نویسنده: میرهادی نائینی زاده
منبع: سی امین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا
آنچه خواهید خواند گزارش مختصری است از یکی از بخش های قسمت ۲۴۵ پادکست وبگاه Freedom Scientific ، موسوم به «FS cast»، در تاریخ ۲۴ می ۲۰۲۴ که به معرفی امکانات و خدمات بخش نابینایان کتابخانۀ ملی آمریکا (NLS) می پردازد. امید است با در نظر داشتن تمام جوانب، روزی خدمات رسانی کتابخانه های کشورمان نیز به برخی از استاندارد های مذکور در این نوشته نزدیک شود.
گلن گوردون، میزبان پادکست: یکی از خاطرات خوب بچگی من گرفتن بسته هایی بود که از طرف کتابخونه می رسید. بسته های بزرگ تر کتاب بریل داشت و توی بسته های کوچیک تر، نوار های کاست بود، اما حالا می شه با یه کلیک ساده، کتاب دانلود کرد و خیلی کسی منتظر بسته نمی مونه. می خوام سعی کنم فعالیت شصت سالۀ NLS رو تا حدی بهتون معرفی کنم و اتفاق هایی رو که الان داره می افته نشون بدم؛ برای این کار دو تا مهمون دارم: آلیس اورلی، مسئول بخش مخازن کتابخونه و تامارا روری، مسئول بخش مراجعان NLs. سعی می کنم از مهمونای نابینام چیزایی بپرسم که سؤالای شما مخاطبین این نوشته هم باشه.
گلن: شما جفتتون مدرک حقوق دارین. این یه اتفاق تصادفیه یا یکی از لازمه های کاره؟
تامارا: به نظر این تصادفی می رسه، ولی خب! البته توی کار می تونه خیلی کمک کنه که شما یه ذهن منطقی داشته باشی برای انجام کارات.
آلیس: منم همین طور فکر می کنم، ولی خوشحالم که این نقطۀ مشترک من با تاماراست.
گلن: شما چطور وارد این کار شدین؟
آلیس: من وقتی دانشگاه رو تموم کردم، کار کتابداری رو دوست داشتم؛ بنابراین وارد یه کتابخونه شدم توی تگزاس و بعد از کسب کلی تجربه فهمیدم می تونم توی کتابخونۀ کنگره کار کنم. الان بیست ساله که اینجام.
تامارا: وقتی وکیل کار آموز بودم، یکی از دوستام ازم خواست توی یه پروژه برای دانشجوهای با نیاز ویژه مشارکت کنم. من از اونجا کار تبدیل متن به بریل رو شروع کردم و خب! چون مثل خودت از شیش سالگی شیفتۀ کتابخونه بودم، تصمیم گرفتم برای اینجا هم درخواست پذیرش بدم. می تونم بگم الان که اینجام شغل ایدئالم رو دارم.
گلن: خب! برای کسایی که فکر می کنین می تونن از کتابخونه استفاده کنن و به هر دلیلی نتونستن عضو بشن چه برنامه هایی دارین؟
تامارا: راستش باید بگم برنامه های زیادی داریم که سن کتابخونی رو بیاریم پایین؛ ردۀ سنی ما الان شصت ساله و من فکر می کنم هرچی سن کتاب خوندن پایین بیاد، آدما بیشتر کتاب می خونن. یه برنامۀ تابستونی توی مدرسه ها اجرا می شه که این سال دومیه که برقراره و ما می خوایم ادامه ش بدیم.
آلیس: توی حوزۀ کاری من، ما سعی می کنیم کتابایی رو که بچه ها دوست دارن به صورت بریل و گویا به کارامون اضافه کنیم و خیلی زود به دستشون برسونیم. از طرف دیگه تلاش می کنیم با کتابخونۀ مدارس در ارتباط باشیم و هر نیازی رو که احساس می شه بشناسیم و سعی کنیم تأمین کنیم. یکی از آرزو های من اینه که هیچ بچۀ نابینایی تو هیچ جا نباشه که نتونه از امکانات NLS برخوردار بشه. ما البته باید بتونیم نیاز مخاطبامون رو هم بشناسیم. این خیلی مهمه که تصور کنیم ۵۰درصد از روند یاد گیری بیرون از کلاس و توی کتابخونه اتفاق می افته، پس اینکه ما نتونیم بفهمیم مخاطبامون دقیقاً چی می خوان، نمی تونه خیلی منطقی باشه. این موضوع وقتی به بچه ها می رسیم، بیشتر اهمیت داره.
گلن: من قبلاً فکر می کردم بخش نابینایان NLS خیلی به روز نیست و خیلی نمی خواد به موضوع های چالشی بپردازه؛ انگار باید تو فکرم تجدیدنظر کنم!
آلیس: حتماً باید سعی کنی تجدیدنظر کنی!
گلن: ما ارتباطات زیادی داریم با شرکت هایی که کارشون تولید کتاب صوتیه و توی این ارتباط ها ازشون می خوایم کتاباشون رو دسترس پذیر تولید کنن. غیر از اینکه ما از این راه تونستیم خیلی کتاب ها رو داشته باشیم، یه جوری ذائقۀ بازار هم دستمون اومده و از طرف دیگه با پولی که تونستیم صرفه جویی کنیم، می تونیم کتابای دیگه ای هم تولید کنیم که مخاطب خاص خودش رو داره. باید بگم بعضی از مخاطبای کتابخونه خیلی ذهن پیچیده ای دارن و راضی کردن اونا اصلاً کار آسونی نیست.
تامارا: یه چیز دیگه که باید بگم اینه که اگه یادت باشه قبل تر یه کتاب پرفروش شیش ماه بعد از انتشارش می تونست برای ما هم قابل استفاده باشه؛ به خاطر ارتباطاتی که آلیس بهشون اشاره کرد، الان این زمان به یه ماه رسیده و خب! ما می تونیم از گوینده هامون بخوایم که برن سراغ کتابایی که خیلی بهشون تو بازار توجه نمی شه و مخاطبای خودشون رو دارن.
ـ خبر دارم که تو و آلیس از کسایی هستی که خیلی خوب می تونه شرکت های نشر رو قانع بکنه که کار با NLS براشون هیچ خطری نداره. می شه بگی این کار رو چطوری انجام می دی؟
ـ خب! این کار یازده ساله که شروع شده و داره با سرعت خیلی بیشتری هم جلو می ره. ما سعی می کردیم به این شرکتا از راه های کاملاً حقوقی و قانونی نشون بدیم چقدر حواسمون به کپی رایت هست و چقدر می تونیم کاری کنیم که فقط نابیناها توان استفاده از کار های ما رو داشته باشن. باید بگم به خاطر وجود یه دفتر حقوقی کارآ توی کتابخونه، این کار خیلی هم سخت نیست. یه چیزی که تامارا روی اون تأکید می کرد، این بود که اگه ما بتونیم کتاب رو قبل از اینکه به صورت کاغذی بیاد بیرون ضبط کنیم، می تونیم خیلی نزدیک به تاریخ انتشارش اون رو در اختیار مخاطبامون بذاریم.
ـ آیا منع قانونی برای کار کردن با کتابخونه های دیگه وجود داره؟
آلیس: نه به اون صورت! NLS داره با خیلی از کتابخونه های نابینایی کتاب مبادله می کنه و فکر کنم همه از این اتفاق سود می بریم.
ـ فرض کنیم یه سری کتاب ده تایی هست که NLS دوتاش رو نداره، چطور سعی می کنین اونا رو داشته باشین؟
آلیس: اولین کاری که باید بکنین اینه که به نزدیک ترین کتابخونه اطلاع بدین که اونا با ما در ارتباط باشن. اگه یه چند بارم پیگیری کنین، حتماً یا به کتاب می رسین یا دلیل اینکه نمی شه اون کتاب خاص رو داشت می فهمین.
ـ چیزی هست که من نپرسیده باشم و شما بخواین بهش اشاره کنین؟
آلیس: می خوام بگم ما کاملاً از تفاوت سلیقه های مخاطبامون خبر داریم و تمام سعی ما بر اینه که بهش توجه کنیم. برای همین ازتون می خوایم اگه چیزی رو دوست دارین و توی کتابای ما چیزی راجع بهش پیدا نمی کنین، حتماً ما رو در جریان بذارین. اینو بدونین که ما برای به دست آوردنش تلاش می کنیم. اگه نتونیم مطابق سلیقۀ شما کار کنیم، حتماً شما رو در جریان دلیلش می ذاریم.