیم تا غیر ممکن ها را ممکن کنیم، حالا نوبت شما بزرگواران است که حامی ما روشندلان برای ادامه مسیر باشید.

فاطمه می گوید: داشتن یک شغل ثابت برای تضمین آینده مان تنها خواسته ما از مسئولان است که امیدوارم مثل همیشه شنوای صحبت هایمان باشند و ما را برای ادامه این راه پر فراز و نشیب همراهی کنند

هم صحبتی با فاطمه و شبنم انقدر برایم دلنشین بود و امیدبخش بود که دلم برای خداحافظی رضا نمی داد اما چاره ای نبود و باید راهی خانه می شدم

کل مسیر ذهنم مشغول این ۲ بانوی روشندل و امیدشان به زندگی بود؛ از آنجایی که خودم در رشته گرافیک  تحصیل کرده ام است همیشه فکر می کردم برای اینکه بتوانی هنری را پیشه بگیری که با دنیای رنگ ها سر و کار دارد،  باید زندگی ات با این رنگ ها عجین شده باشد، اما هم صحبتی با فاطمه و شبنم ، این جوانان فعال و پرتلاش کل معادلات ذهنم را به هم ریخت، مگر می شود نابینای مادر زاد باشی و طوری رنگ ها را کنار هم ؟بچینی که گا ها برای کسی که با دو چشم سر زیبایی های دنیا را می بیند هم کاری بس دشوار است

مصاحبه با فاطمه و شبنم برای منی که گاها به بهانه های مختلف امیدم را برای ادامه راهم از دست میدم تا همیشه به عنوان یک نقطه مثبت و چراغ راه در زندگی روشن خواهد ماند تا یادم بماند که خواستن توانستن است

گزارش شیرین محمودی

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

پنج × چهار =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *