کارآفرین نابینای آمریکایی را بیشتر بشناسید

مشاهده کارهایی که بعضی نابینایان انجام میدهند و توانمندیهای خاص برخی از آنها این قول معروف را به ذهن انسان متبادر میکند که: وقتی یکی از حواس پنجگانه از کار میفتد, سایر حواس با قدرت بیشتری سعی در پر کردن جای خالی آن حس دارند.
یکی از نمونه های جالب این مورد را میتوان با نگاهی به زندگی Gerry Leary مشاهده کرد. جِری اهل ایالت کلورادو آمریکا است و یکی از کارخانه های معروف فرآوری قهوه را در این ایالت مدیریت میکند. او تمام موفقیت خود را در گرو نوع تربیت خانوادگیش میداند و در این خصوص میگوید: در خانواده ای به دنیا آمدم که در آن هر کس مسؤولیتی را به عهده داشت. وقتی آن قدر بزرگ شدم که بتوانم مسؤولیتی را به عهده بگیرم, خانواده ام مرا هم در این مسؤولیتها شریک کردند. آنها معتقد بودند ما چون در یک خانه زندگی میکنیم پس باید بخشی از بار کارهای خانه را به دوش بکشیم و این که یک نفر نابینا باشد هرگز نمیتواند توجیهی برای مشارکت نکردنش در کارها به حساب بیاید. جری میفزاید: لطف دیگری که خانواده در حق من داشتند این بود که سعی کردند برای من این امکان را فراهم آورند که بتوانم علایقم را پیگیری کنم. جری از تعمیر اتومبیل به عنوان نخستین علاقه دوران کودکیش یاد میکند و میگوید: پدرم یک تعمیرکار زبردست اتومبیل بود. من هم علاقه فراوانی به این حرفه داشتم. از او خواستم این شغل را به من هم بیاموزد. تعمیر خودرو را یاد گرفتم و در دوران دبیرستان در مدرسه اتومبیلهای همکلاسیهایم را تعمیر میکردم و با درآمدش توانستم بعد از مدرسه یک تعمیرگاه اتومبیل تأسیس کنم. جری 20 سال به عنوان تعمیرکار خودرو فعالیت میکرد تا این که در سال 2004 افق تازه ای در زندگیش پدیدار شد. جری روزی متوجه شد که میتواند به خوبی دانه های قهوه را بو بدهد. او به این کار علاقمند شد و برای فراگیری دقیقتر این کار در یک سمینار آموزشی بو دادن قهوه شرکت کرد. او از قوای شنوایی و بویاییش برای بو دادن دانه های قهوه استفاده میکرد. بعد از کسب تجربیات فراوان فهمید که دماسنجها و ساعتهای گویا هم میتوانند در این زمینه کمک فراوانی به او کنند. بعد از کسب مهارتهای لازم در زمینه بو دادن و آماده سازی قهوه, جری تصمیم گرفت به دنبال شغلی در یکی از کارخانه های تولید قهوه بگردد. اما هیچ یک از کارخانه ها حاضر به استخدام یک کارگر نابینا نبودند. او در این خصوص میگوید: وقتی دیدم شغلی پیدا نمیکنم, با خودم فکر کردم میتوان به جای یافتن یک شغل, آن را ایجاد کرد. بنا بر این, در سال 2004 اتاقی اجاره کردم و کارگاه کوچکی را به نام «دانه های نادیده» تاسیس کردم و در آنجا فرآیند بو دادن قهوه را آغاز کردم. حالا کارگاه جری به کارخانه بزرگی تبدیل شده و بیشتر ساکنان کلورادو دوست دارند صبحشان را با یک فنجان قهوه از قهوه های «دانه های نادیده» شروع کنند.
منبع: ایران سپید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

یک + 17 =

لطفا پاسخ عبارت امنیتی را در کادر بنویسید. *