نویسنده: حسین عبدالملکی
منبع: چهاردهمین شماره ی ماهنامه ی نسل مانا
در اولین یادداشت از این سلسله نوشتار اشاره رفت که:
1-«کمرنگ شدن»، «افول» و «به حاشیه رفتن تسریعی بریل در ایران» نه تنها امری طبیعی و همسان روندهای جهانی نیست؛ بلکه مستلزم مداخله ای آنی، البته به شکلی کارشناسی و با نظرداشت همۀ جوانب از طریق اتخاذ مجموعه ای از سیاست هاست.
2-جهت هرگونه تصمیم سازی در این زمینه و اتخاذ و کاربست مجموعه ای از سیاست ها در نگاهی حداقلی، توجه به دو سطح «در حوزه بریل فارسی چه رخ داده؟» و «در حوزه بریل فارسی چه باید کرد؟» ضروری می نماید که ابتدا باید به «در حوزه بریل فارسی چه رخ داده؟» بپردازیم.
3-در این راه، اگر هر آنچه حول بریل در ایران چه در بُعد سخت افزاری و چه نرم افزاری شکل یافته را «زیست بوم بریل فارسی» بنامیم، این زیست بوم در ابتدا، توان حفظ و ارتقاء جایگاه بریل فارسی در تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان را داشت؛ اما به تدریج و به ویژه در دو دهه اخیر، قدرت مانور و توان حمایتگری آن به دلایلی به شدت تحلیل رفته است.
و 4- مهم ترین دلیل در این زمینه ایجاد برخی دوگانه ها، عدم گذار از آن ها و البته ناتوانی بریل فارسی در نشان دادن واکنش مقتضی نسبت به آن هاست که باعث به حاشیه رفتن «بریل» در سبد مطالعاتی نابینایان شده است که این معضل، شایسته تبیین، بررسی و آسیب شناسی است تا از این رهگذر به «در حوزه بریل چه باید کرد؟» برسیم.
و اما:
فارغ از مباحث تئوریکی که حول نحوه شکل یابی دوگانه ها، انواع آن و چگونگی کنش و واکنش بین آن ها قابل طرح است، در تمامی دوگانه هایی که در این سلسله نوشتار محل بحث واقع می شود، از یکسو، «بریل» بازیگر اصلی شکل یابی تمامی آن ها بوده و بر وجه متناظرِ خود که با هم دوگانه های مورد نظر را شکل می دهند، تقدم داشته است و از سوی دیگر، نکته مهم آنجاست که فاصله زمانی ورود بریل به ایران و ابداع بریل فارسی تا پیدایش و عمومیت یافتن هر یک از وجوه متناظر جهت شکل دهی هر یک از دوگانه ها، بسیار طولانی بوده و حتی به چند دهه می رسد. به عنوان مثال از زمان ورود بریل به ایران (1304) تا آغاز عمومیت یافتن کتاب گویا و درنتیجه شکل یابی تدریجی دوگانه «بریل-گویا»، قریب به چهار دهه فاصله است.
جهت تبیین اهمیت این نکته باید ابتدا با در پرانتز گذاشتن تمامی انواع، شرایط مترتب و امکان و عدم امکانهای متصور برای ایجاد هر دوگانه، به زبانی ساده سازوکار کلی حاکم بر آن را تشریح کرد.
اساساً در زمان ایجاد هر دوگانه، امکان جدیدی که به میدان آمده، رشد و نمو پیدا کرده و به تدریج وجوه سخت افزاری و نرم افزاری مترتب بر آن شکل یافته است. در گام بعد جهت عمومیت یابی و سپس سیطره یافتن بر حوزه فعالیت خود، رقیبی که اتفاقاً بازیگر اصلی یا یکی از بازیگران مهم آن حوزه است را پیش روی خود می بیند؛ لذا ضمن عرضه نقاط قوت خود و انگشت گذاردن بر آن ها، سعی می نماید نقاط ضعف «بازیگر اصلی» را نیز برجسته سازی کند و به عبارتی نوعی زورآزمایی بین «امکان جدید ظهور یافته» به عنوان «وجه متناظر» و بازیگر یا بازیگران موجود به عنوان «وجه اصلی» شکل می گیرد.
در قالب این چالش فراگیر شکل یافته و دوگانه ایجاد شده، مجموعه ای از کنش و واکنش ها و زنجیره ای از تأثیر و تأثرات چندوجهی محتمل و متصور است. از یکسو اگر بازیگر اصلی دارای قدرت مانور و انعطاف کافی بوده و در عین رفع یا کمرنگ نمودن نقاط ضعف خود، امتیازات «امکان جدید» را به چالش کشیده و آن ها را به شکل بهینه تری در خود نشان دهد و البته نقاط ضعف امکان جدید را نیز نمایان و برجسته سازد، می تواند آن را از میدان به در کرد یا به گوشه رینگ راند و به عبارتی «امکان جدید ظهور یافته»، رشدش متوقف یا حتی افول آن آغاز می شود. در سوی دیگر نیز برعکس همین رویه می تواند صادق باشد که در نتیجه آن، بازیگر اصلی جایگاه و اعتبار خود را به تدریج از دست خواهد داد. حالت سومی هم وجود دارد که به اصطلاح توان مدیریت چالش پیش آمده و سیطره یابی کامل یا نسبی بر حوزه فعالیت مورد نظر برای هیچ یک از دو وجه حاضر ممکن نبوده که دارای شقوق مختلفی است و به علت عدم ارتباط با بحث حاضر، پرداختن و تشریح این شقوق ضرورتی ندارد.
البته ذکر این نکته پر بیراه نیست که آنچه در بالا آمد، صرفاً یک نمود کلی متصور از ایجاد یک دوگانه و سازوکارهای حاکم بر آن جهت تمهید پیش نیازهای پرداختن به موضوع نوشتار حاضر است ولاغیر؛ وگرنه تبیین جامع ابعاد و شرایط مترتب بر ایجاد هر دوگانه حتی به صورت گذرا، فرصتی به وسعت چند یادداشت را می طلبد؛ بنابراین با توجه به توضیحات بالا، اگر بریل و زیست بوم متصور برای آن به عنوان بازیگر اصلی در تمام دوگانه های محل بحث، دارای قدرت کافی و انعطاف لازم جهت نشان دادن واکنش مقتضی نسبت به هریک از «امکان های جدید ظهور یافته» بود، باید حتی اگر رشد آن ها را متوقف نمی کرد، حداقل جایگاه تثبیت شده خود را حفظ می نمود و همچنان به عنوان یک بازیگر مهم و کانونی در تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان باقی می ماند؛ و نه آنکه به حاشیه برود و آن هم به حاشیه رفتنی تسریعی!
دقیقاً اهمیت نکته دوم مطروحه در بالا که به آن اشاره رفت، ازآنجاست که زیست بوم متصور بریل فارسی تا تجربه کردن اولین دوگانه، زمان کافی و حتی چند دههای را برای شکل یابی، تثبیت، نهادینه شدن و رفع ضعف های خود داشت و حال آنکه چنین نشده و به حاشیه رفته است.
بر این مبنا قبل از ورود به هر یک از دوگانه ها و تشریح و تبیین سازوکار مترتب بر آن ها، باید با نگاهی موشکافانه به خود زیست بوم بریل فارسی، کیفیت شکل یابی و تثبیت و البته امکان های موجود برای آن نگریست.
به طور کلی ادبیات موجود درباره ورود بریل به ایران و گسترش آن در دهه های نخست، صرفاً حاوی نکاتی بسیار گذرا و محدود بوده که بیشتر ناشی از در دست نبودن منابع قابل اتکا و داده های متقن و البته روشن و جامع در این زمینه است.
براساس اطلاعات و دادههای موجود، به هیچ وجه نمی توان شمای کامل و جامعی از «آنچه بر بریل فارسی رخ داده» را ترسیم کرد و از رهگذر آن، نقصان ها و آسیب های محتملی را شناسایی نمود که بر «به حاشیه رفتن بریل» در مواجهه با سایر روش های دسترسی نابینایان به منابع اطلاعاتی، اثرگذار بوده است.
بنابراین باید طرحی نو درانداخت و از شمای کلی که تاکنون از دهه های اول بریل فارسی تصویر شده، فراتر رفت. بر این اساس تلاش دارم با بهره گیری از برخی از اسناد به دست آمده و پژوهش هایم در سال های اخیر، از دریچه جدیدی به این بازه زمانی (چند دهه اول حیات بریل فارسی) بپردازم. از این منظر اگر زیست بوم بریل فارسی را صرفاً باعث گسترش، عمومیت یابی و نهادینه شدن بریل در ایران بدانیم، حق مطلب ادا نشده است؛ چراکه دقیقاً در همین برهه براساس اسناد به دست آمده، برخی نارسایی ها، عدم استمرارها و به ویژه عدم شکل یابی ارتباطی نهادمند و فراگیر بین اجزای مختلف این زیست بوم رخ داد که بذر برخی نقصان ها و آسیب ها را کاشت که اتفاقاً در مواجهه با دوگانه ها، موجبات عدم توان تثبیت جایگاه بریل و درنتیجه به حاشیه رفتن آن را فراهم ساخت.
هرچند ظاهراً زیست بوم مذکور ایجاد شد؛ اما ساختها و زنجیره های لازم جهت «تعادل بخشی»، «ایجاد توازن بین دروندادها و بروندادها»، «انباشت و تراکم پذیری»، «ارتباط بین اجزاء»، «به اشتراک گذاری تجربیات» و… در آن تمهید نشد.
در این میان در طول این بازه زمانی (1304 – 1350)، یک برهه کوتاه و البته بسیار حساس وجود دارد که تحولات و اتفاقات حول آموزش نابینایان و به طبع، بریل بسیار شتاب می گیرد و از رهگذر تأثیر و تأثرات مابین این اتفاقات، شرایط جدیدی پدیدار می شود و حساسیت نسبت به آموزش این قشر به شکل روز افزونی در قیاس با قبل رشد می کند؛ اتفاقاتی که ردپای آن ها به شکل مستقیم یا ضمنی هنوز در حیات آموزشی نابینایان و البته بریل، قابل ردیابی است و عدم وقوع یا هرگونه تغییر در هر یک از اتفاقات و تحولات مزبور، امروز میتوانست روایت جدیدی را از حیات آموزشی نابینایان برای ما رقم زند. به زعم نگارنده، این برهه را می توان «پیچ حساس حیات آموزشی نابینایان و ازجمله بریل فارسی» نامید.
«درگذشت کریستوفل (1334) و ایجاد تغییرات تدریجی در سازمان کریستوفل»، «شکل یابی تدریجی تلاش ها برای آموزش نابینایان در تبریز و عدم استفاده مکفی از تجربیات مدرسه کریستوفل در این راه» (1337)، «ایجاد نگرش هایی در ناکافی بودن امکانات و نامناسب بودن شرایط آموزشی در کانون آموزش و تربیت و به عبارتی کانون کار و آموزش و تعطیلی آن» (1339)، «گسیل آقایان بقایی و مینایی جهت تحصیل در حوزه آموزش نابینایان به اروپا» (1339)، «ایجاد انجمن هدایت و حمایت نابینایان ایران» (1336 – 1344)، «بازگشت عبدالعزیز واحدی به ایران با اخذ آموزش های متعدد و به روز در حوزه نابینایان» (1341)، «حضور برخی فعالین بین المللی در حوزه نابینایان در ایران» (1342-1345)، «انتخاب رساله دکترای یک نابینا به عنوان پایان نامه نمونه کشور و گرفتن دکترایی دیگر در چهار سال بعد و حضور فعال در محافل علمی، ادبی و فرهنگی وقت و البته تألیف تعداد قابل توجهی از کتاب های درسی رشته ادبی که در ایجاد حساسیت نسبت به آموزش نابینایان و توجه به این قشر مؤثر بود» (1340-1332)، «تأسیس تدریجی آموزشگاه های ویژه نابینایان در تهران و برخی شهرهای بزرگ کشور» (1342-1345) و… ازجمله اتفاقاتی است که در این برهه کوتاه رخ دادند و هر یک به سهم خود چه به شکل ایجابی و چه سلبی، بر بریل فارسی و جایگاه آن مؤثر بودند که در جای خود به شکلی گذرا به آن ها خواهیم پرداخت.
اما قریب به اتفاق این رخدادها و تحولات با شدت و ضعف های متفاوت در حوزه بریل فارسی دارای یک وجه مشترک اند و آن هم تأثیرپذیری از «زیست بوم خودبسنده بریل فارسی»، که تا اوایل دهۀ سی موجبات شکل یابی و تثبیت حداقلی بریل فارسی را فراهم ساخته بود و بسیاری از مشکلات که در قالب تحولات فوق الذکر و به ویژه به اشتراک گذاری تجربیات و ارتباط بین آن ها شکل یافت، از همین خودبسندگی صورت نخستین زیست بوم بریل فارسی ناشی شد؛ از این رو در شماره بعد، خودبسندگی زیست بوم بریل فارسی و مشکلات مترتب بر آن که در گام های بعدی بر آموزش نابینایان به اشکال مختلف تأثیرگذار بوده و در دهه های بعدی اثرات آن رخ نموده است، تشریح خواهد شد.