دوباره امروز را سند میزنند بنامم.
بخاطر آن غروب پاییزی که رفتم در آغوش اَبَر آهنی که زورم نرسید نگهش دارم و امان از بعدش …
که گفتند دیگر محال است خوب بشود.
مادری دلش شکست، شفای بچه را خواست … ادامه خواندن
pactos.net
دوباره امروز را سند میزنند بنامم.
بخاطر آن غروب پاییزی که رفتم در آغوش اَبَر آهنی که زورم نرسید نگهش دارم و امان از بعدش …
که گفتند دیگر محال است خوب بشود.
مادری دلش شکست، شفای بچه را خواست … ادامه خواندن