نواختن ویولون، مرهمی بر درد نابینایی اش شد/آشنایی با ضرغام احمدی

نواختن ویولون مرهمی بر درد نابینایی اش شد تا با غم ندیدن دنیا را راحت تر بسازد. هیچ آرزویی ندارد و می گوید به هرچه می خواستم رسیدم و اکنون فقط موفقیت فرزندانم و رسیدن به اهدافشان برایم مهم است.
گرچه حادثه ای تلخ در کودکی نور چشمانش را گرفت و از دیدن محروم شد اما از تلاش دست برنداشت و با هنر دستانش گذران زندگی کرد. او از نواختن ویولون در تئاتر شروع به کارکرد و درکنار آن با آموزش ویولون به هنرجویان روی پای خود ایستاد و اکنون 9 فرزندش به وجود او افتخار می کنند و با وجود اصرار آنها به بازنشستگی و کناره گیری از کار، همچنان به آموزش و نواختن در کنار یک گروه موسیقی زنده در یکی از مراکز فرهنگی کرج مشغول به کار است.

«ضرغام احمدی» هنرمندی است که در «روستای زرین کوه کردستان» چشم به دنیا گشوده و کودکی اش را مانند هر کودکی با هزاران امید و آرزو سپری کرده اما بخت روزگار با او به خوشی تا نکرده و در 8 سالگی بینایی اش را از دست داده است.

حکایت نابیناشدن ضرغام

احمدی که همه او را به نام «زرین پنجه» می شناسند می گوید: در گذشته هر چند وقت یک بار افرادی به عنوان پزشک یا بهداشت یار به روستا می آمدند و اقداماتی را برای بچه های روستا انجام می دادند. در یکی از مراجعات قطره ای را در چشم من ریختند که منجر به درد چند روزه چشمم شد.

احمدی می افزاید: برای درمان به همدان رفتیم و تشخیص پزشک، بهداشت و عفونت چشم بود و اعلام کرد که برای درمان باید به تهران اعزام شوم. اما با وجود مشکلاتی که داشتیم رفتن ما به تهران با تاخیر و مدت زیادی انجام شد.

وی بیان می کند: در تهران تحت عمل جراحی قرار گرفتم و هزینه زیادی کردیم اما نتیجه نداد و بینایی ام را از دست دادم.

احمدی با بیان این که این اتفاق باعث شد مدرسه را رها کند می گوید: در آن دوران خیلی اذیت شدم، آگاهی از این که دیگر نمی توانم ببینم و فاصله از دوستان و همسالانم، ناراحتی خانواده ام، همه و همه شرایط بدی را برایم ایجاد کرده بود. ابتدا برای درمان من به طور موقت به تهران رفتیم اما پدرم با دیدن شرایط روحی من و در نظر گرفتن این که با برگشت به زادگاهم آسیب بیشتری خواهم دید دیگر به روستا برنگشتیم و در تهران ساکن شدیم.

موسیقی سرنوشت مرا رقم زد

وی با اندکی مکث که نشان از سیر در خاطراتش دارد می گوید: در 14 سالگی به طور اتفاقی با شخصی به نام «صُبحی» که آن زمان گوینده رادیو بود آشنا شدیم و او با تشویق و معرفی من به یک مرکز آموزش موسیقی، مرا وارد مرحله جدیدی از زندگی کرد که سرنوشت مرا طوری دیگر رقم زد.

این هنرمند نابینا اظهار می کند: در مدت کوتاهی به نواختن ویولون علاقه زیادی پیدا کرده و پیشرفت خوبی کردم تا جایی که از یک مرکز اجرای تئاتر به من پیشنهاد کار شد و در آن تئاتر مشغول به کار شدم و درآمد خوبی داشتم.

ادامه تحصیل در کنار آموزش موسیقی

احمدی با بیان این که در آموزشگاه هنرآموزان دیگر سالم بودند و فقط من نابینا بودم می گوید: در مسیر راه سختی زیادی کشیدم اما باید برای زندگی و آینده قدم برمی داشتم تا روی پای خود بایستم. خدا هنر را در مسیر راه من قرار داد تا زندگی را بر اساس آن بسازم. در کنار آموزش ویولون با یادگیری خط بریر دوباره شروع به درس خواندن کردم و تا دیپلم ادامه تحصیل دادم و چند سال بعد برای زندگی به کرج نقل مکان کردیم.

وی بیان می کند: با توجه به اینکه کار ثابت و درآمد خوبی هم از نوازندگی ویولون در تئاتر داشتم پدرم اصرار به ازدواجم داشت و در سن 21 سالگی برایم همسری برگزید که ورودش به زندگی من رنگ دیگری داد و از 51 سال پیش تاکنون همیشه همراه و حامی من بوده است.

آموزش موسیقی اصیل ایرانی

احمدی با بیان این که از 18 سالگی به آموزش هنرجویان نیز مشغول بوده می گوید: علاقه و سبک کار من موسیقی اصیل ایرانی است و در همین سبک هم آموزش می دهم. هنرجویان من در این سالها همه از نظر جسمانی بودند که برخی از آنها اکنون در رتبه های بالا قرار داشته و آموزش هم می دهند و برخی هم موفق نشده و از میانه راه موسیقی را رها کردند.

زرین پنجه درمورد مشکلات عمده نابینایان می گوید: چیدمان و مهندسی نامناسب شهری در کرج از بزرگترین موانع معلولان است که در طراحی ها حقوق این قشر درنظرگرفته نشده است. در بیشتر پیاده روها میله های آهنی بزرگی کارگذاشته شده که از ورود خودرو به پیاده رو جلوگیری شود اما این میله ها مانع بزرگی برای نابینایان است و تردد را برای آنها سخت می کند. علاوه بر این مورد در تردد به ادارات، سفر با وسایل نقلیه و… حقوق نابینایان دور از چشم مانده و آنها را با مشکلات زیادی مواجه کرده است.

انتظار از مسئولان

وی می گوید: با توجه به این که معلولان شرایط خاصی دارند و برای تردد و انجام امور زندگی با مشکلات زیادی مواجه هستند از مسئولان انتظار و درخواست دارم ملاحظه این قشر را داشته و شرایط آنها را درنظر بگیرند تا کمی از بار معضلات آنها را کم کنند.

دیدن متکدیان ناراحتم می کند

وی با بیان این که در مسیر زندگی باتلاش هرآنچه می خواسته به دست آورده می گوید: همیشه راضی به رضای خدا هستم و تنها مسئله ای که مرا ناراحت می کند: دیدن متکدیان است. از نظر من انسان باید برای شخصیت خود ارزش قائل شده و در هر شرایطی هم که باشد با فکر و تلاش بهترین راه را برای زندگی پیداکند. تنها آرزوی من این است که روزی برسد با همت و تلاش هیچ متکدی نباشد تا جلوی دیگران دست دراز کند.
منبع: تیتر یک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

5 × دو =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *