داستان سقوط یک صعود. سهم فاطمه ها از محیط های تفریحی چقدر است

چندی پیش در فضای مجازی تصویری از دختری معلول سوار بر دوچرخه ای دستی یا همان هندبایک بازتاب بسیاری پیدا کرد و مخاطبان این دنیای اینترنتی با پیام های مختلف به تمجید و تشویق این بانوی معلول پرداختند چرا که برای دستیابی وتحقق رویایش هیچ وقت نا امید نشد و تحریم را هم کیش و مات کرد. با تصویری که در دست داشتم به سراغ فاطمه عزیزخانی رفتم تا برایم از صعود و سقوطش بگوید.
برایم از آن روز بگو؟
«روز جمعه ششم فروردین ماه 1389 برای صعودی دوباره راهی کرمانشاه شدم تا در کنار دوستان سنگنوردم دیواره ی سرطاق در منطقه طاق بستان را بالا روم تا حس فتح و شادی را بار دیگر در آغوش بگیرم. به همراه گروه سنگنوردی وارد کرمانشاه شدیم و سپس به سمت دیوار طاق بستان رفتیم و پا در فضایی زیبا و تاریخی این منطقه گذاشتیم.
گروه پای دیوار مستقر شد و دوستانم یک به یک انفرادی برای فتح تلاش کردند. من نیز تجهیزاتم را بر کمر بسته تا دیواره این طاق تاریخی را بالا روم، سنگ اول، سنگ دوم و بالاخره به ارتقاع 13 متری رسیدم، ناگهان گیره زیر پایم شکست …»
به این قسمت از گذشته اش که رسید چرخ های ویلچرش را محکم در دست می گیرد ادامه میدهد:« دیگر چیزی نفهمیدم، چشم که باز کردم در بیمارستان بودم و دیگر نه حسی در پاهایم داشتم نه در کمر، دنیا روی سرم خراب شد.» دوباره سکوت و دوباره یاد آوری تلخ ترین لحظه زندگی اش. با سوالی دیگر ذهنش را درگیر کردم تا حال و هوایش را تغییر دهم.
شنیده ام اهل قم هستید و از21 سالگی وارد حرفه سنگنوردی شدید، اصلاً چرا سنگنوردی؟
« کوه نوردی و سنگنوردی حرفه خانوادگی مان بود خواهر کوچکم مربی این رشته است وبه دنبال این ورزش مهیج کوه های دماوند، علم کوه از مسیر گرده ها، کرکس و… را صعود کردم و از دیوار شروین و بند یخچال هم بالا رفتم. طاق بستان آخرین صعودی بود که به سقوط ختم شد. برای بالا رفتن از دیواره طاق بستان طول اول مسیر را بدون استفاده از طناب بالا رفته و ناگهان زیر پایم خالی شد و ازارتفاع 13 متری سقوط کردم این سقوط مرا همنشین ویلچر کرد و حال باید با کمک گرفتن از دستانم چرخ های این صندلی را به جلو برانم. اگردراین ماجرا دنبال مقصر باشم باید انگشت اشاره را به سمت خودم بگیرم چرا که بخاطره رعایت نکردن اصول امینی اولیه سنگ نوردی سقوط کردم. سخت است برای دختری فعالی که از روزهای نخست هفته برای آخرهفته اش برنامه ریزی می کرد و پای ثابت برنامه های طبیعت گردی بود حال باید صعود از کوه را در خواب و رویاهایش دنبال کند.
تا قبل از سقوط همیشه فکر می کردم حادثه برای دیگران است و هیچ وقت پاگیر من نمی شود، بعد از حادثه شش ماه در بیمارستان بستری بودم و چندین عمل جراحی انجام دادم اما همان زمان متوجه شدم که دیگر قرار نیست روی پایم بایستم. تازه فهمیدم ضایعه نخاعی یعنی چی، یعنی ویلچر مهمان است و دیگر خبری از کوه و کوهنوردی نیست.»
قبل از حادثه سقوط حسابداربودی و شنیدم بعد از معلولیت به سختی کار پیداکردید! چرا؟

قبل از حادثه در یک شرکت رئیس بخش حسابداری بودم اما بعد ازآن دوباره متولد شدم، باید از نو برای سمتی که داشتم تلاش می کردم. بیکار شده بودم و باید از کارهای موردی و کوچک شروع می کردم تا دوباره اعتماد آدم های این عرصه را به دست آورم و به همه بگویم من همان فاطمه ای همستم که می شناختید فقط نمی توانم روی دو پا بایستم. بالاخره بعد از هشت سال دوندگی توانستم معاون مالی درمانگاهی شبانه روزی در قم شوم.»

تصویر شما در دنیای مجازی سوار بر دوچرخه ای دستی به نام هندبایک بسیار مورد بازدید و توجه مردم قرار گرفت. چطور به فکر ساخت این وسیله افتادید؟

« تازه داشتم با شرایط معلول ضایعه نخاعی آشنا می شدم  و برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص تجهیزات این افراد مداوم در اینترنت و سایت های خارجی چرخ می زدم تا اینکه درسایت یک شرکت خارجی هندبایک را دیدم. هندبایک دوچرخه ای دستی است که افراد ضایعه نخاعی میتوانند از آن در گردش و تفریح استفاده کنند. من هم عاشق دوچرخه سواری بودم و دوست داشتم دوباره به طبیعت برگردم. بعد از حادثه هم تفریح و کوه نوردی را کنار نگذاشتم اما به این صورت بود که مسیری را با قاطر می رفتم و در مکان هایی هم که دیگرنمی توانستم ازاین حیوان استفاده کنم دوستانم من را کول می کردند و با خود می برند اما دوست داشتم همچون گذشته استقلال پیدا کنم و زحمتی بر دوش دیگران نباشم.

تفریح و گردش همان اندازه که برای افراد عادی لازم است تا فارغ از فعالیت های روزانه ساعاتی را خوش بگذارند و روحیه ای تازه کنند برای معلولان امری ضروریست اما متاسفانه معلولان در موضوع تفریح با مشکلات متعددی روبه رو هستند، بخصوص معلولانی که مشکل حرکتی دارند. طی تحقیقاتم در سایت های خارجی با دوچرخه ای آشنا شدم که می توانست در امر گردشگری یارو یاور معلولان ضایعه نخاعی باشد به همین خاطر سه سال پیش برای سفارش آن با شرکت سازنده ارتباط برقرار کردم تا این دوچرخه دستی را خریداری کنم. بعد از پر کردن فرم های اولیه آن را از طریق ایمیل برای شرکت سازنده ارسال کردم.

بعد از آنکه فهمیدند از ایران سفارش دارند کالا را به من نفروختند. چرا که این شرکت وابسته به آمریکا بود و ایران هم تحریم، به همین خاطرشرکت های مشابه را جستجو کردم تا بتوانم از طریق کشوری اطراف این رویا را محقق کنم تا اینکه دلار به یکباره گران شد و وارد کردن این دوچرخه برایم در حد همان رویا باقی ماند.

همه دوستانم از خواسته و آرزویم با خبر بودند تا اینکه یکی از آنها مهندس مکانیکی را معرفی کرد و گفت:« می توانی به کمک این مهندس به آرزویت برسی.» تصاویرو فیلم های هندبایک را برای آقای مهندس ارسال کردم و برای اولین بار در ایران این دوچرخه دستی به سفارش من و توسط مهندس پوراصغریان ساخته شد. این مهندس مکانیک تا کنون دستگاه های مختلفی را برای  ورزشکاران معلول ساخته است ولی اصلاً فکرش را هم نمی کردم او مرا به آرزویم برساند. در نمونه اولیه به این صورت است که من روی این دوچرخه نشسته و با دستانم رکاب می زنم. پاهایم روی دوچرخه در محل مخصوصی ثابت می شود. »

تولید این دوچرخه دستی درایران چقدر برایت هزینه داشت؟

« این وسیله اولین نمونه است و با وجود هزینه طراحی 9 میلیون تومان هزینه برایم داشت. اگر این وسیله به تولید انبوه برسد قطعاً هزینه آن برای دیگر معلولان کمتر خواهد بود. البته 9 میلیون تومان هم نسبت به نمونه های خارجی اش برایم ارزان تر تمام شد. قیمت نمونه های خارجی آن از سه هزار دلار شروع می شود و بسته به امکاناتی که دارد قیمت های متفاوتی هم دارد. اگر پایین ترین قیمت یعنی سه هزار دلار را حساب کنیم و هر دلار به پول ما 10 هزار تومان، چیزی حدود سی میلیون تومان به پول ایران هزینه خرید این دوچرخه می شود. حال هزینه حمل و نقل را هم از آن کشورمبدا تا ایران باید جدا پرداخت کنیم. این دوچرخه می تواند باعث سرگرمی، افزایش روحیه و تحرک افراد دارای معلولیت ضایعه نخاعی باشد. امیدوارم از این مهندس مکانیک حمایت شود تا دیگر معلولان هم بتوانند این وسیله را با قیمت پایین تری خریداری کنند.

چرا که پرداخت همین 9 میلیون تومان هم برای بیشتر معلولان سنگین است البته جدایی از هزینه این دوچرخه هستند معلولانی که فکر می کنند چون ضایعه نخاعی شدند دنیا برایشان تمام شده و دیگر نباید سراغ تفریح و سرگرمی بروند. »

تردد با هندبایک در شهر برایتان دشوار نیست؟

«اگر بخواهم از مشکلات تردد در شهر صحبت کنم ما معلولان ضایعه نخاعی با ویلچری هم که داریم نمیتوانند به راحتی در شهر تردد کنند چه رسد به چنین وسیله تازه سازی. در خیابان های شهر هم مسیر ویژه دوچرخه تعبیه نشده است که بتوانیم درآن مسیر از دوچرخه استفاده کنیم.

شخصاً از این وسیله بیشتر در جنگل نوردی استفاده میکنم. می خواهم به مردم، مسئولان و البته خود معلولان نشان دهم تفریح فقط مختص افراد سالم نیست و ما معلولان بیشتر به آن نیاز داریم به همین خاطر به از حادثه فعالیت های ورزشی و تفریحی ام را گسترش دادم و به سمت یادگیری شنا، غواصی و کایت سواری هم رفتم و تصاویر آن را در صفحه شخصی ام قرار دادم تا انگیزه ای شود برای دیگر دوستان معلولم و البته مسئولانی که وظیفه دارند محیط های تفریحی ورزشی را برای ما معلولان مناسب سازی کنند چرا که تفریح حق مسلم ماست. خداوند به معلولان فرصتی عطا کرده تا زندگی بهتر را با سختی و پشتکار بسیار به دست آورند.»

صحبت هایم با این دختر جوان به اتمام می رسد و من هنوز به دختری می اندیشم که  زندگی ای عادی می خواهد مانند همه دختران هم سن و سالش اما به راستی سهم فاطمه ها از محیط های تفریحی چقدر است?
منبع: ایران سپید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

6 − 2 =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *